eitaa logo
مَشْــق‌ِعـِشـْـ❤ــق
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
706 ویدیو
59 فایل
دلشڪستہ‌ےعاشق💔 براےپرواز🕊🍃 نیازےبہ‌بال‌ندارد...❤ •{شهیدآوینے}• 🌿¦•گـوش‌جآن↓ https://harfeto.timefriend.net/16083617568802 🍃¦•ارتباط‌بامـا↓ 🌸•| @H_I_C_H 🌙¦•ازشرایطموݩ‌بخونین↓ 🌸•| @sharayet_mashgh_eshgh_313 تودعوت‌شده‌ۍشھدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 آقا مرتضی . . . فقط کار فرهنگی انجام نمی‌داد بلکه کارهای خیر هم انجام می‌داد و من سعی می‌ڪردم همیشه همانند یک همسنگر در کنار وی باشم؛ مرتضی بیش از ۲۰ بار به ڪربلا رفت؛ تمام فامیل با ما یک‌ بار ڪربلا آمده‌اند اربعین‌ها نیز یک کاروان از مردانِ فامیل جمع می‌کرد و به ڪربلا می‌رفتند، حتی اگر ڪسی هـزینه سفر نداشت، خودش پرداخت می‌ڪرد....💌 نزدیڪ اربعین . . . گذرنامه‌ها را جمع می‌کرد و ڪلی هـزینه و تلاش می‌کرد تا همه بتوانند به ڪربلا برسند ... کارهای‌فرهنگی تنها مختص بسیج نبود و این فعالیت‌ها به داخل خانـواده نیز اشاعه پیدا ڪرده بود...😊 🌷 مشقـِ عشقـ[♥️] http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#خاطرات_شهدا 🕊 دوقلوهایش که به دنیا🌍 آمدند برای نام گذاری‌شان گفت : هرچی قـرآن بگه قـرآن را که باز کـرد آیه آمد : " بشیراً و نذیراً " اسم پسرهایش را گذاشت بشیـر و نذیـز ... کودکی‌هایی که کنار لبخندهای پدر ناتمــام ماند . . 💔. #شهید_حاج_مهدی_کازرونی✨ #فرمانده‌طرح‌وعملیات‌_لشکر۴۱ثارالله °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
❤️ ‍ یه روز کہ اومدم خونه💒 چشماش سرخ شده بود.😔 نگاه ڪردم دیدم ڪتاب گناهان کبیره📚 شهید دستغیب تو دستاش گرفته ... بهش گفتم : گریه ڪردے🤔؟ یه نگاهے به من ڪرد و گفت : راستے اگه خدا اینطوری کہ توی این ڪتاب نوشته با ما معامله کنہ عاقبت ما چے میشه⁉️ مدتے بعد برای گروه خودشـون یه صنـدوق🗳 درست ڪرده بود و به دوستاش گفتہ بود: هر ڪس غیبت بڪنہ 50 تومان💰 بندازه توے صندوق، " باید جریمــــه بدید تا گنــــــاه تڪـــرار نشـــــه °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
⟮.▹🌼◃.⟯ ‌‎‌‌‎‌ زمانےکه‌شهید‌باکرۍ،شهردارارومیه‌بود روزی‌برایش‌خبرآوردندکه‌براثر بارندگےزیاد،دربعضےنقاط ‌سیل‌آمده‌است..🌧.° مهدۍگروه‌هاۍامدادۍرااعزام‌کرد وخودهم‌به‌کمک‌سیݪ‌زدگان‌شتافت..✋🏼.° درکنارخانه‌اۍ،پیرزنےبه‌شیون‌نشسته‌بود، آب‌واردخانه‌اش‌شده‌بودو کف‌اتاق‌هاراگرفته‌بود..🌊.° درمیان‌جمعیت‌، چشمِ‌پیرزن‌به‌مهدۍ‌خیره‌شده‌بود که‌سخت‌کارمےکرد،پیرزن‌به‌مهدۍگفت: «خداعوضت‌بدهد،مادر،خیرببینے،🍃.° نمےدانم‌این‌شهردار‌فلان‌فلان‌شده‌کجاست، اۍکاش‌یك‌جوازغیرت‌شماراداشت..»😒.° ومهدۍفقط‌لبخندمےزد..꧇)❤️.° 🌱 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3