سلام
نمیدونم بیداری یا نه
ولی
میدونی یاد چی افتادم امشب ؟!
یاد هجوم هایی که هشت نفره و ده نفره میزدیم و یک گردان رو متلاشی میکردیم
و یک منطقه یا یک تل رو ازاد میکردیم
یاد بچه های هندرات افتادم
یاد جمعه خان و اون مهربونیش
یاد اون روزی که بیست نفر تو دل دشمن
با اون همه اسیر
یاد بچه هایی که خیلی اسیر زن و بچه داشتن ٬ اما برای نجات خودشون اونها رو سپر نکردن
درسته عملیات شکست خورد و شهید شدن
اما پیروز شدن
چون علوی جنگیدند و ابرومند موندند...
امشب باختیم در ظاهر ولی پیروز میدان بودیم
یاد ازاد سازی نبل الزهرا
یادش بخیر
نه
یادشون بخیر بچه هایی که بی مهابا به دل دشمن زدن
بدون ترس و دلهره
چقدر شیرین بود اون روزها
کنار شهدا
کنار قهرمانان ملی
و امشب چقدر شیرین بود
دیدن این روحیه ی جنگندگی و نترسی
دمتون گرم بچه ها
ببخش
نمیخوام شادیت رو خراب کنم
چرا ناراحت میشی؟!
خداییش دست خودم نیست که
دلم میخواد که تو شادی هم رفقایی که نیستن رو شریک کنم
اما چشم
منم میخوابم .خوب بخوابی که بچه ها بیدارن و دارن پست میدن کسی اذیتمون نکنه و تو خیابونها پایکوبی کنن و شادی
خوب بخوابی رفیق
شبت مهدوی
✨الهی✨
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یاقدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عجل لوليک الفرج صاحب العصروالزمان💖
#صبحتون_شهدایی
یک شهیدی داشتیم خیلی خوب بود
البته وقتی شهید شد مثل مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها بی نشان ماند و ازش پیکری برنگشت
وای این بچه خیلی مشتی و باصفا و با معرفت بود
#شهید_سید_هادی_علوی
یک روز اونقدر درگیری داشتیم که تا شب از خستگی نمیتونستیم رو پامون وایسیم
هرچی هم میزدیمشون مگه تمومممممم میشدن ؟!!!!!
خیلی دوییده بودم و یکسره از این سر خط به اون سر خط
تعداد کم بودیم و باید به همه میرسیدم و روحیه ای ٬ مهماتی ٬ شوخی ای و خنده ای
خلاصه نباید یک جا میشستم
شب شد و درگیری ها کمی اروم تر شده بود و من یواش یواش داشتم میفتادم از پا
سید هادی تنها تو یک سنگر نشسته بود
و من رفتم پهلوش و شروع کردیم به گپ زدن
هی پلکام داشت مدیر ت و سید فهمیده بود خوابم میاد
بهم گفت داداش یک ساعتی بخواب من بیدارم
گفتم نه بابا سید خدا تو خودت خسته ای
گفت نه من خوبم تو بخواب بیدارت میکنم خوابم گرفت
این بشر اینقدر مهربون بود که وقتی به خودم اومدم دیدم نماز صبحه و سید داره قدم میزنه
خمپاره هاشون و کپسولهاشون قطع نمیشد
ولی این طفلک گیج خواب بود و برای اینکه نخوابه داشت دولا دولا قدم میزد بادی به سروکله ش بخوره
مشقِ عشق ٬ دمشق
یک شهیدی داشتیم خیلی خوب بود البته وقتی شهید شد مثل مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها بی نشان ماند و
#شهید_سید_هادی_علوی
بچه مشهد بود
شغلش بنایی بود و عاشق اهل بیت سلام الله علیها
شب هجوم
تو ماشین اومدیم سوار شم بریم برای عملیات ...
ارامش خاصی داشت و از ارامشش بچه ها تعجب میکردن و واسه همین همه دوست داشتن کنارش باشن
فرمانده ی یکی از دسته ها بود ...
پشت تویوتا شروع کردیم ذکر گفتن و شور گرفتن ...
حسین جان ای ابروی دوعالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
@mashghe_eshgh_dameshgh
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
ببین من حقیقتا به تبادل و خرید ممبر و این حرفا اعتقادی ندارم
میگم دارم از رفقای شهیدم میگم
پس خودشون اگر بخوان واسطه درست میکنن و دعوت میکنن که اسمشون و رسمشون رو بتونم به همه معرفی کنم
حالا اگر دوست داری اونواسطه باشی
بسم الله
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفترمشق ما
سرمشقش٬عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش٬عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
#شهید_سید_هادی_علوی بچه مشهد بود شغلش بنایی بود و عاشق اهل بیت سلام الله علیها شب هجوم تو ماشین ا
تو خانطومان
سید هادی دید بچه ها تو خط مقدم مشکل رفع حاجت دارن
دیدم بلند شده بیل رو برداشته
بهش گفتم سنگر که مشکلی نداره سید ...
گفت نه میخوام دستشویی جور کنم(درست کنم)
رفت و شروع کرد به بیل زدن و سنگ و کلوخ جمع کردن
یک دستشویی صحرایی درست کرد که نگو ...
ولی فردای همون روز رفت گفت برم دستشویی بیام
هر چی وایسادم
دیدم خبری نشد ازش
پرس و جو کردم گفتن ترکش خورده
از ناحیه نشیمنگاه😅
یادش بخیر
اینقدر اروم بود که نگو
برعکس من
چقدر سر بسرش میذاشتم 😔
به کانال ِ دِلے منو دوستانم
اون چیزایی که خودم دوستـ دارم یھ آرشیـو
اَز حال ُ روزم! بعد دوستان شهیدم
مشق ❤️عشق ❤️دمشق
#پیشنهاد_عضویت
مبلغ ما باشید😊🌹👆👆👆
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
به کانال ِ دِلے منو دوستانم اون چیزایی که خودم دوستـ دارم یھ آرشیـو اَز حال ُ روزم! بعد دوستان شهیدم
#شهیــد بیدارت میڪند
#شهیــد دستت را میگیرد
#شهیــد بلندت میڪند
#شهیـد شهیـ❤️ـدت مےڪند اگرڪه بخواهی
فرقـی نمی ڪند...
#فڪه و #اروند یا #دمشق و #حلب یا #صعده و #صنعا
...و این را بــدان:
『هر ڪسی با یڪ شهیدی خو گرفت
روز محــشــــــر آبــــرو از او گرفتـــ』
🌹کانال مشق ❤️عشق ❤️دمشق🌹
@mashghe_eshgh_dameshgh
فاصله خیلی کم بود با دشمن
روزها حدودا سیصد متر
شبها حدودا هفتاد هشتاد متر
سنگر کمین داشتن و میومدن جلو ...
خلاصه منم که زبان عربی صحبت میکردم
گاها باهاشون کل مینداختم و بحث
بعضی وقتها میومدم ادای ادمخوبا رو در بیارم و مصلن به راه راست هدایتشون کنم باهاشون اعتقادی صحبت میکردم و همیشه نفر بعدی اضافه میشد و کار به بوق و اخرش تیر اندازی میرسید
چون خیلیهاشون اصن نمیدونن کجان و چیکار میکنن
فقط مغزشون شستشو شده و فکر میکنن با پیامبر قراره غذا بخورن تو یک بشقاب و قاشق هاشونم تو جیبهاشونه
اینو جدی میگم هاااا
تا این حد روشون کار میشه که یارو حاضره خودش رو منفجر کنه ...
خلاصه
منم هر وقت اونا سرو صدا میکردن ٬ بچه ها صدام میکردن بیا جوابشونو بده ...
یک شب پشت خاکریز نشسته بودیم و هفت هشت نفری بودیم و قرار شد بلند شم و رجز خونی
اسمعونی
یا ایها الضالین
یا احفاد الیهود
نحن شیعه علی ابن ابیطالب ع
نحن ابناالحیدر
اقطعوا رئوسنا کما قطعتوا راس جدنا الحسین ع
اقطعوا ایدنا کما قطعتوا اید عمنا العباس ع
لن تسبی مرتین
لبیک یا زینب س