eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
301 دنبال‌کننده
2هزار عکس
712 ویدیو
24 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
اهای رفقا اهای شهدا اهای ادم خوبا یعنی من دل ندارم ؟! یعنی من رو یادتون رفته؟! یعنی نمیخواین یک حرکتی برام بزنین؟!؟!
دلم واسه سید هادی علوی تنگ شده باز ارپیجی رو برداریم با اون موشکهای فاسدش که عمل نمیکرد از خاکریز رد بشیم بزنیم به دشمن عمل نکنه تو دل دشمن مست و سرخوش بخندیم و برگردیم ... باز دلم براش تنگ شده که مهربانانه کنارش بخوابم تو شنگر و بیدارم نکنه و وقتی پاشم ببینم چشماش سرخ و خواب الوده ولی لباش خندون ...
اوس کریم ٬ نمیدونم حکمت برچیه... نمیدونم قسمت کجاس ولی میدونم اونقدر عادل و رحمن و رحیمی که عطش بر بنده دیدن نمیتوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ این سوال چند دسته✌️از آدما شده بود ✅ دسته اول داعشی ها و فتنه گرا و تکفیریا که عکس شاخص فاطمیون دستشون بود و در به در دنبال ابو علی می گشتن!! 😯😳 یه دسته دیگه دلبستگان به مذاکره و لبخند دشمن که از رزم ابو علی و امثال او در تعجبند و در حال تمسخر😒 و دسته سومی که با افسوس آرزو می کنند : که کاش مثل ابو علی روزی خوار آستان الهی شوند و جاودانه بمانند ❤️✌️ ابوعلـی_کـجـاست؟
مشقِ عشق ٬ دمشق
#ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ این سوال چند دسته✌️از آدما شده بود ✅ دسته اول داعشی ها و فتنه گرا و تکفیریا
﷽ رمانـ ؟ زندگےنامه خودگفته معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 قسمت 1⃣ 🔶 مرتضی عطایی هستم ، 🙂👋 متولد 4 اسفند 1355 در مشهد مقدس. ما شیش تا خواهرو برادریم و من هم فرزند دوم خونواده هستم مادرم خیلی از شرارت های دوران کودکیم توی خونه تعریف می کنه 😐 اما توی مدرسه یه مقدار خجالتی بودم وشیطنت خاصی نداشتم ☺️✌️ پدرم کارمند راه آهن بود و توی قسمت تعمیرات واگن کار می کرد. بعد از ظهر ها هم برای تامین مخارج خونواده 👨👩👧👧 در مغازه ای که اجاره کرده بود به کار تعمیر تاسیسات ساختمون مشغول بود و الآن ده پونزده سالی میشه که باز نشسته شده... من از همون دوران کودکیم 👶 نه دیگه تا این حد 💭😁 🔸از ده دوازه سالگی کنار تحصیل، پیش پدرم می رفتم ✌️ تا کم کم در این حرفه خبره شدم خونه ما در پنج راه ( نواب ) و نزدیک حرم بود و خونه پدر بزرگم هم در خیابون نواب یازده. روبروی خونه پدر بزرگم حسینیه ای به نام حسینیه قمی بود. حسینیه ای با قدمت شصت هفتاد سال که از بچگی ، کم کم پاتوق همیشگیم شد 😇✌️ بیشتر جذب صفای باطن حاج قاسم، متولی اون هیئت شدم 😍 از نظرم اون هیئت با بقیه ی هیئت های دیگه متمایز بود خاکی بودن و اخلاصی رو که توی اون هیئت و متولیش می دیدم ، خیلی برام جالب بود.👌 به قول حاج قاسم، برخی مداحا توی هیئتا می گن حسین سین سین 🎤 😐😶 در بعضی هیئتام افرادی برای چشم و هم چشمی ، کارهایی می کردن ... یا اینکه با شیوه های جدید، مداحی می کردند و من اصلا باهاشون صفا نمی کردم 😒 برای همین هر دوشنبه به حسینیه قمی می رفتم ✌️ حاج قاسم هرشب دوشنبه ، آدمای مستحق دور حرم رو اطعام می کرد و منم برای کمک می رفتم 😌👌 توی خود هیئت هم زیارت عاشورا ودعای توسل می خوندیم. البته من صدا و سبکی ندارم که مداحی کنم. اما دعا ☝️ مخصوصا دعای ندبه و کمیل رو زیاد می خوندم. 🔸بعد هم که مراسم حسینیه تموم می شد سفره می نداختن. گاهی بر سرسفره آدمای کارتن خواب و بعضی وقتا افراد معتاد هم میومدند ☹️ که از نظر ما (علیه السلام) نبودن و زیاد از اونا خوشمون نمیومد 😒😐 یه روز به حاج قاسم گفتم : ( حاجی، زمانی که سفره میندازی، آدمای معتاد هم هستند. بنظر من درست نیست که اینارو اطعام کنیم ) 🙁 حاجی گفت : آق مرتضی!؟ بلاخره این ها هم بنده های خدا هستند. از این حرف هاهم که بگذریم اگه یه نفر واقعا گرسنه باشه و شکمش سیر بشه ، ما رو همین هم بسه ✋ 🔶 این اخلاص عجیبی که در او می دیدم باعث شده بود که معمولا به هیئت دیگه ای نرم 🙂☝️ ✍ ادامه دارد ... مشق❤️ عشق❤️ دمشق •┈ ┈┈ ┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ••✾•⭐️•✾•┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشقِ عشق ٬ دمشق
﷽ رمانـ #ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ زندگےنامه خودگفته #شهید_مرتضی_عطایے معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐
یکبار بهم گفت میخوام ببرمت یک هییت... با اون موتور داغونش بلند شدیم رفتیم بریم کوچه پس کوچه تا رسیدیم به کوچه ی کاهگلی قدیمی که انتهای کوچه یک خونه ی قدیمی ولی خوشگل بود ... گفت اینجاس هییت گفتم چه هییتیه؟ گفت حسینه قمی دیدم جلوی در صف کشیدن انسانهای فقیر و ندار... گفتم‌اینا کین ؟! گفت حاجی همیشه دعوت میکنه فقرا رو و غذا میده بهشون ... عجب هییتی شد اون روز ...
تو این قسمت از رمان که داشتم میخوندم اون روز واسم تداعی شد به عینه دیدم چجوری خدمت میکرد هم به هیئت و نصب پرچم و پخش غذا و خلاصه نمینشست تا ضعفا و فقرا
هدایت شده از سید مترجم
زمان: حجم: 18K
تو هر شرایطی به گوش بودی پس الانم میدونم صدام رو‌میشنوی داداش میدونم گناه دلم رو سیاه کرده اما به حرمت نون و نمک و رفقات برو پیش اقا و اربابمون امام حسین بگو این رو سیاه رو هم بخر
بامت بلند باد که یاد تو مرا از هر چه غیر دوست آزاد می کند @mashghe_eshgh_dameshgh
دلم " تنـ💔ـگ " است برای یک" دل‌تنگے " ازجنس جا مانـدن... که درمانش " رســیـ💔ـدن " باشد رسیدن بہ قافله ی " یارانے سفرکرده "... @bashahidantashahadat