eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
349 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
574 ویدیو
19 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم واسه سید هادی علوی تنگ شده باز ارپیجی رو برداریم با اون موشکهای فاسدش که عمل نمیکرد از خاکریز رد بشیم بزنیم به دشمن عمل نکنه تو دل دشمن مست و سرخوش بخندیم و برگردیم ... باز دلم براش تنگ شده که مهربانانه کنارش بخوابم تو شنگر و بیدارم نکنه و وقتی پاشم ببینم چشماش سرخ و خواب الوده ولی لباش خندون ...
اوس کریم ٬ نمیدونم حکمت برچیه... نمیدونم قسمت کجاس ولی میدونم اونقدر عادل و رحمن و رحیمی که عطش بر بنده دیدن نمیتوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ این سوال چند دسته✌️از آدما شده بود ✅ دسته اول داعشی ها و فتنه گرا و تکفیریا که عکس شاخص فاطمیون دستشون بود و در به در دنبال ابو علی می گشتن!! 😯😳 یه دسته دیگه دلبستگان به مذاکره و لبخند دشمن که از رزم ابو علی و امثال او در تعجبند و در حال تمسخر😒 و دسته سومی که با افسوس آرزو می کنند : که کاش مثل ابو علی روزی خوار آستان الهی شوند و جاودانه بمانند ❤️✌️ ابوعلـی_کـجـاست؟
مشقِ عشق ٬ دمشق
#ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ این سوال چند دسته✌️از آدما شده بود ✅ دسته اول داعشی ها و فتنه گرا و تکفیریا
﷽ رمانـ ؟ زندگےنامه خودگفته معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 قسمت 1⃣ 🔶 مرتضی عطایی هستم ، 🙂👋 متولد 4 اسفند 1355 در مشهد مقدس. ما شیش تا خواهرو برادریم و من هم فرزند دوم خونواده هستم مادرم خیلی از شرارت های دوران کودکیم توی خونه تعریف می کنه 😐 اما توی مدرسه یه مقدار خجالتی بودم وشیطنت خاصی نداشتم ☺️✌️ پدرم کارمند راه آهن بود و توی قسمت تعمیرات واگن کار می کرد. بعد از ظهر ها هم برای تامین مخارج خونواده 👨👩👧👧 در مغازه ای که اجاره کرده بود به کار تعمیر تاسیسات ساختمون مشغول بود و الآن ده پونزده سالی میشه که باز نشسته شده... من از همون دوران کودکیم 👶 نه دیگه تا این حد 💭😁 🔸از ده دوازه سالگی کنار تحصیل، پیش پدرم می رفتم ✌️ تا کم کم در این حرفه خبره شدم خونه ما در پنج راه ( نواب ) و نزدیک حرم بود و خونه پدر بزرگم هم در خیابون نواب یازده. روبروی خونه پدر بزرگم حسینیه ای به نام حسینیه قمی بود. حسینیه ای با قدمت شصت هفتاد سال که از بچگی ، کم کم پاتوق همیشگیم شد 😇✌️ بیشتر جذب صفای باطن حاج قاسم، متولی اون هیئت شدم 😍 از نظرم اون هیئت با بقیه ی هیئت های دیگه متمایز بود خاکی بودن و اخلاصی رو که توی اون هیئت و متولیش می دیدم ، خیلی برام جالب بود.👌 به قول حاج قاسم، برخی مداحا توی هیئتا می گن حسین سین سین 🎤 😐😶 در بعضی هیئتام افرادی برای چشم و هم چشمی ، کارهایی می کردن ... یا اینکه با شیوه های جدید، مداحی می کردند و من اصلا باهاشون صفا نمی کردم 😒 برای همین هر دوشنبه به حسینیه قمی می رفتم ✌️ حاج قاسم هرشب دوشنبه ، آدمای مستحق دور حرم رو اطعام می کرد و منم برای کمک می رفتم 😌👌 توی خود هیئت هم زیارت عاشورا ودعای توسل می خوندیم. البته من صدا و سبکی ندارم که مداحی کنم. اما دعا ☝️ مخصوصا دعای ندبه و کمیل رو زیاد می خوندم. 🔸بعد هم که مراسم حسینیه تموم می شد سفره می نداختن. گاهی بر سرسفره آدمای کارتن خواب و بعضی وقتا افراد معتاد هم میومدند ☹️ که از نظر ما (علیه السلام) نبودن و زیاد از اونا خوشمون نمیومد 😒😐 یه روز به حاج قاسم گفتم : ( حاجی، زمانی که سفره میندازی، آدمای معتاد هم هستند. بنظر من درست نیست که اینارو اطعام کنیم ) 🙁 حاجی گفت : آق مرتضی!؟ بلاخره این ها هم بنده های خدا هستند. از این حرف هاهم که بگذریم اگه یه نفر واقعا گرسنه باشه و شکمش سیر بشه ، ما رو همین هم بسه ✋ 🔶 این اخلاص عجیبی که در او می دیدم باعث شده بود که معمولا به هیئت دیگه ای نرم 🙂☝️ ✍ ادامه دارد ... مشق❤️ عشق❤️ دمشق •┈ ┈┈ ┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ••✾•⭐️•✾•┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشقِ عشق ٬ دمشق
﷽ رمانـ #ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ زندگےنامه خودگفته #شهید_مرتضی_عطایے معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐
یکبار بهم گفت میخوام ببرمت یک هییت... با اون موتور داغونش بلند شدیم رفتیم بریم کوچه پس کوچه تا رسیدیم به کوچه ی کاهگلی قدیمی که انتهای کوچه یک خونه ی قدیمی ولی خوشگل بود ... گفت اینجاس هییت گفتم چه هییتیه؟ گفت حسینه قمی دیدم جلوی در صف کشیدن انسانهای فقیر و ندار... گفتم‌اینا کین ؟! گفت حاجی همیشه دعوت میکنه فقرا رو و غذا میده بهشون ... عجب هییتی شد اون روز ...
تو این قسمت از رمان که داشتم میخوندم اون روز واسم تداعی شد به عینه دیدم چجوری خدمت میکرد هم به هیئت و نصب پرچم و پخش غذا و خلاصه نمینشست تا ضعفا و فقرا
هدایت شده از سید مترجم
18K
تو هر شرایطی به گوش بودی پس الانم میدونم صدام رو‌میشنوی داداش میدونم گناه دلم رو سیاه کرده اما به حرمت نون و نمک و رفقات برو پیش اقا و اربابمون امام حسین بگو این رو سیاه رو هم بخر
بامت بلند باد که یاد تو مرا از هر چه غیر دوست آزاد می کند @mashghe_eshgh_dameshgh
دلم " تنـ💔ـگ " است برای یک" دل‌تنگے " ازجنس جا مانـدن... که درمانش " رســیـ💔ـدن " باشد رسیدن بہ قافله ی " یارانے سفرکرده "... @bashahidantashahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از شما رودے نیست ڪه به دریا بریـــزد! دلتنگے  ماهی ڪوچڪے ستـ ڪہ برڪہ اش را از چهار طرفـ سنگچین ڪرده باشند...
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
ذکر روز پنجشنبه 🌷 5 مرتبه به نیابت از دوست شهیدت 😍 🌸لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین🌸 نسیت معبود حقی جز خدای پادشاه حق آشکار @mashghe_eshgh_dameshgh
همرهان رفتند و من از کاروان جا مانده ام وای من کز کاروان رفته بر جا مانده ام دوستان با صفا رفتند و من دربین خلق چون صفا و راستی مهجور و تنها مانده ام هردم از سرگشتگی چون گرد میپیچم به خویش همرهان رفتند و من تنها به صحرا مانده ام چار موج غم ز هرسو در میان دارد مرا چون خسی حیران و سرگردان به دریا مانده ام شکوه ی دنیای باطل با کدامین کس کنم منکه از حق نیز بیکس تر به دنیا مانده ام کور از ره مانده ام دور از دلیل افتاده ام دردمند خسته ام دور از مسیحا مانده ام مشق❤️ عشق❤️ دمشق @mashghe_eshgh_dameshgh
شهــادت ... بالاترین درجه‌اے است ڪ یڪ انسان مے‌تواند به آن برسد و با خونش پیامےمے‌دهد به بازمانـدگان راهش ... @mashghe_eshgh_dameshgh
دلی که هدایت شد توسط شهدا خرابش نکنیم ... ! @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رمانـ ؟ دامن زدم به خـــونـ که به دست آورم تـــو را ❤️ زندگی نامه خود گفتهء معروف به ✍ ابـوعــلـی @mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
📚 رمانـ #ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ دامن زدم به خـــونـ که به دست آورم تـــو را ❤️ زندگی نامه خود گفتهء
﷽ رمانـ ؟ زندگےنامه خودگفته معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 قسمت 2⃣ 🔶 در یکی از سال ها ، دو سه روز مونده به شروع دهه موسی بن جعفر (علیه السلام) ، یکدفعه به ما خبر دادند که خانم حاج قاسم قمی سکته کرده 😨 می گفتند : توی آی سی یو ئه و حالش هم خیلی خرابه 🚨 از اونجایی که ارتباطم باهاشون خیلی نزدیک بود، سریع به بیمارستان ام البنین (سلام الله) رفتم ساعت حدود یازده شب بود دیدم پسراش خیلی بی قراری می کنند. 😩 گفتم : چی شده؟ گفتند : دکترا قطع امید کردند مادرمون تا صبح زنده ⚰نمی مونه به طرف حاج قاسم رفتم. دیدم برعکس پسراشه و اصلا عین خیالش نیست و یه گوشه ساکت نشسته.😐 از اونجایی که خیلی باهم رفیق بودیم ، مثلا خواستم کمی دلداریش بدم تا از این وضعیت بیرون بیاد کنارش نشستم و گفتم : حاج آقا این مسائل برای همه هست. 🙂☝️ سرش رو بلند کرد و گفت : آق مرتضی شما مثل اینکه باورت نیست 🔸این آقایی که ما نوکریشو می کنیم.دو سه شب دیگه مجلسش شروع می شه.می دونه از الان کارهای ما شروع شده خودش توی این گیر و دار نمی ذاره که زن ما توی بیمارستان🏨 بمونه.ان شاءالله خودش درست می کنه. باخودم گفتم : این بنده خدا دلش خوشه و همینطوری یه چیزی می گه😐✋ 🔸اما خدا می دونه به صبح نرسیده همسرش رو مرخص کردن ؛ همون کسی که دکترا گفته بودن اگه وصیتی داره انجام بدین که به صبح نمی رسه❗️ تا این حد وصل بودن سیم حاج آقا به اهل بیت (علیه السلام) برام خیلی عجیب بود. حاج قاسم وقتی این تعجب رو دید گفت : ما این مجلس رو بایک قابلمه کوچک آبگوشت راه انداختیم و کم کم قابلمه تبدیل به دیگ شد و یک دیگ دوتا دیگ و سه تا دیگ✌️ خونمون نزدیک حسینیه قمی بود دیگای مراسم رو موقع سحر بار می ذاشتن.در خلوت سحر، ساعت دوی صبح می رفتم اونجا و دیگ رو بار میذاشتیم. 🍲 قبل از اذان صبح، حاج قاسم می گفت : آق مرتضی، من می رم حرم تا برای مجلس ظهر آقا امام رضا (علیه لاسلام) رو دعوت 💌کنم. 🔶 این ارادت حاج قاسم به امام رضا روی من تاثیر گذاشت و عشق خدمت به امام رضا (سلام الله) از همون ایام در دلم جوونه زد. 😊✌️ لطف امام رضا (علیه السلام) هم شامل حالم شد و بعدها خادم حرم ایشون شدم. 🏳 ✍ ادامه دارد .. •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈┈ مشقف❤️ عشق ❤️دمشق @mashghe_eshgh_dameshgh ┈ ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشقِ عشق ٬ دمشق
بسم الله الرحمن الرحيم الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ العَالَمِينَ... پنجشنبه است فاتحه میخوانم نه برای "تو" برای "خودم" که جاماندم از شهادت مشق❤️ عشق❤️ دمشق @mashghe_eshgh_dameshgh
نه برای تو! دلم برای خودم تنگ شده برای من کنار تو... 📎 شھـــــدا را یاد کنید با صلوات @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا ڪن.. اگر در صف  غایبیم، در صف پیام رسانان نباشیم... در این شلـــــــوغے نڪردیم... در قیامتـــــ نڪنید اے ... 🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊 @mashghe_eshgh_dameshgh
چشمت نگران شب شیرین وصال است واصل شدی ای عشق شهادتت مبارک @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر خدا از شما راضے باشد قلم مےزنید براے خدا باشد قدم برمےدارید براے خدا باشد حرف مےزنید براے خدا باشد همه چے همه چے براے خدا باشد....
گفتنی نیست ولی، بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست... داداش های آسمونی نگاهی دعایی @mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
گفتنی نیست ولی، بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست... داداش های آسمونی نگاهی دعای
هرگاه شبهای جمعه یادشان کنیم نزد ارباب، یادمان میکنند. یادشان که دَمی فراموش شدنی نیست.... شب جمعه یادمون کنید پیش ارباب داداشی @mashghe_eshgh_dameshgh