eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
120 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❣✨❣✨ ❣ ✨ ❣ ✨ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 نویسنده : شهید سیدطاها ایمانی🌹 👈 : هفتاد و هشتم ♦️ 👈این داستان⇦《 الفاتحه 》🔻 ~♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~ 📎برق از سر جمع پرید ...⚡️ کجا هست؟ ... یه جای بکر ... - تو از کجا بلدی❓ ... خندید 😁... ❤️من یه زمانی همه اینجاها رو مثل کف دستم می شناختم... یه نقشه الکی می دادن دست مون ... برو و برگرد ... حالا هستید یا نه❓ ... هر کی یه چیزی می گفت ... دل ❤️ توی دلم نبود نتیجه چی میشه ... همون طوری ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می کردم ... ✨خدایا ... یعنی میشه؟ ... خدایا پارتی من میشی؟ ... بساط غذا که جمع شد ... دو گروه شدیم ... صاحب خونه آقا مهدی رفت توی یکی دیگه از ماشین ها 🚌... اون دو تا ماشین برگشتن ... و ما زدیم به دل جاده ... از شادی توی پوست خودم جا نمی شدم ...😍 🔸تا چشم کار می کرد بیابان بود ... جاده آسفالت هم تموم شد و رفتیم توی خاکی ... حدود ظهر بود ... رسیدیم سر دو راهی ... پیچید سمت چپ... - باید مستقیم می رفتی ...😳 برای اینکه بریم محل شهادت پدربزرگ مهران ... باید از منطقه * بریم ... اونجا رو چند بار شیمیایی زدن😷... یکی دو باری هم بین ما و عراق ... دست به دست شد ... ممکنه دوبله آلوده باشه ...⛔️🚷 آقا رسول ... نگاه خاصی😳 بهش کرد ... مهدی گم نشیم؟ ... خیلی ساله از جنگ می گذره ... بارون زمین رو شسته ... باد، خاک رو جا به جا کرده ... این خاک و زمین هزار بار جا به جا شده ... نبری مون مستقیم اون دنیا ❗️... آقا مهدی خندید 😁... - مسافرین محترم ... نیازی به بستن کمربندهای ایمنی نمی باشد ... لطفا پس از قرائت شهادتین ... جهت شادی روح خودتان و سایر خدمه پرواز ... الفاتحه مع الصلوات ...📿 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🔸🔶🔸 ✨ ❣ ✨http://eitaa.com/mashgheshgh313 ❣ ✨❣✨❣✨
1398-06-18 (5).mp3
4.86M
🥀🥀🥀🥀 🎤کربلایی_جواد_مقدم 🎼 بعضی وقتا مثلا تو جمعه شبها میپره مرغ قلب من سمت کرببلا... 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❣✨❣✨ ❣ ✨ ❣ ✨ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 نویسنده : شهید سیدطاها ایمانی🌹 👈 : هفتاد و نهـــم ♦️ 👈این داستان《 پس یا پیش؟ 》🔻 ~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~ 📎من و آقا رسول ... دو تایی زدیم زیر خنده😁 ... آقا مهدی هم دست بردار نبود ... پشت سر هم شوخی می کرد ... هر چی ما می گفتیم ... در جا یه جواب طنز می داد ... ولی رنگ از روی صادق پریده بود ... هر چی ما بیشتر شوخی می کردیم ... اون بیشتر جا می زد ... آخر صداش در اومد ...😖😲 حالا حتما باید بریم اونجا؟ ... اون راویه گفت ... حتی از قسمت های تفحص شده ... به خاطر حرکت خاک ... چند بار مین در اومده ... اینجاها که دیگه ...💥🔥 آقا مهدی که تازه متوجه حال و روز پسرش شده بود ... از توی آینه بهش نگاهی انداخت ... نترس بابا ... هر چی گفتیم شوخی بود ...😊 🔸اینجاها دست خودمون بوده ... دست عراق نیوفتاده که مین گذاری کنن ... منطقه آلوده نیست ... آقا رسول هم به تأسی از رفیقش ... اومد درستش کنه ... اما بدتر ...😄 🔹پدرت راست میگه ... اینجاها خطر نداره ... فقط بعد از این همه سال ... قیافه منطقه خیلی عوض شده ... تنها مشکلی که ممکنه پیش بیاد اینه که گم بشیم ...😱😳 با شنیدن کلمه گم شدن ... دوباره رنگ از روش پرید ... و نگاهی به اطراف انداخت ... پرنده پر نمی زد ... تا چشم کار می کرد ... بیابان بود و خاک ... بکر و دست نخورده ...🌫 🔸هر چند ... حق داشت نگران بشه ... دو ساعت بعد ... ما واقعا گم شدیم ... و زمانی به خودمون اومدیم ... که دیر شده بود ... 🔻آقا مهدی ... پاش تا آخر روی گاز که به تاریکی هوا نخوریم ... اما فایده ای نداشت ... نماز رو که خوندیم ... سریع تر از چیزی که فکر می کردیم بتونیم به جاده آسفالت برسیم ... هوا تاریک شد ... تاریک تاریک🌌 ... وسط بیابان ... با جاده های خاکی ... که معلوم نبود کی عوض میشن یا باید بپیچی ...😳 چند متر که رفتیم ... زد روی ترمز ... دیگه هیچی دیده نمیشه ... جاده خاکیه ... اگر تا الان کامل گم نشده باشیم ... جلوتر بریم معلوم نیست چی میشه ... باید صبر کنیم هوا روشن بشه ...🌅 شب ... وسط بیابان ... راه پس و پیشی نبود ...‼️ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🌙 🌙 🌙 ✨ ❣ ✨http://eitaa.com/mashgheshgh313 ❣ ✨❣✨❣✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... ❤️❣️ ❣️ یک طوری زندگی کن که خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو. ❤️❣️ ❣️ یاامام رضا:توکه آخرگره رووامیکنی پس چرا امروزوفردامیکنی. ❤️❣️ ❣️ تامیتوانیدبرای ظهوردعاکنیدکه بهترین دعا هاست. ❤️❣️ ❣️ شیعه به دنیا آمدیم که موثردرتحقیق ظهورباشیم. ❤️❣️ ❣️ دراون دنیا جلوی بی حجاب هاوآنهایی که تبلیغ بی حجابی میکنند رامیگیرم. ❤️❣️ ❣️ آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س)رابگیرم. ❤️❣️ ❣️ نمازهایتان را اول وقت بخوانید که بهترین عمل است. ❤️❣️ ❣️ هرجوان پسریادختری که نمازش رااول وقت بخواند شفاعتش میکنم. ❤️❣️ ❣️ ازراه واهداف انقلاب وسخنان امام خامنه ای دورنشوید. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیریست در انتظارتان بنشستیم هر جمعه به دیدار شما دل بستیم با غیبتتـان شدیم غـرق غفـلت غفلت که چه گویم، همه در خواب هستیم 🌸 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨❣✨❣✨ ❣ ✨ ❣ ✨ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 نویسنده : شهید سیدطاها ایمانی🌹 : هشتـــــاد♦️ 👈این داستان⇦《 شب خاطره 》🔻 ~♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~ 📎ماشین رو خاموش کردیم ... شب ... وسط بیابان ... سوز سردی می اومد ... صادق خوابش برد ... و آقا مهدی کتش رو انداخت روی پسرش ... و من، توی اون سکوت و تاریکی🌌... غرق فکر بودم ... یاد آیه قرآن که می فرمود ... چه بسا کاری که ظاهر خوبی داره اما شر شما در اونه ... 🍃- خدایا ... من درخواست اشتباهی داشتم و این گم شدن ... تاوان و بهای اشتباه منه؟ ... یا در این اومدن و گم شدن حکمتیه؟ ...✨ 🔸محو افکار خودم ... که آقا رسول و آقا مهدی ... شروع به صحبت کردن ... از خاطرات جبهه شون و کارهایی که کرده بودن ... و من در حالی که به در تکیه داده بودم ... محو صحبت هاشون شده بودم ... گاهی غرق خنده 😁... گاهی پر از سوز و اشک ...😭 آقا مهدی ... تلخ ترین خاطره اون ایام تون چیه❓ ... 🔻هنوزم نمی دونم چی شد که اون شب ... این سوال رو پرسیدم ... یهو از دهنم پرید ... اما جوابش، غیر قابل پیش بینی بود ... حالتش عوض شد😰 ... توی اون تاریکی هم می شد ... بهم ریختن و خیس شدن چشم هاش رو دید ...😢 🔹تلخ ترین خاطره ام ... مال جبهه نبود ... شنیدنش دل می خواد ... دیدن و تجربه کردنش ... ساکت شد ...😐 ❤️من دلش رو دارم ... اما اگر گفتنش سخته ... سوالم رو پس می گیرم ... سکوت عمیقی توی ماشین🚘 حاکم شد ...منم از اینکه چنین سوالی پرسیده بودم ... خودم رو سرزنش می کردم ... که...⁉️ - ظهر بود ... بعد از کلی کار ... خسته و کوفته اومدیم نهار بخوریم ... که باهامون تماس گرفتن ...☎️ صداش بدجور شروع کرد به لرزیدن ...⚡️⚡️ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ⚡️✨⚡️ ✨ ❣ ✨http://eitaa.com/mashgheshgh313 ❣ ✨❣✨❣✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پنج‌سال‌از‌پروازت‌میگذرد‌🕊🌿 عمـار‌حاج‌قاسم،♥️🌱 شیردل‌مـیدان‌های‌حـلب💛🌻 حالا‌دیگر‌بی‌قرار‌سفر‌به‌کـربلا‌نـیستی‌چون، حسینـش‌را‌دیدی‌وکنون‌هـرلحظه‌دلت‌تنگ‌ بین‌الحـرمین‌شود💔☁️ درچشم‌بهم‌زدنی،خودرادرنزد‌یا‌ر‌میبینی... پنج‌سال‌اسـت‌که‌خاک‌صحـرا‌ها‌ وجبهه‌های‌حـلب‌برای،قدومت‌تنگ‌شده... سلام‌مارا‌برسان‌به‌ارباب؛ بگو‌خسته‌‌دلان‌رادریاب... 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊