eitaa logo
˼سفربه‌ سرزمین‌خورشید˹
3.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
179 فایل
⟮بِسمِ‌رَبِ‌الشاه‌ِخراسان💛⟯ مشاور مذهبی: @vahid_sadeghii زیارت نیابتی: @Naebozeeyareh تو دعوت شده‌ی امام رئوفی🌿..!'
مشاهده در ایتا
دانلود
💠لقمان حکیم گفت: ✨من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ 👈و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛ 🔹که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست! 🔸کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ 🔹لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛ 🔸"مقدار دارو را افزایش بده! " 🔹جواب سلام را باسلام بده، 🔸جواب تشکر را با تواضع، 🔹جواب کینه را با گذشت، 🔸جواب بی مهری را با محبت، 🔹جواب دروغ را با راستی، 🔸جواب دشمنی را با دوستی، 🔹جواب خشم را به صبوری، 🔸جواب سرد را به گرمی، 🔹جواب نامردی را با مردانگی، 🔸جواب پشت کار را با تشویق، 🔹جواب بی ادب را با سکوت، 🔸جواب نگاه مهربان را با لبخند، 🔹جواب لبخند را با خنده، 🔸جواب دل مرده را با امید، 🔹جواب منتظر را با نوید، 🔸جواب گناه را با بخشش، 🔹هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب 🔸نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی، 🔹یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز خواهد گشت.. 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤ماجرای پیوستن به کاروان امام حسین(ع) 🎙سخنران: حجت الاسلام و المسلمین 1396/07/26 🔲وورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
@Elteja -کانال اِلتجا1_110337051.mp3
زمان: حجم: 4.03M
▪️به مناسبت هفتم صفر، شهادت امام مجتبی علیه السلام بنا به قول معتبر. دل انگیزی از شفابخشی دستان با کرامت علیه‌السلام. 🔲ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
💠هدیه انگشتری 🌀ابو هاشم جعفری (ره) نقل شده : 🔹به حضور امام حسن عسكری (علیه السلام) رفتم ، هدفم این بود كه نگین انگشتری را از آن حضرت تقاضا كنم ، تا انگشتری بسازم و آن نگین را به عنوان تبرك ، بر سر انگشترم بگذارم. وقتی كه به حضورش شرفیاب شدم ، به طور كلی آن تقاضا را فراموش كردم ، پس از ساعتی ، بر خاستم و خداحافظی كردم ، همین كه خواستم از محضرش ٍ بیرون بیایم ، انگشتری را به طرف من نهاد و فرمود: 🔸تقاضای تو، نگین بود، ما به تو نگین را با انگشترش دادیم ، خداوند این انگشتر را برای تو مبارك گرداند. از این حادثه ، تعجب كردم ، كه آن حضرت به آنچه در ذهنم پوشیده بود، خبر داد. عرض كردم : ای آقای من ! براستی كه تو ولی خدا و همان امامی هستی ، كه خداوند فضل و اطاعت آن امام را دین خود قرار داده است . فرمود: غفر الله لك یا ابا هاشم خدا تو را ببخشد ای ابو هاشم. ◼️ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
📕 ✳️ وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. ⚛ باد باعث طراوتش میشود آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال میبخشد اما❗️ ✳️ به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، ⚛ آب باعث گندیدگی باد باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود.. ✳️ بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود. ⚛ پول ، قدرت، شهرت، زیبایی….تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود. 🔰 یکی از بزرگان میگوید 🔰 ✳️ اگر بنده ای به مدت چهل روز خودش را خالص برای خداوند بگرداند، چشمه های حکمت درچهره وزبانش آشکار خواهد شد. 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 💠 دوستانتان را مهمان کنید 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
✨﷽✨ 💠 نپرداختن بدهی دیگران ✍️حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. 💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج 13 اثر استاد حسین انصاریان 💠 دوستانتان را مهمان کنید 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
✨﷽✨ ✅از كجا دانستند؟ ✍ يكى از كوهنوردان مى گويد: در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم. زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند. ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛ براستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ 💠 دوستانتان را مهمان کنید 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
روزی شیـخی می گفت من هر وقت ڪه نماز می خواندم ، از خـداوند حاجتی میخواستـم . یک روز گفتـم : بگذار یک بار برای خود خدا نماز بـخوانم و حاجتی نخواهم . همان شب شیـخ در عالم خواب دید که به او گفتنـد : چرا دیـر آمدی ؟! گفتـم منظورتان چیـست ؟ گفتنـد : یعنی تو باید سی سال پیش به فڪر این کار می افتـادی ، حالا سر پیـری باید بـفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نـکنی ! ما هر وقت با خـدا کار داریم خدا را صـدا می زنیم . چه قـدر خـوب است که وقتی هم که کاری نـداریم ، بگوییـم : خُـــدا در عبـادات خـود تفڪر کنیـم . 💠 دوستانتان را مهمان کنید 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
✨﷽✨ ✍اربابی یکی را کشت و زندانی شد. و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده می‌کردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران می‌کنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانواده‌ات و فرزندانت وداع می‌کردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم. اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من می‌روم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد 💐قرآن کریم: لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الذی هرگز نیکی‌های خود را با منت باطل نکنید 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 💠 دوستانتان را مهمان کنید 🔰ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza