eitaa logo
˼سفربه‌ سرزمین‌خورشید˹
3.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
179 فایل
⟮بِسمِ‌رَبِ‌الشاه‌ِخراسان💛⟯ مشاور مذهبی: @vahid_sadeghii زیارت نیابتی: @Naebozeeyareh تو دعوت شده‌ی امام رئوفی🌿..!'
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸از قاریان قرآن و یاران امیرالمؤمنین(ع) بود و به دلیر بودن و شجاعت شهرت داشت. با آغاز قیام حسینی، خود به دیدار امام حسین(ع) رفت، به کاروان ایشان ملحق شد و عهد کرد که تا آخرین نفس از امام(ع) دفاع کند و با دشمنان‌شان بجنگد. 🔸نیمه‌شب عاشورا که فرا رسید، زیر نور ماه، مراقب خیمه‌ها بود که از دور مردی را دید که می‌نشست و بر‌می‌خاست؛ نزدیک‌تر رفت و پرسید: «کیستی؟ چه می‌کنی؟»؛ 🔸صدای امام(ع) به گوشش رسید که فرمودند: «منم، حسین‌بن‌علی (ع). فردا پس از شهادت من، در غربت این دشت، زنان و کودکان بی‌پناهم از دشمنان می‌گریزند؛ خارها را از راه برمی‌دارم تا آنها کمتر آسیب ببینند؛ ای برادر، فردا روز سختی ست، در همین تاریکی شب از اینجا برو...» 🔸این سخن را که شنید با اشک و التماس به امام(ع) گفت «ای فرزند پیامبر، می‌گویید بروم و خود را نجات دهم؟! من زندگی بدون شما را نمی‌خواهم...» 🔸«نافع بن هلال» کنار امام (ع) ماند، تا آخرین لحظه از فرمان ایشان اطاعت کرد و بعد از نبردی سخت با دشمنان، با لبانی تشنه به دست شمر به شهادت رسید... 📘 برگرفته از کتاب آینه‌داران آفتاب. سنگری و کتاب سلحشوران طفّ. ترجمه عبّاس جلالی ▪️دوستان‌تان را نیز مهمان کنید؛ ▪️ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
صدایی زیبا داشت و کودکان و جوانان، با شوق، به طنین اذانش گوش می‌دادند؛ از بزرگان و سرشناسان کوفه بود و در مسجد کوفه به تعلیم قرآن می‌پرداخت. 🔰با آغاز 🚩 قیام حسینی، خود را به امام حسین(ع) رساند تا ایشان را یاری کند؛ قلب او، لبریز از محبّت به اهل بیت(ع) بود و برای دفاع و حمایت از آنها لحظه‌ای درنگ نمی‌کرد. 🔰 هنوز عاشورا فرا نرسیده‌ بود که امام(ع) از یاران خود خواستند به شهرهای خود بازگردند تا از بلاهای کربلا در امان باشند؛ امّا او با شنیدن این سخن، برخاست و گفت «ای فرزند رسول‌اللّه، این لطف خداست که ما از یاران و مدافعان شما هستیم؛ چه‌ چیزی زیباتر از این‌که با دشمنانتان بجنگیم و در راه شما به شهادت برسیم...؟ چه چیزی بهتر از این‌که در روز قیامت، پیامبر (ص)، پناه و یار ما باشد...؟» 🔰او تا پیش از آغاز جنگ، بارها از امام (ع) اجازه گرفت تا با کوفیان سخن بگوید و آنها را از جنگ و دشمنی با خاندان وحی منصرف کند؛ هرچند دل سیاه و پر کینه دشمنان امام (ع) با هیچ سخنی هدایت نمی‌شد. 🔰روز عاشورا، شوق شهادت، تمام وجودش را پر کرده‌بود؛ از امام حسین (ع) اجازه گرفت، به میدان جنگ رفت و با تمام توان با دشمنان ایشان جنگید. «بُرِیر بن خُضیر»، قطعه‌قطعه شدن در راه امام حسین (ع) را پذیرفت اما تا آخرین نفس، نگذاشت امام(ع) تنها بماند...* 📘برگرفته از کتاب آینه‌داران آفتاب. سنگری و کتاب سلحشوران طفّ. ترجمه عبّاس جلالی ▪️دوستان‌تان را نیز مهمان کنید؛ 🔲ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza
🍃 وقتی راه درست را انتخاب می‌کنی، باید با عشق و بی پروا، حرکت کنی 💕 آنها از یک خانواده بودند؛ دو برادر، اما در دو لشگر ... روز ششم محرّم بود که به لشگر سیدالشهدا پیوست؛ برادرش هم با لشگر عمر بن سعد به کربلا آمده بود؛ برادر را نصیحت کرد، اما اثری نداشت ظهر عاشورا 🔆 امام حسین (ع) به همراه اصحاب، به نماز ایستادند، اما او و چند نفر دیگر، صفی پیش روی نمازگزاران بست تا از جان سیدالشهدا دفاع کند ... نماز که به پایان رسید، آنقدر تیر خورده بود که بر زمین افتاد امام حسین (ع) سرش را روی زانویشان گذاشتند 💔 با آخرین رمقی که داشت، تنها یک سوال پرسید و پر کشید: 🕊 «یا حسین، به عهد خود وفا کردم ...؟» 📗 برگرفته از کتاب «یاران عاشورایی». تولیدات فرهنگی حرم مطهر رضوی 🔲ورود به قطعه ای از بهشت با کانال ┄┅═══✼☀✼═══┅┄ 🆔 @mashhad_emamreza