eitaa logo
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
6.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
ما اینجا هستیم تا تمام امکانات شهرمشهد رو بهت معرفی کنیم هرآنچه که در مشهد هست و ازش بی خبری اینجاست:) جهت ارتباط با ادمین 👇 @safaiy_ir جهت تبلیغات،تبادل و بخش دیفال👇 @fdm6090 مشاورحقوقی(دوشنبه ها): @law_co مشاورخانواده(چهارشنبه ها): @Ali_zadeh_0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 همه‌اینها تقصیر صداوسیماست! 🔹می‌پرسید چرا؟ 🔹از بس جومونگ پخش کردن و اینا دیدن جوگیر شدن فقط موندم با بانو مائورینگ ارتباط دارن یا نه 😂😂
       👇تقویم نجومی چهارشنبه👇 ✴️چهارشنبه 👈4 آبان/ عقرب1401 👈29 ربیع الاول 1444👈26 اکتبر 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 👶 برای زایمان مناسب و نوزاد مبارک و صالح خواهد شد.ان شاءالله. 🚘مسافرت:سفر مکروه است در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️جراحی چشم. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️درختکاری. ✳️آبیاری. ✳️انواع حفاری ها. ✳️ّبذر افشانی و کاشت. ✳️استعمال دارو. ✳️وکشیدن دندان خوب است. 📛ولی امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج خوب نیست. 💑مباشرت امشب و فردا: مباشرت امشب و فردا، زمان مجامعت اجنه است و ممکن است فرزند دچار صرع و غش گردد. 💉💉 حجامت. خون دادن و فصد باعث نجات از بیماری می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث گوشه گیری و انزوا می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 30 سوره مبارکه "روم" است. فاقم وجهک للدین حنیفا... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که خواب بیننده را امری پیش آید و عده ای میخواهند او را از آن کار منع کنند و او سخن آنان را گوش نکند و همین درست است.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز. چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله. ✴️️ وقت استخاره. در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام @farhangi_beytozahra
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۴ آبان ۱۴۰۱ میلادی: Wednesday - 26 October 2022 قمری: الأربعاء، 29 ربيع أول 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️9 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️35 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️43 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) @farhangi_beytozahra
📕 📖 قسمت ۳ - خب دوستای عزیزم با اجازه‌ی شما دیگه لایو رو قطع می‌کنم؛ چون باید برم به کارهام برسم. و دستش را به طرف گوشی برد. آوا صورتش را جمع کرد: - مامان میشه دیگه نخورم حالم داره بهم می‌خوره! الهام از جا برخاست و دخترک را با دو دست بلند کرد و روی میز نشاند و نفس عمیقی کشید: - آوا پاهات رو بذار روی میز و زانوهات رو با دست بگیر؛ می‌خوام از بوت‌هات عکس بگیرم. آوا با نفرت به موهایش چنگ زد و گل‌سر نقره‌ایش را محکم کشید و بر زمین پرت کرد و با گریه جواب داد: - نمی‌خوام، نمی‌تونم، خسته شدم مامانی! الهام نگاه تیزش را به چشمان نالان کودک دوخت: - مگه دل‌بخواهیه؟! سپس خم شد و گل‌سر را از روی زمین برداشت و در حالی که دوباره آن را به موهای دخترک می‌زد گفت: - زود باش هر کاری میگم بکن وگرنه یادت نره حرف گوش ندی عصر از پارک خبری نیست ها! گریه هم نکن بینیت قرمز میشه زشت میشی تو عکس. آوا ناامیدانه ژستی را که مادر گفته بود گرفت و از همه طرف آماج عکس‌های دوربین شد. وقتی کار عکاسی تمام شد الهام سعی کرد کفش‌هایی را که به پای آوا تنگ بودند با زور بیرون بکشد که همزمان شد با صدای جیغ و گریه‌ی دخترک و چکیدن قطرات خون از پشت پاشنه‌ی پاهایش. - نترس هیچی نشده مامان. الهام با گفتن این جمله به طرف کابینت‌ها رفت و از کابینت بالای سرش سبد کوچک پلاستیکی را که پر از قرص و دارو بود بیرون کشید. به سمت میز آمد، سبد را روی میز گذاشت و چند عدد چسب زخم را از درون آن برداشت و به پاهای کودک چسباند. …سپس شتابان به اتاق خواب کودک رفت. آوای کوچک که حسرت یک خواب شیرین و آرام در چشم‌های قرمزش موج می‌زد، آرام سرش را روی میز گذاشت و پلک‌های متورمش را بست. زن در حالی که برای بیرون رفتن آماده شده بود؛ با بلوز و شلوار اسپرت بچه‌گانه‌ای به آشپزخانه برگشت: - پاشو ببینم، الآن چه وقت خوابه؟ کلاس زبانت دیر میشه. هر چند آموزش زبان برای دخترک سه ساله زود بود ولی الهام به شوق اینکه کودکش مثل بلبل برای فالوورها انگلیسی صحبت کند، برای آموختن او عجله داشت. در حالی که چشمان آوا هنوز بسته بود لباس‌هایش را عوض کرد و در آغوشـش گرفت و به سمت پارکینگ خانه حرکت کرد. از در آپارتمانش که خارج شد، همان‌طور که هنوز بچه در آغوشش بود، دکمه آسانسور را زد و واردش شد. داخل که شد،چشمش به مرضیه خانم، پیرزن همسایه که منزلش دو طبقه بالاتر بود افتاد و سلامی آهسته کرد. مرضیه خانم تبسمی کرد: - سلام مادر خوبی؟ آخی طفل معصوم رو کاش می‌ذاشتیش بخوابه. گوشه چشمی نازک کرد و جوابی نداد. به یاد روزی افتاد که به دنبال درد دل کردن با کسی اینستاگرام را نگاه می‌کرد و چشمش به عنوان پیجی خورده بود: "درد و دل کن". روی صفحه کلیک کرده بود و توضیحاتش را خوانده بود: سلام دوست خوبم، بیا و سؤال‌ها و درد ودل‌هات رو اینجا بنویس و از بقیه مخاطب‌ها کمک بگیر تا بهترین روش رو پیدا کنی. دایرکت را باز کرده بود و پرسیده بود: چطوری از شر فضولی و دخالت بزرگ‌ترها توی تربیت بچه و زندگیمون خلاص بشیم؟ و چند روز بعد وقتی که ادمین سوألش را در پست مخصوصی گذاشته بود، به امید راهنمایی مشاوران و کارشناسان همیشه در صحنه برق خوش‌حالی از چشمانش پریده بود: - یه جوری جوابشون رو بده که دهنشون بسته بشه عزیزم. -ببین می‌خواد مامانت باشه، هر کی که می‌خواد باشه بهش بگو فضولی نکن حد خودت رو بدون. - احترام به همچین بزرگترهایی معنی نداره. -به هر حال بزرگترته ناراحتش نکن خانمی مدارا کن. - یعنی چی که بزرگترشه؛ چون بزرگتره هر چی دلش خواست بگه؟! - رابطه‌ت رو کم کن. - قطع رابطه کامل، والا اعصابت رو که از سر راه نیاوردی. ادامه دارد ⬅️ @farhangi_beytozahra
📕 📖 قسمت ۴ آن روز بیشتر مخاطب‌ها او را به واکنش محکم و قاطع و یا حتی بعضی به ناسزا دعوت کرده بودند و اگر این میان تک و توکی خواسته بودند که احترام بزرگترش را حفظ کند با جبهه‌گیری ده‌ها کامنت مواجه می‌شدند. الهام بعد از خواندن کامنت‌ها از اینکه تا به حال در مقابل حرف بزرگ‌ترها و دخالت‌های‌ شان سکوت می‌کرد و واکنش تندی نشان نمی‌داد خودش را بسیار شماتت کرده بود و احساس حقارت می‌کرد: «راست میگن دیگه! من یه احمق‌م. به بهانه بزرگتر بودن همه چی بهم میگن و هر دخالتی می‌کنن بعد من لال می‌ایستم نگاه‌شون می‌کنم. اگه یک بار چند تا درشت بارشون کنم دیگه دهن‌شون بسته میشه!» بعد یاد روزی افتاد که خان‌دایی به خاطر گذاشتن عکس‌های جور واجور آوا در پیج‌ش به او اعتراض کرده بود: - دایی جان،آخه این‌طور که نمیشه، به‌خدا من بزرگترتم یه چیزی می‌دونم که میگم، نمی‌شه که هی دم به دقیقه عکس این طفل معصوم رو به نمایش بذاری و عمومیش کنی! این بچه از وقتی به دنیا اومده شده سوژه‌ی مردم، آی مردم بیاید ببینید حالا سینه‌خیز رفت، حالا دندون درآورد، حالا راه رف... پدر جان محض رضای خدا کمی فکر کن؛ می‌دونی این کار چه خطراتی داره؟ اصلاً به چشم‌زخم فکر کردی؟! آن روز تمام قدرتش را جمع کرده بود که به حرف مشاورهای اینستاگرامی‌اش عمل کند و جواب سنگینی به خان‌دایی بدهد، تا دیگر افکار پوسیده و خرافاتی خود را به او تحمیل نکند؛ ولی سرش را که بلند کرده بود و چشمانش به موهای سفید دایی افتاده بود، شرم وجودش را گرفته بود و تنها راه را قطع رابطه با کل خانواده و فامیل مذهبی و خرافاتی خود دیده بود. چشم در چشم مرضیه خانم دوخت ولی این‌بار هم زبانش نچرخید تا چند درشت بارش کند که دیگر فضولی کردن در کار دیگران یادش برود. با خود اندیشید: «هر کاری کنیم دنیای مجازی با اینجا فرق داره،نمیشه طوری که اون کاربرها گفتن رفتار کنیم» با صدای آسانسور به خود آمد: طبقه‌ی همکف. مرضیه خانم خداحافظی کرد و بیرون رفت. دوباره دکمه‌ی آسانسور را به مقصد پارکینگ فشار داد. در پارکینگ ماشین تیبای سفید‌رنگش انتظار او را می‌کشید. درون جیبش دست کرد و پس از درآوردن ریموت، آن را مقابل ماشین گرفت و فشار داد. پس از باز شدن در، با عجله دخترک را روی صندلی پشت خواباند و ماشین را روشن کرد و گاز داد... . بین راه چند بار صدا زد: - آوا بیدار شو؛ الآن می‌رسیم. و وقتی جوابی نشنید، ماشین را گوشه‌ای نگه داشت و از بطری آب معدنی که کنارش بود، مشت آبی به صورت دختر زد. آوا که دید چاره‌ای ندارد، مانند عروسکی بی حرکت بدون اینکه پلک بزند سر جای خود نشست و به رو به رو خیره ماند. جلوی درب آموزشگاه مادر کوله‌ی کوچک‌اش را روی دوشش صاف کرد: - آوا دخترم، درست رو خوب یاد بگیری ها! بفهمم سر کلاس چرت زدی ناراحت میشم. و کودکش را راهی آموزشگاه کرد و با همان عجله ‌ای که آمده بود گاز داد و حرکت کرد. امروز خیلی کار داشت و باید به تمامشان رسیدگی می‌کرد؛ هنوز تبلیغ کفش و لباس‌هایشان را در استوری قرار نداده بود، باید از یک فروشگاه لوازم خانگی لایو می‌گذاشت و با شبنم برای وقت آرایشگاه تماس می‌گرفت. ظرف‌های صبحانه هم روی میز مانده بود. زیر چشمی به بسته‌ی کنارش که درون آن چند عطر و ادکلن بود نگاه کرد و با خود گفت: - خدا کنه بتونم سفارش مشتری رو زود ارسال کنم! ادامه دارد ⬅️ @farhangi_beytozahra
♨️ 🔰 چرا زنان ایرانی، نباید مانند زن غربی آزادی داشته باشند؟ ⭕️ در ابتدای باید سوال کرد که چه کسی گفته است زنان در ایران آزادی ندارند؟ بلکه دستاوردهای ایران در حوزه زنان نشان دهنده فراهم شدن زمینه های پیشرفت همه جانبه زنان است. اما اگر منظور از آزادی زنان در غرب، آزادی در پوشش و روابط و آن چیزهایی است که در فمینیسم تبلیغ می شود، باید گفت: ♨️ اولا نه تنها در غرب آزادی برای زنان وجود ندارد؛ بلکه و سبک زندگی تحمیل شده غربی توسط رسانه ها آنها را می کند که آنگونه باشند و گرنه مورد پذیرش واقع نمی شوند. ثانیا مشکلاتی که برای زنان از ناحیه همین آزادی و به وجود آمده است به وضوح نشان می دهد که در غرب آزادی زن معنا ندارد. 🔴 برخی از واقعیتهای زن در غرب: 👈 رشد سریع‌تر میزان خودکشی در زنان، نسبت‌به مردان در آمریکا: در میان سال‌های 2000 تا 2016، با وجود این‌که آمار خودکشی در مردان نیز با میزان 21 درصد درحال افزایش بود، افزایش این آمار برای بانوان نزدیک به 50 درصد بود. 👈 گزارشی به نام «پارادوکس زنان» که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شد، می گوید علیرغم بهبود شاخص های کمی سلامت، طی ۳۵ سال گذشته در آمریکا، شادی کلی ذهنی در میان زنان هم به طور مطلق و هم به طور نسبی نسبت به شادی مردان کاهش یافته است. 👈 پس از یک قرن آزادی زنان، وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا گزارش می‌دهد که از هر 5 زن آمریکایی بیش از ۱ نفر، در طول زندگی خود به بیماری روانی مبتلا می‌شوند و دو برابر بیشتر از مردان در معرض افسردگی قرار دارند. 👈‌ مصرف بی‌رویه الکل در میان زنان آمریکایی بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ بیش از دو برابر شده است. 👈 موارد سندرم الکل جنینی در نوزادان تازه متولد شده از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۸ دو و نیم برابر شده است. ⭕️ بلایی که فمینیسم بر سر زنان غربی آورد این بود که به اسم آزادی و برابری زنان برخی از حقوق آنها را حذف کرد. به عنوان مثال حجم ساعات کاری یا شرایط خاصی که به نفع زنان در برخی کشورها وضع شده بود به ضرر زنان تغییر کرد. طبق برخی قوانین اجبار نیروی کار زن به برداشتن و جابجایی بار بیش از یک وزن معین ممنوع بود اما به اسم برابری زن و مرد این امتیازات زنان لغو شد. 💢 تشویق زنان به کسب و استقلال مالی، پروژه‌ای بود که توسط ترویج شد. با ترویج ضرورت کسب شغل توسط زنان، اشتغال اولویت بالاتری نسبت به ازدواج پیدا کرد که در سال ۲۰۲۰، ۷۰ درصد طلاق‌ها توسط زن صورت گرفته است. که در میان زنان تحصیل‌کرده ، تعداد کسانی که دادخواست طلاق را آغاز می‌کنند به 90 درصد می‌رسد؛ چرا که آنها در معرض تبلیغات فمینیستی بسیار بیشتری از طریق برنامه‌های مطالعات زنان و جنسیت هستند. ظلم مهمی که یکی از نتایج اصلی این موج از فمینیسم بود، تحمیل بار اقتصادی زندگی بر دوش زنان بود: 👈 اکنون سرپرست اقتصادی نیمی از خانواده‌های آمریکایی زنان هستند. یعنی فارغ از بحث شاغل بودن زنان، نیمی از خانواده‌ها مسئولیت تامین مالی آنها با زن هست. @farhangi_beytozahra
1_1135259976.mp3
12.63M
‹ ٣ › + شما همین دختر یا پسر ، همین همسر، همین مادر یا پدر نیستیـــد ⛔️! تا وقتی خود را در دایره‌ی این الفاظ معنا می‌کنید؛ هــرگز قادر به فتحِ قلّه‌ای که مورد نظر خداوند، برای شخصِ شماست؛ نخواهید بود! 💥 پس من چه کسی هستم؟ و چه کسی نیستم؟ 📻استاد شجاعی 📻استاد فاطمی نیا 📻حجه‌الاسلام فرحزاد @farhangi_beytozahra
✍آیت‌الله بهجت: بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی آینده‌ی فرزندانشان را تأمین می‌کردند. . 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٨۵ @farhangi_beytozahra
شاگرد اول بودم، پدرم یادم داده بود، که من همیشه درس بخوانم، وقتی مهمان می آید زود بیایم سلام کنم و بروم! آرام آرام مهمانهای ما خیلی کم شدند چون مادرم غیر مستقیم گفته بود حواس مرا پرت می کنند! عیدها همه اش خانه بودیم و من نمی دانستم سیزده بدر یعنی چه ؟ وقتی مدرسه می رفتم، پدرم خودش مرا می رساند آخه مادرم گفت بود نکنه توی سرویس مدرسه حرف بد یاد بگیرم. پدرم مرا خیلی دوست داشت! وحتی می گفت زنگ تفریح به حیاط نروم !چون ممکن است بچه ها دعوایم کنند ! ومن نه تنها زنگ تفریح مدرسه که تمام زنگهای تفریح عمرم را در اتاقی درس خواندم ! مایه افتخار پدر بودم ! شاگرد اول ! وقتی پدر مرا به مدرسه می رساند شیشه ی اتومبیل را بالا می زد که مبادا حرفی بشنوم ومن تا مسیر مدرسه ریاضی کار می کردم! وقتی سر سفره می آمدم باید به فیزیک فکر می کردم چون پدرم می گفت نباید لحظه ها را از دست بدهم ! چقدر دلم می خواست یکبار برف بازی کنم، اما مادر پنجره را بسته بود ومی گفت پنجره باز شود من مریض می شوم من حتی باریدن برف را هم ندیده ام ! من همیشه کفشهایم نو بود چون با آنها فقط از درب مدرسه تا کلاس می رفتم !!من حتی یک جفت کفش در زندگی ام پاره نکردم و مایه افتخار پدرم بودم! من شاگرد اول تیزهوشان بودم ! تمام فرمول های ریاضی وفیزیک را بلد بودم ولی نمی توانستم یک لطیفه تعریف کنم ! و حالا یک پزشکم ! چه فرقی دارد تو بگو یک مهندس ! پزشکی که تا الان نخندیده است، مهندسی که شوخی بلد نیست! من نمی دانم چطور باید نان بخرم! من نمی دانم چطور باید کوهنوردی بروم! با اینکه بزرگ شده ام اما می ترسم باکسی حرف بزنم ! چون ممکن است حرف بد یاد بگیرم ! من شاگرد اول کلاس بودم ! اما الان نمیدانم اگر مثلا مراسم عروسی دعوت شوم چگونه بنشینم، اگر مراسم عزاداری بروم چه بگویم ! همسایه مان برای ما آش نذری آورده بود نمی دانستم چه اصطلاحی بکار ببرم یک روز باید بنشینم برای خودم جوک تعریف کنم ! یک روز باید یک پفک نمکی را تا آخر بخورم ! یکروز می خواهم زیر برف بروم ! یک روز می خواهم داد بکشم ، جیغ بزنم !من شاگرد اول کلاسم اما از قورباغه می ترسم ، از گوسفند می ترسم ، مایه افتخار پدر حتی از خودش هم می ترسد ! راستی پدرها ومادرهای خوب و مهربان به فکر شاگرد اول های کلاس باشید و اگر مادرم را دیدید بگویید پسرش شاگرد اول کلاس درس و شاگرد آخر کلاس زندگی است!!! شاگرد اول بودم، پدرم یادم داده بود، که من همیشه درس بخوانم، وقتی مهمان می آید زود بیایم سلام کنم و بروم! آرام آرام مهمانهای ما خیلی کم شدند چون مادرم غیر مستقیم گفته بود حواس مرا پرت می کنند! عیدها همه اش خانه بودیم و من نمی دانستم سیزده بدر یعنی چه ؟ وقتی مدرسه می رفتم، پدرم خودش مرا می رساند آخه مادرم گفت بود نکنه توی سرویس مدرسه حرف بد یاد بگیرم. پدرم مرا خیلی دوست داشت! وحتی می گفت زنگ تفریح به حیاط نروم !چون ممکن است بچه ها دعوایم کنند ! ومن نه تنها زنگ تفریح مدرسه که تمام زنگهای تفریح عمرم را در اتاقی درس خواندم ! مایه افتخار پدر بودم ! شاگرد اول ! وقتی پدر مرا به مدرسه می رساند شیشه ی اتومبیل را بالا می زد که مبادا حرفی بشنوم ومن تا مسیر مدرسه ریاضی کار می کردم! وقتی سر سفره می آمدم باید به فیزیک فکر می کردم چون پدرم می گفت نباید لحظه ها را از دست بدهم ! چقدر دلم می خواست یکبار برف بازی کنم، اما مادر پنجره را بسته بود ومی گفت پنجره باز شود من مریض می شوم من حتی باریدن برف را هم ندیده ام ! من همیشه کفشهایم نو بود چون با آنها فقط از درب مدرسه تا کلاس می رفتم !!من حتی یک جفت کفش در زندگی ام پاره نکردم و مایه افتخار پدرم بودم! من شاگرد اول تیزهوشان بودم ! تمام فرمول های ریاضی وفیزیک را بلد بودم ولی نمی توانستم یک لطیفه تعریف کنم ! و حالا یک پزشکم ! چه فرقی دارد تو بگو یک مهندس ! پزشکی که تا الان نخندیده است، مهندسی که شوخی بلد نیست! من نمی دانم چطور باید نان بخرم! من نمی دانم چطور باید کوهنوردی بروم! با اینکه بزرگ شده ام اما می ترسم باکسی حرف بزنم ! چون ممکن است حرف بد یاد بگیرم ! من شاگرد اول کلاس بودم ! اما الان نمیدانم اگر مثلا مراسم عروسی دعوت شوم چگونه بنشینم، اگر مراسم عزاداری بروم چه بگویم ! همسایه مان برای ما آش نذری آورده بود نمی دانستم چه اصطلاحی بکار ببرم یک روز باید بنشینم برای خودم جوک تعریف کنم ! یک روز باید یک پفک نمکی را تا آخر بخورم ! یکروز می خواهم زیر برف بروم ! یک روز می خواهم داد بکشم ، جیغ بزنم !من شاگرد اول کلاسم اما از قورباغه می ترسم ، از گوسفند می ترسم ، مایه افتخار پدر حتی از خودش هم می ترسد ! راستی پدرها ومادرهای خوب و مهربان به فکر شاگرد اول های کلاس باشید و اگر مادرم را دیدید بگویید پسرش شاگرد اول کلاس درس و شاگرد آخر کلاس زندگی است!!! @farhangi_beytozahra
23.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌این امت داره به سمت وعده‌ی الهی(ظهور)پیش میره... ♥️ استاد 🌱 @farhangi_beytozahra
با عرض سلام خدمت همه اعضای کانال و مدیر کانال به یک نفر شاگرد آقا برای فروشندگی در لباس فروشی مردانه نیازمندیم به صورت تمام وقت یا نیمه وقت نوجوان کار بلد هم می تواند باشد ✅ آدرس : نبش پنج تن ۲۷ پوشاک سید ارزن فروش +989334061116 @farhangi_beytozahra
راننده-پیک موتوری سلام علیکم به یک راننده مومن و متعهد آقا به صورت پاره وقت نیازمندیم. وسیله در اختیار شماست و درصد کمی از درامد روزانه خود را باید بپردازید. پول جمع آوری شده صرف خرید بسته های غذایی میشود که یک روز آخر ماه توسط خود شما باید بین نیازمندان توزیع شود. جهت اطلاعات بیشتر لطفا به آیدی زیر پیام دهید.فقط پیام پاسخگو هستم. @ghorbanzadehh 09027396113 @farhangi_beytozahra