eitaa logo
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
6.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
43 فایل
ما اینجا هستیم تا تمام امکانات شهرمشهد رو بهت معرفی کنیم هرآنچه که در مشهد هست و ازش بی خبری اینجاست:) جهت ارتباط با ادمین 👇 @safaiy_ir جهت تبلیغات و اطلاع از تعرفه ها (دیفال)👇 @fdm6090 مشاورحقوقی: @law_co
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام یادمه بچه که بودم، چهارشنبه سوری ها، تلوزیون از ساعت۳ عصر برنامه کودک پخش می‌کرد، اون روز برای اولین بار انیمیشن پاندای کونگ فوکار رو پخش کرد اون زمان که مثل الان نبود که فیلم های سینمایی انیمیشنی زیاد باشه بعد یک هفته انتظار نشستم که پاندای کونگ فوکار رو ببینم، مامانم گفت پاشو خونه تکونی عید کنیم🤨 هرچی گفتم بزار من اینو ببینم بعدش کارها رو میکنم قبول نکرد☹️ هی یک تیکه رو تمیز می‌کرد غر میزد همه دختر دارن منم دختر دارم😢 آخر مجبور شدم بلندشم از جلو تلوزیون🥲 البته خالی از لطف نماند که منم کار بکن نبودم، یک دستمال برداشتم ادای تمیزکاری رو در می‌آوردم،یک چشمم به تلوزیون بود، یک چشمم به در که مامانم نیاد، چشام درد گرفت😁 کلا با استرس نگاه کردم و به جونم نچسبید داغش موند سر جیگرم😅 یادش بخیر، یادخاطره شد برام ممنون از کانال خوبتون🥰 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
سلام من یک بچه خيلي شيطون بودم و حسابي شيطوني مي كردم مادرم از دست شیطنت هام آرامش نداشت و اين شيطنت هاي من در شب چهارشنبه سوري شدت میگرفت😅 مدام در حال خريد وسايل چهارشنبه سوري بودم. از ترقه گرفته تا سيگارت و فشفشه من کلا از آتيش و آتيش بازي خيلي خوشم مي اومد🔥 خونه مون جوری بود که پذيرايي از خانه مجزا بود روز چهارشنبه سوری ، همه در حال خونه تکونی بودن و هیچکس حواسش به پذیرایی نبود منم رفتم سراغ ميزي كه در اتاق پذيرايي بود و كبريت رو زير ميز روشن كردم شعله آتيش به روميزی گرفت اومدم رومیزی رو بندازم تو حیاط،افتاد روی فرش،فرشمون سوخت ولی خدا رحم کرد بهم كه مادرم به موقع رسيد و اتفاق بدي نيفتاد الان که فکرشو میکنم مادرم خیلی تحملم کرده🥰 همیشه تو زندگی مدیونشم که انقدر صبور بود 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
من اول دبیرستان که بودم چند روز قبل از چهارشنبه سوری از پنجره کلاس ترقه انداختم تو پارکینگ معلم ها یک هفته از مدرسه اخراج شدم😁 اصلا ناراحت نشدم که اخراجم کردن، کلی هم خوش گذشت😂 تازه به جای یک هفته، ۱۰روز مدرسه نرفتم مدیر مدرسمون زنگ زد تهدیدم کرد که پاشو بیا مدرسه🤣 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
قدیما خیلی بیشتر خوش میگذشت حیاط خونمون بزرگ بود تمام عموها و عمه ها و خاله و دایی میومدن خونمون یک آتیش بزرگ تو حیاط درست میکردیم مامانم بهمون سیب زمینی میداد بندازیم تو آتیش تخمه و نخودوکشمش هم میاورد جای همه خالی داییم کبابی داشت، شام برامون کوبیده درست میکرد حیف که هرچی چرخ روزگار جلو میره، رابطه ها تیره تر میشن😔 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
سلام چقدرخوبه امشب، خاطره ات رو در کانال گذاشتین، از خوندنشون لذت بردم کانالتون حرف نداره👌 ما تا قبل کرونا،همیشه چهارشنبه سوری خانوادگی تو حیاط خونه مون بزن و برقص داشتیم آش و حلیم و اینا فشفشه هم روشن میکردیم و فانوس از رو اتیش میپریدیم یادمه عموم پاچه شلوار دامادیش آتیش گرفت ولی خدا رو شکر پاش نسوخت خاطرات خوبی بود و شب خاص ولی حیف که بعد کرونا خیلی از دورهمی ها از یاد رفت 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
وقتی چهارشنبه سوری شب اول ماه رمضون میشه و سیزده بدر، شب قدر میوفته یعنی خدا هنوز امید داره ما ایرانیا آدم بشیم😂 ولی اگه ماییم سیزده بدر میریم پارک در حال گره زدن چمن های پارک، الهی العفو میگیم🤣 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
سلام پارسال موقع چهارشنبه سوری رفتم بیرون خرید کنم یکهو یک پسربچه از این ترقه هایی که صدای نارنجک میده ترکوند یک پیرزن جلوی من بود تا صدای ترقه رو شنید،مثل مرغ سرکنده خودشو به اینور و اونور میزد طفلی از افغانستان تازه اومده بود ایران. فکر کرد جنگ شده، خیلی ترسیده بود رفتم آرومش کردم بهش گفتم جنگ نشده، این رسم و رسوم ماست در شب چهارشنبه آخرسال دیدم اشکهاشو با گوشه چادرش پاک کرد و دستهاشو رو به اسمون برد و خداروشکر کرد هیچ وقت این صحنه یادم نمیره امنیت اتفاقی نیست تو این شبهایی که ما خوش و خرم داریم ترقه بازی و آتیش بازی میکنیم جوون هامون لب مرزها، جونشون رو گذاشتن کف دستشون امروز بزرگداشت شهدامون بود برای سلامتی جوون هامون و شادی روح شهدامون صلواتی بفرستین🥀 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
سلام خانم صفایی جون🥰 تازه از خونه مامانم اومدم، گوشی رو باز کردم پیام های کانال منطقه رو نگاه کنم دیدم خاطره بازی گذاشتین با همسرم چایی ریختیم و جاتون خالی کنار هم نشستیم و خاطرات رو خوندیم و خندیدیم🥰 خاطره خودمونم براتون میفرستم بخونید و پند بگیرید😉 مجلس عروسیم شب چهارشنبه سوری بود و من انقدر که در تکاپوی خرید جهزیه و لباس و... بودم اصلا حواسم نبود که مراسمم درست مصادف با چهارشنبه سوریه🥲 دوستان شوهرم خیــــــلی شر و شیطون بودن و الانم هستن از دم در آرایشگاه که اومدن دنبالم فقط ترقه و نارنجک بود که جلو پای من میترکوندن🥺 منم که ترسو انگار وسط میدون مین راه میرفتم😢 موقع عروس کشون، ماشین ها رو زدن کنار و آتیش درست کردن و از روش میپریدن من اومدم پایین که نگاه کنم، یک آن غافل شدم یکی از جرقه ها به پایین لباسم خورد و پایین لباس عروس قشنگم سوخت😫 تا خود خونه رو گریه کردم😭 اخه لباسمو خیلی دوست داشتم و بخاطر خریدنش کلی با همسرم جروبحث داشتیم اون میگفت کرایه کنیم من میگفتم میخوام بخرم تا شب عروسی دخترم هدیه بدم بهش دخترم هم دقیقا لباس منو شب عروسیش تنش کنه و اونم بده به دخترش و... این اتفاق گند زد به تمام فانتزیای ذهنیم البته اینم بگم سرنوشت جوری رقم خورد که منم دختردار نشدم و خدا بهم سه تا پسر ناز داده به قول شوهرم، خدا واسه اینکه بخاطر اون لباس بیشتر دلت داغ نیوفته بهت دختر نمیده😜 عروسم که نمیاد لباس قرن بوق مادرشوهرش رو بپوشه😂 گفتم منم خاطره مو بگم این یادتون بمونه هرچه تو خواهی نه آن میشود هرچه خدا خواست همان میشود اینم نتیجه اخلاقیش😅 ممنونم از کانال بسیار خوب و مفیدتون🌸🌼🌻 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
ما زمان بچگی در محله تلگرد زندگی میکردیم پدرم ازقدیمی های تلگرد بود من بودم وسه تابرادر شر 🧍‍♀🧍👬 وقتی میگم شر، خودتون تا آخرش بخونید🤦‍♀ فقط یادم رفت بگم برادروسطی همیشه بچه مثبت وعالی بود و الان هم همینطور مثبت هستش😇 ولی پسر اولی وآخری مون بسیار شیطون و بلا👿 بابام مغازه دار بود، نزدیک چهارشنبه سوری برادرهام که مثل دارودسته دالتون ها بودن، ازمغازه بابام ترقه برمیداشتند ومیرفتن ترقه بازی💥 بابام فقط ترقه سیگاری می آورد چون کم خطرتر بود برادربزرگ ترم داخل لوله آب، ترقه را می گذاشت که باعث میشد خونه به لرزه بیوفته برادرکوچک تر هم با برادربزرگم همراه میشد و میرفتن درخونه های مردم ترقه می انداختندوفرارمیکردند☄ خدابیامرزه یک مادرشهیدی بود، ازدست برادرهای من عاصی شده بود پیش بابام شکایت برادرهام رو کرد بابام هم بلندشدکه همه رابزنه😡 داداش بزرگه وآخریه به غلط کردن افتادن و عذرخواهی کردن خداراشکربابا نزدشون ولی همون باعث شد که دیگه هیچ وقت برادرهام دنبال ترقه بازی نرن الان دارودسته دالتون هامون یکی شون پرستاربیمارستان 22بهمن 👨‍⚕هست دومی مغازه داره 👨‍🌾 سومی هم بازاریاب 🧑‍💻هست یادش بخیراون روزها 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
امروز دوشنبه قرار هفتگیمون سوالات حقوقی بود ولی امروز میخوایم خاطرات خوب کودکی رو زنده کنیم عکس های کودکی تون در زمان عید نوروز و خاطرات زیباتون رو به آیدی زیر ارسال کنید @safaiy_ir با شما هستیم و بخش زیبای
امروز دوشنبه قرار هفتگیمون سوالات حقوقی بود ولی امروز میخوایم خاطرات خوب کودکی رو زنده کنیم عکس های کودکی تون در زمان عید نوروز و خاطرات زیباتون رو به آیدی زیر ارسال کنید @safaiy_ir با شما هستیم و بخش زیبای