eitaa logo
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
10.1هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ما اینجا هستیم تا تمام امکانات شهرمشهد رو بهت معرفی کنیم هرآنچه که در مشهد هست و ازش بی خبری اینجاست:) جهت ارتباط با ادمین 👇 @safaiy_ir جهت تبلیغات،تبادل و بخش دیفال👇 @fdm6090 مشاورحقوقی(دوشنبه ها): @law_co مشاورخانواده(چهارشنبه ها): @Ali_zadeh_0
مشاهده در ایتا
دانلود
namayesh zan zendegi azadi 1 j.mp3
زمان: حجم: 22.17M
📢 | نمایش رادیویی «زن زندگی آزادی » 💢 روایتی از اتفاقات این روزهای کف و .... 💢 برای 💢 صدای من رو می‌شنوی؟ خانم؟! داره از سرتون خون میاد😱 💢 اکانت توییتری که با ۷۰ هزار دنبال کننده بسته شد!! 💢 به وقت حذف سیب‌زمینی «پوتین» از منوی رستوران‌های کانادا 💢 از آزادی دنیا خبر داری؟! 💢 از دنیا، کودتای ۲۰۱۶ ترکیه علیه اردوغان! 💢 و بازیکن پاریسن‌ژرمن که به فدراسیون فوتبال فرانسه احظار شد! @farhangi_beytozahra
در سن ۱۷ سالگی با همسرم که تو یه شهر دیگه ساکن بودن، به واسطه یکی از دوستان آشنا شدم. بعد از تحقیق، عقد کردیم و ۹ماه بعد از عقدمون، با پس انداز کم، وام و قرض تونستیم عروسی کنیم. زندگی مون رو تو یکی از اتاق های منزل پدرشوهرم شروع کردیم، بعد از عروسی کلا کادوهای عروسی رو دادیم جای قرض، بدهی... من شبانه روز همه ش تو خونه بودم، همسرمم یا سرِ کار بود. هر وقت هم کارش تعطیل بود فقط موقع غذا خوردن می اومد خونه غذاش رو می‌خورد، می‌رفت گشت و گذار با دوستاش هر وقتم من زنگ میزدم یا جواب نمی‌داد گوشیش رو یا بهم دروغ میگفت که کجا رفته، وقتی می اومد خونه که ازش میپرسیدم کجا بودی ناراحت میشد، قهر می‌کرد. تنها سرگرمی من کارهای منزل بود، حوصله ام خیلی سر می‌رفت، دوست داشتم زودی بچه دار بشم، خداروشکر ۲ماه بعد عروسی فهمیدم که باردارم خیلی خوشحال شدم وقتی ۵ماه شدم، رفتم سونو گفتن دختره، وقتی به همسرم گفتم بچه دختره خیلی ناراحت شدن گفتن اشتباه شده، وقتی رسیدیم منزل مادرشوهرم زودی در رو باز کرد پرسید بچه چی بود؟ وقتی من گفتم دختره، ناراحت شد، هیچی نگفت. خیلی بدجور نگام کرد و رفت. خلاصه هنوز ویار داشتم خیلی حالم بد بود ولی متاسفانه همه ی کارهای منزل برعهده من بود، وقتی به تاریخ زایمان که تو تقویم دورش خط کشیده بودم نگاه میکردم تنها ناراحتی ها و غصه ها از یادم میرفت، وقتی ۸ماهه شدم، مادرم سیسمونی خریدن، حقوق همسرم یه خورده اضافه شد برای اینکه اون خرج رفیق بازی هاش نکنه، گفتم ما وسایل زندگی هیچی نداریم الآنم حقوقت که اضافه شده، میریم وسایل برقی که بیشتر لازم داریم قسطی میاریم اولش قبول نکرد ولی با اصرار زیاد من موافقت کرد، هرچند همیشه به خاطر جهیزیه کمی که دارم همیشه از طرف خانواده همسرم حرف های نیش دار زیادی شنیدم. بالاخره روز زایمان رسید دردهام کم کم داشت شروع میشد که همسرم رفتن مادرم رو آوردن تا با همدیگه بریم بیمارستان، تو راه که داشتیم میرفتیم بیمارستان یکی از دوستای همسرم بهش زنگ زد ما رو دم بیمارستان رسوند و رفت پیش دوستاش... گل دخترم که به دنیا اومد، پا قدمش خوب بود، تونستیم ماشین بخریم، وسایل زندگی از همه چی خریدم، دخترم۲ ساله شد و ما هنوز تو خونه پدرشوهرم زندگی میکردیم و به من خیلی خیلی سخت میگذشت، تا اینکه یه وام با درصد کم گرفتیم و تونستیم ویه خونه نقلی کوچک بخریم. وقتی رفتیم خونه خودمون به همسرم گفتم من دیگه بچه میخوام، اما همسرم موافقت نکردن تا ماه ها اصرار میکردم تا اینکه همسرم راضی شد ولی بشرط اینکه بریم پیش دکتر تعیین جنسیت، منم قبول کردم(برای جنسیت پسر چون خانواده همسرم خیلی پسر دوست بودن همه نوه هاشون پسر بود فقط من دختر داشتم). تا اینکه ما رفتیم پیش دکتر گفتن مشکلی ندارید، هرچی لازم بود برای تعیین جنسیت به ما گفتن، بعد از ۴ماه اقدام کردیم، خیلی ذوق داشتیم که ما برنامه رو دقیق رعایت کردیم، اما وقتی رفتم سونو، گفتن دختره دنیا تو سرمون خراب شد، خیلی ناراحت بودیم. همسرم گفتن تا کسی نمیدونه که حامله هستی، باید سقطش کنی، دختر داریم، ولی من از خدا ترسیدم و قبول نکردم، هرکاری کرد، قبول نکردم گفتم اگه طلاقم بدی، من بچه مو سقط نمیکنم، تو کار خدا نمیشه دخالت کرد. روزها گذشت، وقتی بقیه فهمیدن که من حامله هستم، دوباره دختر دارم، خیلی بهم زخم زبون زدن، جاری هام خیلی مسخرم کردن، مادرشوهرم مدام حرف های نیش دار به من و همسرم میزدن. ادامه 👇
@dar_samte_tooچرا بعضیا نماز نمیخونن؟.mp3
زمان: حجم: 6.21M
؟ یک پاسخی که برای بسیاری از تنبلی‌های معنوی ما جــــوابــه😍👍🏻 سخنران: دکتر سعید عزیزی 🌸|⇦کـانـال‌منطقـه‌چهـار‌مشهـد: https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
🕊 از شهادت تا تدفین پیکر امام رضا(ع) چگونه هارون پایین پای حضرت دفن است؟ امام رضا(ع) در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه‍.ق شهید شدند  خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان امام رضا(ع) از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر امام را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی در سَناباد در نزدیکیِ نوغان به خاک سپرده شود. مأمون(لعنت الله علیه) برای اینکه مردم شک نکنن که او قاتل امام هست، به‌مدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت.  پیکر امام رضا را در سمت بالاسرِ قبرِ هارون دفن کردند. امام رضا(ع) در سفر بازگشتش از مرو، هنگام ورود به سناباد و رسیدن بر سر قبر هارون، به هَرثَمَة ، خبر دفن شدنش در بالاسرِ هارون را میدهد. سپس نیت مأمون برای دفن پیکرش در کنار هارون را بازگو میکند و به هرثمه اطمینان میدهد که پایینِ پا و پشت سرِ هارون به‌خاطر سختی، زمین شکافته نمی‌شود و مأمون مجبور است که او را در بالاسرِ هارون دفن کند. هرثمه میگوید، بعد از آنکه امام مسموم شد، فرزندش،امام جواد(ع)، که پیش از آن در مدینه بود — به‌صورتِ معجزه‌گونه‌ای به خراسان آمد و پدرش را پیش از تغسیل و تکفین مأمون، غسل و کفن نمود  مأمون یک روز، درگذشت امام را از مردم مخفی کرد و سپس دستور داد تا شبانه امام را دفن نمایند. ᴊᴏɪɴ↴مَـشــهَـــــــدِمـانِـــــــه https://eitaa.com/mashhademane