فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استخر و دوش رایگان در خیابان، مترو، خانه و اتوبوسهای نیویورک آمریکا
بنده بهشخصه متاسفم برای جمهوری اسلامی، آخه امکاناتو ببین....!!!😒
@Farhangi_beytozahra
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
سوال3 سلام به اعضای کانال بیت الزهرا(س) من و همسرم تصمیم گرفتیم بعد دوسال عقد بریم سر خونه و زندگی
جواب سوال3
سلام وقت بخیر
خونه اجاره ای
40 تومان با 4 میلیون اجاره
برای عروس و داماد
با این شماره هماهنگ کنید
09158943025
#تجربه_مخاطبین
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#جنایت_سقط_جنین
#حق_حیات
#قسمت_اول
در سن ۱۷ سالگی با همسرم که تو یه شهر دیگه ساکن بودن، به واسطه یکی از دوستان آشنا شدم. بعد از تحقیق، عقد کردیم و ۹ماه بعد از عقدمون، با پس انداز کم، وام و قرض تونستیم عروسی کنیم.
زندگی مون رو تو یکی از اتاق های منزل پدرشوهرم شروع کردیم، بعد از عروسی کلا کادوهای عروسی رو دادیم جای قرض، بدهی... من شبانه روز همه ش تو خونه بودم، همسرمم یا سرِ کار بود.
هر وقت هم کارش تعطیل بود فقط موقع غذا خوردن می اومد خونه غذاش رو میخورد، میرفت گشت و گذار با دوستاش هر وقتم من زنگ میزدم یا جواب نمیداد گوشیش رو یا بهم دروغ میگفت که کجا رفته، وقتی می اومد خونه که ازش میپرسیدم کجا بودی ناراحت میشد، قهر میکرد.
تنها سرگرمی من کارهای منزل بود، حوصله ام خیلی سر میرفت، دوست داشتم زودی بچه دار بشم، خداروشکر ۲ماه بعد عروسی فهمیدم که باردارم خیلی خوشحال شدم وقتی ۵ماه شدم، رفتم سونو گفتن دختره، وقتی به همسرم گفتم بچه دختره خیلی ناراحت شدن گفتن اشتباه شده، وقتی رسیدیم منزل مادرشوهرم زودی در رو باز کرد پرسید بچه چی بود؟ وقتی من گفتم دختره، ناراحت شد، هیچی نگفت. خیلی بدجور نگام کرد و رفت.
خلاصه هنوز ویار داشتم خیلی حالم بد بود ولی متاسفانه همه ی کارهای منزل برعهده من بود، وقتی به تاریخ زایمان که تو تقویم دورش خط کشیده بودم نگاه میکردم تنها ناراحتی ها و غصه ها از یادم میرفت، وقتی ۸ماهه شدم، مادرم سیسمونی خریدن، حقوق همسرم یه خورده اضافه شد برای اینکه اون خرج رفیق بازی هاش نکنه، گفتم ما وسایل زندگی هیچی نداریم الآنم حقوقت که اضافه شده، میریم وسایل برقی که بیشتر لازم داریم قسطی میاریم اولش قبول نکرد ولی با اصرار زیاد من موافقت کرد، هرچند همیشه به خاطر جهیزیه کمی که دارم همیشه از طرف خانواده همسرم حرف های نیش دار زیادی شنیدم.
بالاخره روز زایمان رسید دردهام کم کم داشت شروع میشد که همسرم رفتن مادرم رو آوردن تا با همدیگه بریم بیمارستان، تو راه که داشتیم میرفتیم بیمارستان یکی از دوستای همسرم بهش زنگ زد ما رو دم بیمارستان رسوند و رفت پیش دوستاش...
گل دخترم که به دنیا اومد، پا قدمش خوب بود، تونستیم ماشین بخریم، وسایل زندگی از همه چی خریدم، دخترم۲ ساله شد و ما هنوز تو خونه پدرشوهرم زندگی میکردیم و به من خیلی خیلی سخت میگذشت، تا اینکه یه وام با درصد کم گرفتیم و تونستیم ویه خونه نقلی کوچک بخریم. وقتی رفتیم خونه خودمون به همسرم گفتم من دیگه بچه میخوام، اما همسرم موافقت نکردن تا ماه ها اصرار میکردم تا اینکه همسرم راضی شد ولی بشرط اینکه بریم پیش دکتر تعیین جنسیت، منم قبول کردم(برای جنسیت پسر چون خانواده همسرم خیلی پسر دوست بودن همه نوه هاشون پسر بود فقط من دختر داشتم).
تا اینکه ما رفتیم پیش دکتر گفتن مشکلی ندارید، هرچی لازم بود برای تعیین جنسیت به ما گفتن، بعد از ۴ماه اقدام کردیم، خیلی ذوق داشتیم که ما برنامه رو دقیق رعایت کردیم، اما وقتی رفتم سونو، گفتن دختره دنیا تو سرمون خراب شد، خیلی ناراحت بودیم. همسرم گفتن تا کسی نمیدونه که حامله هستی، باید سقطش کنی، دختر داریم، ولی من از خدا ترسیدم و قبول نکردم، هرکاری کرد، قبول نکردم گفتم اگه طلاقم بدی، من بچه مو سقط نمیکنم، تو کار خدا نمیشه دخالت کرد.
روزها گذشت، وقتی بقیه فهمیدن که من حامله هستم، دوباره دختر دارم، خیلی بهم زخم زبون زدن، جاری هام خیلی مسخرم کردن، مادرشوهرم مدام حرف های نیش دار به من و همسرم میزدن.
ادامه 👇
#تجربه_مخاطبین
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#جنایت_سقط_جنین
#حق_حیات
#قسمت_دوم
من تا حدودی میتونستم تحمل کنم اما همسرم مرد بود اینکه تو جمع مسخرش کنن، بهش برمیخورد، غرورش میشکست. دخترم که به دنیا اومد خیلی زیبا بود😍جوری که همه ی آدم هایی که زخم زبون میزدن، طاقت دوریش رو نداشتن...
تا اینکه دخترم ۳ ساله شد، دختر بزرگم میگفت من آبجی دارم، داداشم میخوام، مدام بهانه میگرفت که من داداش میخوام تا اینکه همسرم دوباره آدرس یه دکتر خوب، طب سنتی پیدا کردن که دوباره بریم دکتر تا بچه بعدی مون بشه پسر ( اماهمسرم گفتن این سری برنامه رو ۷ماه ادامه میدیم،شاید نتیجه بده )
بعد از ۷ماه چشم انتظاری ما رفتیم آزمایشگاه، تست بارداریم مثبت شد بازم به کسی چیزی نگفتیم که من باردارم تا جنسیت تعیین بشه. خلاصه ۱۴ هفته شدم، همسرم گفتن بریم سونو تا ببینیم جنسیتش چیه؟ وقتی رفتم تو اتاق سونو خیلی خیلی استرس داشتم وقتی جنسیت پرسیدم گفتن دختره😔 داشتم سکته میکردم، مدام چهره دخترم که گریه میکرد، میگفت همه داداش دارن من ندارم، حرف های نیش داری که سر دختر دومم میزدن همسرم تو جمع بغض گلوش رو میگرفت، چیزی نمیگفت، اشکم سرازیر میشد، وقتی به همسرم گفتم دختره خیلی ناراحت شد، گفت فقط باید سقطش کنی این دفعه دیگه به حرفت گوش نمیدم دیگه تحمل ندارم که حرف های نیش دار بشنوم، غرورم رو خورد کنن.
خیلی التماس کردم که اینکارو نکن حداقل چند وقت دیگه صبر کن شاید اشتباه شده باشه، اونم گفت فقط ۲ هفته دیگه صبر میکنم. بعد دوهفته رفتم سونو بازم گفتن دختره، همون روز همسرم (گفتن دیگه اصلا و هیچ وقت اسم بچه نیار) دارو گرفتن زیر نظر یه ماما به سختی بچه سقط شد😔😔 این شد بدترین و عذاب آورترین تجربه زندگیم😔😔😔
خدا ما رو ببخشه، حالا یه ساله که از این ماجرا میگذره من موندم و عذاب وجدانی که هر لحظه با من هست.
خواستم تجربه مو با کانال خوبه شما در میان بگذارم. که دیگه کسی اشتباه عذاب آور ما رو تکرار نکنه.
https://eitaa.com/farhangi_beytozahra
دلنوشته های یک مادر
بنام خدا
من یک مادرم
شبها حوالی ساعت ۱۰ توی رختخواب بچه ها هستم
از زمین و زمان قصه میگویم،از دردها و لبخندها،از افسانه ها و حقیقت ها
آنقدر میگویم و میگویم تا پلک هایشان سنگین میشود
دست هایشان ک انگشتانم را رها میکند
از کنارشان بر میخیزم
جای خوابم اینجا نیست
تازه پلک هایم دارد بسته میشود
که با ناله ماماااان یکیشان بیدار میشوم
آب می خواهد یا خواب بد دیده
بلند میشوم بالبخند سیرابش میکنم
دستی ب نوازش لای موهایش میکشم تا بخوابد
هنوز کمرم کاملا رختخواب را حس نکرده ک آن یکی ب طلب شیر گریه سر میدهد
تا شیر میخورد خوابم نمیبرد
هنوز خیلی نگذشته
ک آوای دلنشین اذان بیدارم میکند
چقدر دلم برای خدا تنگ شده
نماز ک میخوانم پهن میشوم روی سجاده تا کمی با رفیق درد و دل کنم
دوباره یکی نوا میدهد مامااااااان
ومن بین سجاده و کودکم ،مکلف ب انتخاب کسی هستم ک جز من فریاد رسی ندارد
دیگر وقت خواب گذشته
صبحانه آماده میکنم
ناهار ظهر را بار میگذارم
و همچنان با یک دست نوزادی را در آغوش گرفته ام که دلش ب دلم بند است
کم کم دارم ب یک دست بودن عادت میکنم
لقمه میگیرم برای زنگ تفریح یکیشان
راهی مدرسه اش ک میکنم
دقایقی بیش نمیگذرد ک بعدی بیدار میشود
مامااااااان
دستشویی و صبحانه
خیالش از همه چیز ک راحت میشود
یادش میافتد حوصله اش سر رفته
همزمان آن یکی ک از اذان بیدار است خوابش گرفته
گریه های آخری را تحمل میکنم و آماده میشوم کمی پسرم را پارک ببرم
توی پارک در آغوش نسیم خنک صبحگاهی لم میدهم روی نیمکت و روز و شب گذشته را مرور میکنم
من یک مادرم
با خوابهای پاره پاره ک بندرت عمیق میشود و ب رویا دیدن میرسد
من یک مادرم
با لبخندهای عمیق خسته
با پاهایی ک از بدو بدو های روزانه ضعف میرود برای استراحت ولی فرصت نمیابد
با ذهنی درگیر
رخداده ها و نداده ها
وام ها و بدهی ها
قهرها و آشتی ها
اخم ها و لبخندها
ظرف ها و لباس ها
ناهار و شام ها
همسرجان و بچه ها
و من گمشده ام میان آدم هایی ک از من هستند
ولی من نیستند!
دلم لک زده برای کمی زنانگی
برای ب خودم رسیدن
دلم میسوزد
برای رگ هایی ک از شدت کار از پشت دستم بیرون زده
برای پوستی ک از بس آب خورده خشکیده و ترک خورده
برای چشمهایی ک از کم خوابی قرمز شده
و برای مدرکی ک گوشه کمد بیصدا خوابیده...
https://eitaa.com/farhangi_beytozahra
💐 امام حسن عسکری(علیهالسلام) و برادران امام...
✏️ رهبر انقلاب: امام حسن عسکری(علیهالسلام) حزب طرفدار خود را نزدیک خودش میداند و میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. یعنی قوموخویش درجهی یک هستیم، مثل پدر و فرزند، مثل برادر؛ و مؤمن برادر مؤمن است! یعنی ارتباط میان دو مؤمن، پیوند برادریِ پدر و مادری است، نه برادریِ ناتنی. مراد از مؤمن کیست؟ آن کس که دنبال راه امام عسکری(علیهالسلام) است، این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش.
🌹 ولادت امام حسن عسكری(علیهالسلام)
💻 Farsi.Khamenei.ir
⚜️آموزش حرفه ای کفش و صندل :
✅ در سطوح مقدماتی، پیشرفته و عالی (طراحی،پستایی،پیشکاری)
🔸شامل انواع صندل زنانه و مردانه و بچگانه
🔸انواع کفش زنانه و مردانه و بچگانه (لودشکا،آکسفورد،دربی،مجلسی،بوت،نیم بوت،اسپورت)
🔸آموزش دوخت استاندارد جهانی
🔸آموزش دوخت با دست یا چرخ به انتخاب هنرجو
🔸نکات تمیز دوزی و برش حرفهای
🔸آموزش کامل الگوکشی و ژورنال خوانی
✨ارائه مدرک معتبر بین المللی
و
✨ دریافت مجوز کارآموزی
آدرس: مشهد فلسطین ۲۱ شهید حیدری ۲ آموزشگاه فنی حرفه ای چرم نادی
تلفن: 051 3845 1977
لازم به ذکر است هنرجویانی که تمایل به کار دارند پس از اتمام دوره در شرکت چرم نادی مشغول به کارخواهند شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میلاد امام حسن عسکری مبااارک باد🌹
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
سوال#10 سلام، من 12هفته باردارم امروز رفتم سونوگرافی غربالگری، بهم گفتن جنین احتمال سندرم دان داره
جواب سوال#10
سلام اون خانمی ک گفتن جنین ممکنه سندروم داون داشته باشه بهشون بگین شاید دکتر ب خاطر سنشونه ک اینجوری میگه مادرم همینطوری ترسونده بودن ک جنینتون سندروم داون داره ومادرم ازمایش هاشون رو داشتن وبا اطمینان خاطر بهشون گفته بودن باید سقط بشه وایشون قبول نکردن من به ازایش هاشون ک نگاه کردم فهمیدم ک فقط نوشته احتمال سندروم داون به انگلیسی نوشته بود ومن پیگیر ماجرا شدم ونزاشتیم جنین رو سقط کنن ب خاطر اسرار من مادرم رو بردن وسوزن به شکمشون زدن(یک نوع ازمایش بود ک از آب دور جنین میگرفتن ک مطمعن بشن سندروم داون داره) و در اون ازمایش منفی بود وخداروشکر داداشم ب دنیا اومده وماشالله سالم وباهوشه والان هم ۴سالشه
https://eitaa.com/farhangi_beytozahra
سوال#12
سلام خیلی تشکر میکنم از کانال خوبتون
من یک دختر 16ساله دارم، تازگی متوجه شدم با پسری در ارتباطه
نمیدونم ارتباطش در چه سطحیه، فقط فهمیدم دوست پسر داره
خیلی پرخاشگر و زودرنج شده و با اندک حرفی میزنه زیر گریه
با اینکه سعی کردم بهش نزدیک بشم ولی موفق نشدم
دوستاش هم آدمای درستی نیستن
مطمعنم از اونا تاثیر گرفته
چون ما هیچگونه مشکلی تو خانواده نداریم
چجوری بهش بفهمونم کارش اشتباهه؟
جهت پاسخ به سوال این بزرگوار به دوتا آیدی زیر مراجعه کنید👇
@safaiy_ir
@safaiy
https://eitaa.com/farhangi_beytozahra