🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
💎 ثمرات خوش بینی‼
🔻 امام علي (عليهالسلام):
حُسنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ و يُنجي مِن تَقَلُّدِ الإثمِ
❇️ خوشبيني، اندوه را ميكاهد و از افتادن در بند گناه میرهاند.
📚غررالحكم و دررالكلم، ح 4823
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
#سلسله_احادیث_پزشکی ‼
🔅 امام صادق (علیه السلام):
«شرب الماء من قيام بالنهار أقوى وأصح للبدن»
✅- ایستاده آشامیدن #آب در روز، مایه قدرت افزون تر و تندرستی بیشتر است.
✍🏻 📚منبع:کافی،ج۶،ص۳۸۳
#آداب_آشامیدن 💧
#اصلاح_سبک_زندگی
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
#احسن_القصص
#داستانهای_بحارالانوار
➰ #ارزش_صله_رحم➰
💎از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که :
قارون در زمان حضرت موسى (علیه السلام) به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد.بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مىیشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد.
قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم..
🔰قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟
يونس گفت: افسوس از دنيا رفت،
🔰قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت..
🔰 قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟
يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است،
قارون گفت: افسوس بر آل عمران..
✨از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.🔅
📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس
🔮امام صادق (علیه السلام) فرمود : هر که دوست دارد ، خدا سختی هاى جانکندن را بر او آسان کند ، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند در این صورت خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود .
☄امالى شیخ صدوق☄
♡••࿐
📚 #احسن_القصص📚قصههای زیبای معنوی
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
✍گناهی که از کار خوب بهتر است‼
🔻 امام علي عليهالسلام:
سَيِّئَةٌ تَسوؤُكَ خَيرٌ عِندَ اللَّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ
◻️ گناهي كه اندوهگينت كند، نزد خدا بهتر است از كار نيكي كه به خودپسندي گرفتارت سازد.
📚 نهجالبلاغه، حكمت 46
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
⭕️چه کسی را انتخاب کنیم ⁉️
🌷 پاسخ امام صادق (علیه السلام) به این سوال
🌕 شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید:
⁉️ بین دو حاکم در تردید هستم، چه کنم؟
✅ امام فرمود: هر کدام که عادل تر، صادق تر، فقیه تر و باتقوی تر است را انتخاب کن.
⁉️شخص گفت: اگر به تشخیص نرسیدم؟
☘ امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام یک مایلند او را انتخاب کن.
⁉️ شخص گفت: اگر نفهمیدم؟
🌴 امام فرمود: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر میپسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آنها را خشمگین میکند، او را برگزین.
📚 اصول کافی جلد ۱ ص ۶۸
🗳 انتخابات_1400
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
✍️امیرالمؤمنین (عليه السلام):
🔹من رَكِبَ مَركَبَ الصَّبرِ اهتَدى إلى مِضمارِ النَّصرِ
💠هركه بر مركب شكيبايى نشيند، به خطّ پايان پيروزى رسد .
📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه 151
🗞 #حدیث_روز
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
🗞🔹🗞🔹🗞🔹🗞🔹
💥آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی_نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شي مرتضی_حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
🍀چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
🔶پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
🔷وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور_و_وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي
صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا_نجاتم_بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای_حائری!_ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی_بن_موسی_الرّضا (علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.۱
📚کتاب کرامات امام رضا (علیه السلام)
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•
•@masire_saadatt•✨
•┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•