❤️شهيد سعيد آرام❤️
(1366 – 1347 قزوين)
از خواهرم ميخواهم كه زينبوار در مقابل مشكلات همچون كوهي استوار بایستد🗻
و با حفظ حجاب كامل اسلامي حافظ خون شهدا باشد
، زيرا كه حجاب تو كوبندهتر💥 از خون من است🌿
@masire_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامِ ماروهم به سیدالشهدا برسون✋🏻
شهادتت مبارک :)♥️🕊
#شهید_حمید_سیاهکالی✨
@masire_shahadat
🌹کوچه هایمان را به نامشان کردیم ، که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم🌹
بدانیم
🍃گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم🍃
@masire_shahadat
🌹گمنامی🌹 تنها برای شهرت پرستان درد آور است😬
وگرنه همه اجرها در گمنامیست
محکمه خون #شهداء محکمه عدلیست🍃
که ما را در آن به محاکمه میکشند⚠️
@masire_shahadat
✋به فكر خود باشيم، خود را اصلاح كنيم👌
اگر به خود نرسيديم و خود را اصلاح نكرديم
نمي توانيم ديگران را اصلاح كنيم🌿
@masire_shahadat
🍃هيچ ذكري بالاتر از ذكر عملي نيست.🍃
🌹هيچ ذكر عملي، بالاتر از #ترک_معصیت در اعتقاديات و عمليات نيست🌹
🌷🌱آیت الله بهجت🌱🌷
@masire_shahadat
✨﷽✨
#داستان_شب
💚#پهلوان_بی_مزار💚
ادامه داستان....
💥 جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت 😞
بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه😡
ابراهیم جواب داد پدرت با من جوان هم گفت هرچی شما بگید بعد هم خداحافظی کرد و رفت💐
شب بعد از نماز ابراهیم در مسجد🕌 با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد 🍀
اول از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج را داشته باشد باید ازدواج کند.🍁
حاجی حرف های ابراهیم را تایید کرد👌
اما وقتی حرف از پسرش زده شد اخم هایش تو هم رفت🤨
ابراهیم پرسید حاجی اگر پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه 🚨نیافته اون هم تو این شرایط جامعه کار بدی کرده؟؟
حاجی گفت نه✋✋
فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر 🌿
یک ماه از آن قضیه گذشت ابراهیم وقتی از بازار بر می گشت شب بود🌜
آخر کوچه چراغانی شده بود✌️
لبخند💚 رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست
رضایت به خاطر این که یک دوستی شیطانی😈 را به یک پیوند الهی تبدیل کرد🌹
@masire_shahadat
#حدیث_روز
❤امیرالمومنین(ع)فرمودند:
هرکس به مردم نیکی کند،محبت مردم به او پایدار میماند.⚘
@masire_shahadat