eitaa logo
"مسیرجهادی"
1.1هزار دنبال‌کننده
655 عکس
142 ویدیو
3 فایل
علاقمند به عکاسی وثبت خاطرات📸 باکلی دغدغه های ریز ودرشت ✍️گاهی ازتجربه ها ودغدغه هاو فعالیت های فرهنگی و تبلیغی مینویسم وگاهی بخشی ازخاطرات سخت وشیرین سفرهای جهادی وزیارتی رو باچاشنی مادرانگی ،باهاتون به اشتراک میگذارم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
دهم ربیع الاول سالروز ازدواج حضرت محمد مصطفی (ص) و حضرت خدیجه (س) را به پیامبر عظیم الشان اسلام و همچنین ساحت مقدس امام زمان (عج) و تمام مسلمین جهان وهمچنین عزیزان "کانال مسیر جهادی باطعم مادری" تبریک و تهنیت میگویم. @masirejahady_batamemadary
خاتون مکه،همسر خیرالانام شد🥹💕 @masirejahady_batamemadary
دیگر دعای مادر زهرا نتیجه داد دارو وندارخویش، خدا بر خدیجه داد...🕊 @masirejahady_batamemadary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزهایی که مراسم هست یا عیدی باشه غذا وکیک پختن با بچه هاست....😍 حسابی هم باعلاقه وپشتکار خودشون آموزش دیدن ودستپختشون الن تو برخی غذاها وشیرینی ها انصافا عالیه😃 فاطمه زهرا وپتزای خانگی🥲 والا من ۱۸ سالم شد اونم موقع ازدواج تازه فهمیدم پخت وپز چیه ومهارتش رو خیلی دیر کسب کردم😓 ولی الن عاشق آشپزی وشیرینی پزی ام وخیلی لذت میبرم از اینکار😍 و سعی کردم بچه هام با علاقه وذوقی که نشون میدادن روهمراهی کنم والحمدالله الن هرسه تاشون اگر یه روزی خونه نباشم خودشون وباباشون گرسنه نمی مونن یا بخوان از بیرون غذا تهییه کنن بحمدالله رب العالمین😅☺️ @masirejahady_batamemadary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ وقت نگو من آدم بدشانسی ام... خیلی زیباست حتما بخونیدیش👇 یه داستان واقعی👇
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم ، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت: یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ... (یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم: چطور شده ؟ مسافر گفت : ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت: حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد. ( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ... هستم و مسافر نمیدونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی !!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اون موقع فهمید که من سرپرستیار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم: دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴ میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. ❣️من هم به حکمت خداوند بزرگ فکر کردم ! @masirejahady_batamemadary
👆قرار بود سقط بشه....!💔💔💔 و چه جنین هایی که سقط میشن و ما از آینده شون خبر نداریم. @masirejahady_batamemadary
کانال مارو به دوستانتون هم معرفی کنید😍 👇👇 @masirejahady_batamemadary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا از مدرسه اومد،دست هاشو شست گفت مامان گرسنمه😋 من مشغول فاطمه رقیه شده بودم وهنوز سالاد رو آماده نکرده بودم👼 گفت: مامان من برم سالاد رو درست کنم😃 گفتم،اگر دوست داری وخسته نیستی اشکالی نداره😊 هم خودش کیف کرد🥰 هم یه کمکی به من کرد😍 @masirejahady_batamemadary