*﷽*
#در_محضر_شهدا
بگذارید برایتان یک افسانه بگویم. می دانم که باور نمی کنید.
من و حمید شش ماه در تهران بودیم. در این مدت سه یا چهار بار آبگوشت خوردیم و چندباری هم به قول حمید شفته پلو.
بقیه اش ماست بود یا پنیر و هندوانه و خربزه!
در خانه یخچال یا گاز خوراک پزی نداشتیم، حمید یک یخچال چوب پنبه ای خریده بود. گاهی یخ می خریدیم و توی آن می ریختیم.
بله!
ما در تهران! در نزدیکی کاخ ها، این گونه می زیستیم.
راوی:همسر شهید
📚: همسفر شقایق
#شهید_حمید_قلنبر
#یاد_عزیزش_با_صلوات
ساده زیستی به سبک شهدا واماچه خیانتی شد به شهداوقتی تجمل گرایی💰 مسئولان چشم👀 بشر وفلک را کور کرده.
قول داده بودیم راهتان را ادامه بدهیم🤷♀️
اما املایمان ضعیف بود راحت ادامه دادیم😔
اه و افسوس چگونه شرمنده شدیم😔
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
🚀@masirejavani
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅
(سالگرد سردار دلها)
.
.
بعدِ تو کلِ جهان و همه جا ریخت به هم
سرِ هر کوچه فقط مانده دگر غصه و غم
اصلا انگار که روحی زِ بدن گشته جدا
هیچ کس نیست از این غصه بپرسد که چرا
شبِ طوفانیِ ما بعدِ تو آغاز شده
اصلا انگار که این دفترِ غم باز شده
کلِ عالم شده پُر از مرض و بیماری
همه جا پُر شده از ماتم و اشک و زاری
از غمِ هجر تو یکسال گذشت ای سردار
بر خیزو دوباره عَلَمت را بردار
عَلَم افتاده دگر دشمنِ تو شیر شده
تو ببین رهبرمان را که زمین گیر شده
شمرو خولی و سنان نیزه به دستند هنوز
بر سرِ رهبرِ دین شرط ببستند هنوز
نیزه آماده شده چون که علمداری نیست
بهرِ رهبر بخدا همچو تو سرداری نیست
چقدر منتظر جمعه نشستیم همه
ولی افسوس که این جمعه پُر از درد و غمه
صبحِ جمعه همگی منتظر یار شدیم
خبرت را که شنیدیم همه بیدار شدیم
گویی انگار که عالم همه جا ریخت به هم
گشته دیگر به دلم وای مصیبت همه دم
ما همه منتظرِ آب شدیم بر گردی
دشمنت کُشت تو را با ولع و نامردی
خیمه آتش بگرفت بعدِ تو ای جانِ همه
هر چه گویم من از این غصه به وللّه کمه
مَپسند بعدِ تو دیگر که به غارت برویم
یا که با دشمنِ دین، باز اسارت برویم
ولی یک مژده دهم خوب بدانی سردار
ما نخواهیم خوریم فریبِ دشمن این بار
بهر آزادیِ قدس، اسلحه دستیم همه
باز با رهبرمان عهد ببستیم همه
همه آماده ی جنگیم به فرمانِ ولی
که فقط اِذن دهد رهبرمان سید علی
ماببندیم به پشانیِ خود یا زهرا
آتش بکشیم دشمنِ دین را یکجا
با خاک کنیم کاخِ سفید را یکسان
تا اینکه به این بدن رمق باشد و جان
«جابر»،فقط این نکته بگوید آخر
ماییم همه فدائیان رهبر
.
.
«جابر جعفری سیریزی»
#حدیثِروز 🌱'
•
إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَهْلَھُ:
°
بهـراستىبراىهرچيزىزكاتےباشدو
زكاتِدانشآناستكهـبهـاهلشبيـٰاموزند . . .🌿'!
-امامصادق[؏
، شهید پورجعفری حدود ۳۰ سال از صبح تا شب همراه سردار سلیمانی بوده و در آخر هم کنار سردار شهید شدند. در یک برهه، حوالی سال ۹۵ خانواده شهید پورجعفری از ایشان میخواهند که دیگر جهاد کافی هست و بیشتر به امور خانواده بپردازند.
شهید هم بدلیل ملاحظات خانواده استعفا میدهند.
بعد از آن، شهید سلیمانی برای اولینبار برای مأموریت عازم سوریه میشوند درحالی که برخلاف همیشه پورجعفری همراهشان نبوده.
در آن سفر، شهید سلیمانی نامه ای را برای حسین پورجعفری می نویسد که بسیار خواندنی هست.
ظاهراً بعد از این نامه، شهید پورجعفری خانواده را راضی میکند و دوباره برمیگردند به سپاه قدس و نهایتا در کنار شهید سلیمانی به فیض شهادت میرسد.
متن این نامه خواندنی حاج قاسم به این شهید به شرح زیر تقدیم به شما 👇
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشتهام.
حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.
حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.
حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم.
حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.
حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی.
حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی.
حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.
اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.
حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.
حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد.
حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.
برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است.
دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.
حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.
انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام.
خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی
۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب *
مدرسه تهذیب ریحانشهر 😉..
🚀@masirejavani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آسیدعلیآقاخامنهای
عجیب تر از وضعیت
اسفناک آمریکا این است که هنوز
عدهای قبله و امیدشون آمریکاست
📆 ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰؛ سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی روشن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💠 بخشی از وصیت نامه شهید احمدی روشن:
خدایا! اگر روزی آمد که محبت علی را از من گرفتی جان من در بدنم نباشد. خدایا حال میدانم که علی چرا چیزی را جز دل چاه برای درد دل انتخاب نکرد. خیلی چیزها را نمیتوان به هیچکس گفت؛ خدایا جان آن امام زمان را سالم بدار که او امید شیعه است. در طول 1400 سال شیعه را کشتند به خاطر مولایشان به خاطر یک کلام "عشق چهارده تن" چرا؟!
#شهید_ترور #شهید_احمدی_روشن
🚀@masirejavani
✨﷽✨
📌 صبری چون صبر تو نیست
◾️ بر بالینش نشستهای کنار پیکر بیجان عزیزِ جانت. دلت نهیب میزند تنها شدی علی. به خدا که تنها خودش میداند، تو فقط پیکر بیجان فاطمه را نمیبینی، تو روزگاری را میبینی که جهل و نادانی، کینه و قساوت، دانه به دانه عزیزانت را قربانی میکند.
◽️ این داغی که از کوچه شروع شد، میرسد به جگرِ پارهپارهی حَسنات، میرسد به سر بریدهی حسینات، میرسد به پیچیدن صدای فریادِ «یا جَداهِ» زینبات در مدینهالنبی که پس از روزهای اسارت و آوارگی، شکایت به پیش جدّش میبَرَد.
◾️ تو میبینی علی جان. تو روزهای غربت را میبینی. روزهای صبوری کردن را، روزهای بیهمدمیات، روزهای بیفاطمهات را میبینی.
کودکانت شیوَن و زاری میکنند و تو سکوت کردهای، دلت آتش گرفته اما خاموشی.
◽️ صبری چون صبر تو در تار و پود هیچ بشری نیست. چرا که تو این چنین خوب صبوری کردن را پشتِ درِ نیم سوختهی همین خانه از فاطمهات به یادگار گرفتی...
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #فاطمیه
سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند:*
ما درکلاس ۲۴نفر هستیم،معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره
به من میگه:
خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...
و به بچه ها میگه:
بچه ها،گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم...
حالا شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد؟
آیا پیامبر(ص) به اندازه معلم ما بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی به هم نریزد؟؟؟
*جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه:*
برو فردا با ولیات بیا کارش دارم!!!
دانش آموز رفت و فرداش با دوستش اومد!!!
*مدیرگفت:*
پس چرا ولیتو نیاووردی؟
مگه نگفتم ولیتو بیار؟
*دانش آموز گفت:*
این ولیه منه دیگه...
*مدیر عصبانی شدوگفت:*
منظور من از ولی سرپرسته،پدرته، تو رفتی دوستتو آوردی؟
*دانش آموز گفت:*
نشد دیگه...
اینجا میگی ولی یعنی سرپرست...
پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست!!!!!!!!👌🏻
*بنازم به این بچه شیعه* 👏🏻👏🏻
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ره آورد نماز
« همانا نماز ، گناهان را مانند برگ پاییزی فرو می ریزد و غل و زنجیر گناهان را از گردنها می گشاید...»
📒 #نهج_البلاغه، خطبه١٩٩
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂