eitaa logo
مسیر بهشت🌹
7.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
9.9هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بمدت سه سال با پسری دوست بودم ودر طول این سه سال خیلی باهم دعوا و قهر و اشتی داشتیم اما اونقدر وابسته ی هم شده بودیم که جدایی از هم خیلی برامون سخت بود برخلاف نظر بزرگترهامون که معتقد بودند اختلاف طبقاتی و فرهنگی زیادی باهم داریم و نمیتونیم در کنار هم خوشبخت بشیم،ما اونقدر سماجت به خرج دادیم که بالاخره تونستیم هر دو خانواده رو راضی کنیم،،،اوایل زندگیمون خوب بود پدر من چون وضع مالی خیلی خوبی داشت جهیزیه ی خیلی خوب و حتی تهیه ی مسکن رو هم به عهده گرفت،،، شایان هنوز نتونسته بود یه شغل ثابت داشته باشه برای همین از پدرم خواستم‌کمی سرمایه در اختیار شایان قرار بده تا بتونه یه مغازه داشته باشه و اونجا مشغول به کار بشه ❌کپی حرام ⛔️
هردو برادرم مخالف این کار بودند،میگفتند بابا داره شایان رو یه ادم تن پرور و لوس و پررو بار میاره، اونقدر اصرار کردم و اخرش گفتم بخشی از سهم الارثم رو بده ،اینجوری نمیشه که همه ی خواهر برادرها زندگی خوب و پردرامدی داشته باشن اما شوهر من بخاطر نداری حتی هنوز نتونسته شغل مناسبی برای خودش دست و پا کنه اون هم فقط بخاطر نداشتن سرمایه،پدرم راضی شد سرمایه برای یه مغازه ی ابزار فروشی که مقدارش کم هم نبود رو تقبل کنه،من هم با فروش طلاها و حتی سکه های سرعقدم که همگی رو خانواده و اقوام خودم بهم هدیه داده بودند کمکش کردم یه مغازه رهن کنه و سرمایه هم که با پدرم بود،اما شایان تا دیر وقت میخوابید و ظهر به مغازه میرفت هرچه اصرار و التماس میکردم صبح زود بره سرکار با تندی و بداخلاقی جوابم رو میداد ❌کپی حرام ⛔️
خلاصه پررو بازیهای شایان هرروز داشت بیشتر میشد،تا اینکه هرچی سعی میکردم به خودم مسلط باشم اما نمیتونستم از این حجم پررویی و طمع و تنبلی شایان به ستوه اومده بودم دیگه روی سر بلند کردن پیش خونواده م نداشتم،سرمایه ی بابا و پول طلاها و سکه های من رو به باد داده بود و هنوز توقعش از بابا سر جاش بود،عروسی دخترِبرادرم نزدیک بود و هیچ پولی برای تهیه ی لباس و وسایل مربوطه نداشتم حتی دیگه طلا هم نداشتم خیلی از دست شایان‌ عصبانی بودم برای دختری مثل من که همیشه راحت خرج کرده بودم این موضوع باعث سرشکستگیم نزد فامیل بود ،اونروز هم باز دعوامون شد اونقدر دعوا بالا گرفت تا اینکه شایانی که حسابی عصبی و کلافه شده بود گفت خودم رو از دست تو اتیش میزنم ❌کپی حرام ⛔️
سه روز بعد بخاطر شدت جراحت و سوختگی فوت شد ومن موندم و حسرت یه زندگی اروم.خانواده ی شایان ازم شکایت کردند و مدعی بودند من از شرایط روحی خراب پسرشون سو استفاده کردم و تحریکش کردم به خودکشی.که خداروشکر نتونستند ادعاشون رو ثابت کنند اما چه فایده ، ابروی من و خونواده م تو محل و بین فامیل و دوست و اشنا رفت. از اول انتخاب منو شایان غلط بود و این انتخاب غلط باعث شد اون جونش رو از دست بده و من هم یه عمر زندگیم رو... همیشه فکر میکردم عشقی که بین من و شایانه زندگیمون رو میسازه و قراره با خوشبختیمون باعث حسادت همه اطرافیانمون بشیم اما الان فقط من موندم و حسرت یه زندگی اروم بدون عذاب وجدان و بدون نگاههای سرزنش امیز اطرافیان. . ❌کپی حرام