eitaa logo
مسیر بهشت🌹
6.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
11.6هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1 چهار سالی می‌شد که پرستار اتاق زایمان بودم‌. اینجا همیشه شاهد دردهایی هستم که خانم‌های حامله برای به دنیا آوردن نوزاد‌هاشون تحمل می‌کنند جدا از اون ۹ ماهی که جنین رو توی شکمشون حمل می‌کنند دردی که موقع زایمان می‌کشند اصلاً قابل تحمل نیست. به عنوان یه خانم ترس داشتم از اینکه یه روزی بخوام زایمان کنم... سخت بود تحمل این همه درد که موقع به دنیا اومدن بچه تحمل می‌کردن. از اینکه این همه درد رو تحمل می‌کردن تا یه جون رو نجات بدن واقعاً تحسین برانگیز بود . و همین از نظر من مقام زن رو پیش خدا بالاتر می‌برد ...امروز خانم دکتر یه زایمان خیلی سخت داشت طبق چیزایی که خودم دیدم به سختی تونست جون مادر و بچه رو نجات بده خانم توکلی دکتر زنان بیمارستان بود و کارش عالی بود و همه پرسنل از تخصص فوق العاده اون می‌گفتند. ادامه دارد. کپی حرام.
2 خستگی عمل امروز هنوز از تنم بیرون نرفته بود ..تازه از اتاق عمل بیرون اومده بودم یک خانم رو که اصلاً حال خوبی نداشت و خیلی ناله می‌کرد بر روی برانکارد آوردند. احساس می‌کردم خیلی داره درد می‌کشه حتی بیشتر از بقیه ! اینو می‌شد از چشماش خوند... اصلاً رنگ به چهره نداشت . با صدای خانم رحیمی یکی از پرستار های بخش به خودم اومدم که گفت هورا جان این خانم مشخصه که خیلی درد داره. به تایید سری تکون دادم و بدون هیچ حرفی دنبال برانکارت اون خانم راه افتادم. گفتم ببرنش به یکی از اتاقا و بستریش کنن . خانم دکتر رو صدا کردم که بیاد وضعیتشو چک کنه . خیلی درد داشت همونطور فقط آه و ناله می‌کرد. خانم دکتر وضعیتش رو چه کرد گفت تا زمان زایمان برسه باید صبر کنه. ادامه‌دارد. کپی حرام.
3 اون خانم خیلی درد می‌کشید و اصلا آروم نداشت‌.از طرفی چهره ش انگار خیلی مضطرب به نظر می‌رسید..حس می‌کردم که از زایمان‌ترس داره. کنارش نشستم و بهش گفتم_ خانم اصلا نگران نباشید انشالله به زودی بچه‌تونو صحیح و سالم میزارن تو بغلتون. سعی می‌کرد آروم باشه. سری تکون داد که ادامه دادم_ راستی زایمان اولتونه؟ سری تکون داد و گفت_ آره . حدس زدم آخه مشخص بود چقدر درد داره. _ بار اول معمولاً خیلی سخته اما اصلاً نگران نباشید خدا بزرگه توکل کنید به خدا من خودم اینجا پیشتونم از طرفی خانم دکترم خیلی به کارشون وارد هستن. سری تکون داد و به سختی حرف زد _ شما خیلی مهربونید برخلاف حرفای خواهرم که می‌گفت موقع زایمانم پرستاری که تو اتاق زایمان بوده خیلی بد اخلاقی می‌کرده و می‌گفته که به اندازه کافی اینجا برای زایمان شماها خسته میشیم لطفاً دیگه خودتون کمتر اذیت کنید. ادامه‌دارد. کپی حرام.
4 آه از نهادم بلند شد و با تاسف گفتم_ متاسفانه بعضی از همکارای ما خیلی طاقت هستن. شمایی که این همه درد می‌کشین من که یه خانمم اگه شما رو درک نکنم چه توقعی از آقایون داریم! من خودم همیشه سعی می‌کنم موقع برخورد با مریضا خیلی پر انرژی باشم اینطوری حس می‌کنم به اونام کمک کردم با ناله گفت_ خدا خیرتون بده. درد می‌کشید به سختی حرف می‌زد_ خانم پرستار من یه خورده می‌ترسم . با لبخندی نگاهش کرد_م ترس نداره عزیزم می‌دونی روزانه چند تا خانم میان اینجا و زایمان می‌کنن و با بچه‌هاشون برمی‌گردن سر خونه زندگیشون. به بچه‌ت فکر کن که قراره بغلش کنی و با اون از اینجا بری. از بس که دردش زیاد بود نمی‌تونست خوب حرف بزنه سعی می‌کرد با من حرف بزنه انگار اینطوری از اضطرابش کمتر میشد. _ می‌دونم... اما قضیه من کمی فرق داره. کنجکاو نگاهش می‌کردم که ادامه داد _خانم پرستار من بعد ۹ سال با کلی دعا و نذر حامله شدم... حاملگی هم پرخطر بوده چند باری نزدیک بود سقط کنم اما خدا بهم رحم کرد. ادامه‌دارد. کپی حرام.
5 ادامه داد_ خانم پرستار من خیلی سختی کشیدم بارها ‌ نزدیک بود که بچه‌ام را از دست بدم اما اونقدر پیش خدا دعا کردم که بچه‌ام رو بهم بخشید به سختی این نه ماه را تحمل کردم الان موقع زایمان خیلی ترس دارم . وقتی که حرفاشو می‌شنیدم دلم بدجوری براش سوخت. مشخص بود که خیلی سختی کشیده‌. از ته دل براش دعا کردم خدایا خودت کمکش کن این زن جز تو پناهی نداره به فریادش برس که بچه‌اش سالم به دنیا بیاد. بهش گفتم که نگران نباشه اون خدایی که این ۹ ماه از بچه‌ام محافظت کرده موقع زایمان هم‌اونو برات حفظ می‌کنه و به سلامت به دنیا میاد. صبح ساعت ۷ موقع زایمانش فرا رسید بردنش اتاق عمل و خانم دکتر توکلی هم اومد بالای سرش . موقع زایمان فقط براش دعا می‌کردم خدایا خودت کمکش کن که بچه‌شو سالم به دنیا بیاره. ادامه‌دارد. کپی حرام.