eitaa logo
مسیر بهشت🌹
6.8هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
11.5هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم نامزدی رو برگزار کردیم بعد از جشن وقتی که برای تبریک اومدن دختر عمو و دختر عمه‌های ایمان خیلی باهاش راحت بودن و به راحتی باهاش دست می‌دادند در صورتی که من حتی به برادر شوهرمم دست ندادم و این رفتار ایمان خیلی اذیتم می‌کرد. من حق داشتم که ناراحت بشم از اینکه شوهرم به دختر نامحرم دست داده آخرای مراسم دیگه اخم هام توی هم بودند ایمان هر از گاهی نگاهی بهم می‌انداخت و جویای حالم می‌شد و می‌گفت_ زهره تو خوبی ؟ سعی می‌کردم خودمو خونسرد نشان بدم _آره خوبم فقط یکم سردرد دارم مال شلوغیه. اما از نگاه ایمان مشخص بود که حرفامو باور نکرد‌ می‌ترسیدم از اینکه نکنه انتخاب اشتباهی کرده باشم من دختر معتقدی بودم و ایمان کمی به نظر آزاد بود‌. ادامه دارد. کپی حرام.