#لجبازی
برادر بزرگترم بین همه ماها درس خونده تر و موفقتر بود انقدر درس خوند که بالاخره شد جراح مغز برعکس ما که یا وقتمون را به بطالت میگذروندیم یا اینکه توی باغ ها برای مردم کارگری کردیم اون درس خوند و موفق شد
فردین افتخار همه فامیل شده بود درآمدش از همه بیشتر بود ولی اصلا مغرور نبود همیشه تلاش میکرد حتی به ما میگفت که از الان درس بخونید به همه ما کمک کرد تا صاحب شغل ابرومندانه بشیم به پدرم گفت نانوایی رو جمع کن من مخارج زندگیت رو پرداخت می کنم پدرم ولی به خاطر اخلاق بدی که داشت با تندی بهش گفت من گدای تو نیستم پولتو بذار جلوی اینه دوبرابر بشه فردینم بخاطر نجابتش هیچی نگفت، هیچ وقت درک نکردم که چرا میخواد به بابا کمک کنه بابایی که همیشه سرکوفت و توهین هاش مال فردین بود هیچ کدوم از ماها زیاد نمی رفتیم سمت بابا چون هر کسی و به ی شکلی ناراحت میکرد
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#لجبازی
فردین بعد از اون حرف بابا با ناراحتی خونه رو ترک کرد همه خبر داشتیم که بابا برای فردین کاری نکرده از بچگی خودش کار کر پد حتی برای شهریه دانگشاهم بابامکمکش نکرد و گفت مگه من گفتم درس بخون حالا که به جایگاهی رسیده بابام تو جمع میگه ادم باید از بچه ش حمایت مپبا تمام اینکارها باز هم پدرم عقاید خودش رو داشت می گفت پسرمه و من باید برای کوچکترین مسائل زندگیش تصمیم بگیرم
سنمون که بالا رفت مادرم گیر داد که فردین باید زن بگیره و تو تهران تنها نباشه فردین همش میخندید و میگفت نمیخوام ولی مادرم مرغش ی پا داشت همش براش دنبال دختر میگشت هر چی بهش می گفتم که مادر من اینکارو نکن بذار فردین با کسی که دوست داره ازدواج کنه اون یه پسر تحصیل کرده هست باید با زنی ازدواج کنه که در شان خودش باشه وگرنه به مشکل میخورن
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#لجبازی
گوشش بدهکار نبود که نبود تا اینکه فردین اومد خونه ما سر بزنه بخاطر شغلش تهران زندگی میکرد خر چند ماه یک بار به خونه می آمد و به ما سر می زد ی بار که اومده بود مادرم گفت می خوام برات زن بگیرم فردین مدامتفره میرفت و با شوخی خودش رو فراری میداد اما خواهر کوچیکم که خیلی شیطون بود گفت داداش فردین مشخصه خودش کسی رو میخواد
فردینم از نجابت زیادی که داشت سرش رو به زیر انداخت و حرفی نزد مادرم اینقدر پاپیچش شد تا متوجه شد که بله فردین دلشو به دل یکی از همکارهاش سپرده پدرم از همان اول مخالف میکرد اما مادرم با تمامتوان از فردین حمایت میکرد خیلی تلاش کردیم که پدرم رو راضی کنه ولی پدرم کوتاه نمیآمد و میگفت باید با دختری ازدواج کنی که من میگم
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#لجبازی
فردین تقریبا از خونه قهر کرد رفت شش ماه بعد که برگشت پدرم همچنان سر حرف خودش بود بالاخره برای اولین بار فردین مقابل پدرم ایستاد و گفت که من باید با زنی ازدواج کنم که مثل خودم باشه که بتونم با دوستام اشناش کنم یه دختر که تحصیلات آنچنانی نداره بدرد من نمیخوره من زنی می خوام که توی اجتماع فعالیت داشته باشه، اما پدرم باز گوشش بدهکار نبود که نبود از موضع خودش هیچ جوره کوتاه نمیآمد بالاخره با وساطت پدربزرگم عموهام و دایی ها پدرم کوتاه آمد ولی همچنان با فردین سرلج داشت و میگفت فقط به خاطر اینکه اقوام جلو آمدن کوتاه میام و از ته دل راضی به ازدواج با این دختر نیستم فردین هم که به هدفش رسید بود سرخوش قبول کرد و با دختر مورد علاقه خودش ازدواج کرد همون اول که فردین با نامزدش به خانه ما اومدند
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#لجبازی ۵
پدرم خیلی واضح کم محلی ها و توهینهاش رو شروع کرد ولی زن فردین با شعور بود و هیجینمیگفت هر چیپدرم اخم میکردم فقط به پدرم لبخند میزد و می گفت شما بزرگترید و جای پدرم هستید.
پدرم که دید به نتیجه نمی رسه دوباره با فردین شروع کرد و غر غر هاش شروع شد
که زنت فکر میکنه از ما بالاتره و بیشتر میفهمه به من اهمیتی نمیده فردینم فقط نگاه میکرد بهد از جشن عروسی گفتن بریم مشهد به عنوان ماه عسل از ازدواجشون همه خوشحال بودیم قبل از اینکه برن پدرم انقدر به فردین حرف زد حلقه اشک و تو چشم های فردین دیدم ولی دم نزد تا این که رفتن رو به پدرم گفتم پدر من ازدواج کردن و خوشبختن ولشون کن پدرم دو دستی ت سینه ش کوبید و گفت من باید کاری کنم که اینو طلاقش بده وقتی که رفتن مشهد سه روز بعدش همسرش با من تماس گرفت و گفت که فردین تو حمام هتل خودکشی کرده از بین گریه هاش فهمیدم که قبل از مرگش نامه گذاشته وقتی جسدش رو منتقل کردیم شهرمون پدرم که تا حالا فکر میکرد علت خودکشی فردین همسرشه وقتی متوجه شد قبل از مرگش نامه نوشته انگارحالش ی جوری شد نامه رو از زنش گرفتم و تو جمع خانواده بلند خوندم:
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#لجبازی
گناه من فقط این بود که می خواستم با کسی که دوست دارم ازدواج کنم خوشبخت باشم اما پدرم نذاشت نوشته بود از دست پدرم خودکشی کرده و دیگه توان تحمل این همه بد رفتاری و کنایه رو نداره و دیگه مغزم نمیکشه که هر بار که میاد خونه ما پدرم به بهش گیر بده ب زنش بی احترامی کنه و بابت رفتاری که پدرم در مقابل زنش داره شرمنده باشه مادرم دوماه بعد از فوت فردین دق کرد و مرد بابامم خونه نشین شد درسته شرمندگی تو چشم هاش موج میزنه ولی فایده نداره ی بار بهش گفتم خواستی دختره رو طلاق بدی خدا فردین و ازت گرفت فقط نگاهم کرد و هیچی نگفت خواهش می کنم وقتی که بچه هاتون ی چیزی می خوان که ضرری نداره به خاطر غرور خودتون مخالفت نکنید بذارید اون کاری که دوست دارند انجام بدن اگر پدرم فردین و عذابم نمیداد الان برادر من باید بچه هاشو میفرستاد مدرسه ولی حالا زیر خروارها خاکه، زندگیمونو از هم پاشید و خانوادم دیگه هیچ وقت مثل قبل نمیشه و نشد
#پایان.
❌کپی حرام⛔️