شب قدر است و قدرش را بدانم
میان گریه ها العفو بخوانم
گرفته گرد غم آئینه ی جان
گناهانم همش افزوده بر آن
شده قلبم دگر تاریک تاریک
نمی یابم در آن یک نور باریک
مگر اشک ندامت چاره سازد
غبار از چهره ی قلبم ببازد
خداوندا ببین حال من امشب
که از سوز گناهم کرده ام تب
ندارم سوی درگاه تو راهی
که لرزیده دلم با هر نگاهی
ندارم قدرت توجیه رفتار
به بد دامی شدم آخر گرفتار
خطاکردم،خطاکردم به صدکار
به این شبها قسم بگذر تو این بار
امید من فقط مهر تو بوده
که دل راه خطا را آزموده
ولی حالا دگر دل بیقرار است
بریزم اشک و قرآن تو در دست
چه زیبا شد شب قدر من ای جان
کمک میگیرم از روح شهیدان
به دل گفتم شهیدی را که جانا
بیا و سوز آهی ده رفیقا
شدم بی تاب تر از لحظه پیش
بشورد اشک چشمم صورت و ریش
تو گوئی باز شد قفل زبانم
شبیه روضه خوانان روضه خوانم
نگاهم را خجالت بر زمین دوخت
دلم را تربت سجاده ای سوخت
تمام روضه ها آمد به یادم
عطش افتاده بر قلبم دمادم
شب قدر است و قدرش را بدانم
میان گریه ها العفو بخوانم
#مهدی_ملک
۱۴۰۲/۱/۲۲
التماس دعای از همگی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌷 گلچین بهترین شعرهای فارسی
🌷 گلچین موسیقی
✅ انتشار سروده های شما در کانال
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@shaeranehayemahkhaky
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺