🌷 امیرالمومنین امـام عـلـی (عـلیہالسلام) :
✍ چـہ بـسـا عـزیـزی ڪـہ اخـلاق #بـدش او را #ذلـیـل و چـہ بـسـا ذلـیـلی ڪـہ اخـلاق خـوبـش او را #عـزیـز ڪـرد.
📚 بـحـارالأنــوار ، جـلـد ۶۸ ، صـفـحـہ ۳۹۶
#ماه_شعبان
#استغفار
مسجد جامع "امام حسـین" علیہ السلام
🆔 @masjed128
هدایت شده از این کانال انتقال یافت
✍🏻 خیلی با دقّت بخوانید ، نکند که ما به بلای کوفیان دچار شویم !
امیرالمومنین در خطبه ۲۷ نهج البلاغه می فرمایند :
آگاه باشيد من شب و روز ، پنهان و آشكار ، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد ، به خدا سوگند ، هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد ، #ذليل خواهد شد.
امّا شما #سستىبهخرجداديد ، و خوارى و ذلّت پذيرفتيد ، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر زمين هاى شما را تصرّف نمود.
و اينك ، فرمانده معاويه ، (مرد غامدى) با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من ، «حسّان بن حسّان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است.
به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده ، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده ، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع ، جز گريه و التماس كردن ، نداشته اند.
لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان ، زخمى بردارد ، و يا قطره خونى از او ريخته شود ، اگر براى اين حادثه تلخ ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد ، ملامت نخواهد شد ، و از نظر من سزاوار است.
شگفتا شگفتا ، به خدا سوگند ، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند ، و شما در حق خود متفرّقيد.
زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد.
به شما حمله مى كنند ، شما حمله نمى كنيد با شما مى جنگند ، شما نمى جنگيد اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد.
وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم ، مى گوييد هوا گرم است ، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد ، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم ، مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود.
همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود. وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد ، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد.
اى مرد نمايان نامرد اى كودك صفتان بى خرد كه عقل هاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد.
چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى شناختم.
شناسايى شما (سوگند به خدا) كه جز پشيمانى حاصلى نداشت ، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد.
خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون ، و سينه ام از خشم شما مالامال است.
كاسه هاى غم و اندوه را ، جرعه جرعه به من نوشانديد ، و با نافرمانى و #ذلّتپذيرى ، رأى و تدبير مرا تباه كرديد ، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: «بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد».
خدا پدرشان را مزد دهد ، آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد ، يا در پيكار توانست از من پيشى بگيرد؟
هنوز بيست سال نداشتم ، كه در ميدان نبرد حاضر بودم ، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام.
امّا دريغ ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند ، رأيى نخواهد داشت.