eitaa logo
مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام_افسریه
222 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
85 فایل
کانال مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام_افسریه #تفاسیر #احکام #احادیث #روایات #اخلاق #اطلاع_رسانی #سواد_رسانه_ای #روشنگری انتقادات پیشنهادات ارتباط با ادمین: @Amirrezakh1813
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸خضوع در برابر قانون نشسته بودند و از دین و آیین می‌گفتند. شاید هم درباره فنون جنگی یا آداب کشورداری حرف می‌زدند. مردی ناشناس وارد مجلس آنان شد. با دست به مردی که در کنار خلیفه نشسته بود، اشاره کرد و گفت: این مرد به من ظلم کرده است. آمده‌ام تا داد مرا از او بگیری. عمر، نگاهی به علی(علیه‌السلام) انداخت و نگاهی به مرد ناشناس. روی به علی(علیه‌السلام) کرد و گفت: یا اباالحسن، نزد او بنشین تا درباره شما داوری کنم. علی(علیه‌السلام) برخاست و کنار شاکی نشست. داوری پایان گرفت. علی(علیه‌السلام) تبرئه شد؛ اما چهره‌اش برافروخته بود. عمر پرسید: آیا نباید شکایت او را می‌شنیدم؟ آیا نباید تو را کنار او می‌نشاندم و درباره شما داوری می‌کردم؟ خشم تو از چیست؟! گفت: پسر خطاب! ظلم کردی، اما نه بر من؛ بر او ظلم کردی. خلیفه، یک‌بار دیگر هر چه در آن لحظه‌ها گذشت بود، برای خود یادآوری کرد. ظلمی نیافت. علی(علیه‌السلام) گفت: حرمت من را نگه داشتی و حرمت او را نه. مرا به لقب و کنیه خواندی، او را به اسم. 📗ر.ک: ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 17، ص 65. ✍️ رضا بابایی، انتخابی از کتاب داستان‌هایی از زندگی علی (علیه‌السلام) 🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸 حقوق متهم به دارالحکومه که رسید، بی‌درنگ کسی را به مسجد فرستاد. فرستاده علی(علیه‌السلام) در قاب درِ مسجد ایستاد و فریاد زد: مولایت تو را می‌خواند. برخیز و نزد او برو. ابوالاسود دوئلی، برخاست و خود را به دارالحکومه رساند. از علی(علیه‌السلام) شنید: از این ساعت، تو قاضی شهر نیستی. مات و مبهوت پرسید: خیانت کرده‌ام یا جنایت؟ گفت: هیچ‌کدام. پرسید: من را که شیخ بصری‌ها بودم، به کوفه خواندی و سمت قضا دادی. اکنون به کدامین جرم، مسند قضا از من می‌ستانی؟ گفت: از کنار مسجد می‌گذشتم. تو را دیدم که با مردی متهم، سخن می‌گفتی و جرم‌های او را می‌شمردی تا بر او حکم کنی. صدای تو بلندتر از صدای او بود. والسلام. 📗 ر.ک: عوالی اللآلی، ج 2، ص 343، ح 5. ✍️ رضا بابایی، انتخابی از کتاب داستان‌هایی از زندگی علی (علیه‌السلام) 🌸🍃🌼🍃🌸🍃