در وصف حضرت موسے بن جعفر علیه السلام
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهے داشت
ڪه خون آلوده پیغام از ڪبوتر هاے چاهے داشت...
طراوت در هوا از ریشهء زنجیر مے روید
زمین در خود سپیدارے در اعماق سیاهے داشت
مگر خورشید را هم مے توان خاموش ڪرد آخر
ڪسے از تیرهء شب در سرش افڪار واهے داشت
عبایے روے خاک افتاده بود از خاک خاڪے تر
ڪه در آن نخ نما آغوش، اسرار الهے داشت
ڪدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟
مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهے داشت
هماره آه او خرج دعا بر مردمان مے شد
اگر در سینه اش یاراے آهے گاه گاهے داشت
به تسبیحش قسم زنجیرهء عالم به دستش بود
چنین مردے ڪجا در سر خیال پادشاهے داشت
چه بنویسم از آن گودال ازآن قعر السجون از زخم
از آن زندان ڪه حڪم روضه هاے قتلگاهے داشت
تمام ڪشور من ڪاظمین ڪوچک مردے ست
ڪه در هر گوشه اے از خاک ایران بارگاهے داشت
تمام سرزمینم غرق در موسے بن جعفر شد
تو حول حالنایے حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازے خراسانے قمے آرے تو ایرانی
ڪنون دریاے طوفانے ست ایران ناخدایے ڪن
نمک گیر تبار توست این ڪشور دعایے ڪن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه هاے تو چه سالے مے شود امسال
ڪه ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
ڪنار سفرهء باب الحوائج هفت سینش را
[سیدحمیدبرقعی]
#یاموسیبنجعفر 🖤