eitaa logo
مسجد امیرالمؤمنین علی علیه السلام
725 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
170 فایل
🕌 مسجد و مجتمع فرهنگی امیرالمؤمنین علی علیه السلام 📍 مشهد ، انتهای امیریه ۳۱ ✉️ ادمین کانال @Smosavifa 💳 کارت بانک تجارت مسجد و مجتمع فرهنگی امیرالمومنین علی علیه السلام 5859838800236840
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃حضرت مشکل گشا ما برای خودمان و برای دوستانمان نذر می‌کنیم. گرهی به کارمان می‌افتد، ختم می‌گیریم، به خدا قول می‌دهیم اگر گره گشوده شد، فقیر یا مؤمنی را اطعام کنیم. به اندازۀ کوری گره یا محبّتی که به دوستانمان داریم، نذرمان سنگین می‌شود. همین که گره از کارمان گشوده می‌شود یا لبخند بر لب دوستمان می‌نشیند، الساعه نذرمان را ادا می‌کنیم. دارم در خاطراتم می‌گردم به دنبال آخرین نذری که برای تو کردم. برای باز شدن دل‌ گرفته‌ات، برای گشودن گرهی که به آمدنت افتاده و برای نشستن یک لبخند از ته دل روی لبت، خاطره‌ای پیدا نمی‌کنم. من از همۀ‌نذرهایی کردم،‌ همین امشب توبه می‌کنم و برای همۀ گره‌هایی که با این نذرها گشوده شد پیش تو ابراز شرمندگی می‌کنم. یک روز برای تو سفرۀ حضرت رقیه می‌اندازم و با اطعامی که می‌کنم، از خدا می‌خواهم که گره وا کند از مشکل آمدن تو و جانم را نذر تو می‌کنم، نذر می‌کنم وقتی که آمدی، اوّلین جایی که تو بخواهی، جانم را فدایت کنم. یک روز روضۀ باب الحوائج علی اصغر را می‌خوانم و خدا را به اشک‌های رباب قسم می‌دهم که لبخندی روی لب تو بنشاند و نذر می‌کنم وقتی که آمدی، هر هفته روضه بگیرم به شکرانۀ باز شدن گره از کارت. مرا ببخش که برای مشکلات خودم به تو التماس کردم؛ ولی برای حل شدن مشکل تو به خدا التماس نکردم. شبت بخیر حضرت مشکل گشا! @abbasivalladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃امام دردمندم غصه، آدم را مریض می کند و من که کارم غصه دار کردن توست، هر روز دعای سلامتی ات را می خوانم. چه تضاد عجیبی! خودم نیش می زنم و خودم پادزهر می دهم. کاش روزی برسد که وقتی دعای سلامتی ات را می خوانم شرمنده دردهایی که از من می کشی نباشم. شبت بخیر امام دردمندم! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃امام غریب من اگر چه مأموم خوبی برایت نبودم؛ اما وقتی می‌بینم کاسبانی از نام و مرام تو دکانی برای خودشان دست و پا کرده‌اند، همۀ وجودم می‌شود آتش. روی پیشانی‌شان نام تو را حک می‌کنند و زبانشان را به نام تو عادت می‌دهند و از مسیر رسیدن به تو حرف می‌زنند؛ اما جز به خویشتن نمی‌اندیشند و جز برای رسیدن به دنیا دست و پا نمی‌زنند. به نام تو و به کام خودشان شعار می‌دهند و دل مردم را به سوی خویش می‌کشند. مردمِ از همه جا بی‌خبر هم به قصد تو به آنها نزدیک می‌شوند؛ اما به خدمت نفسانیت کاسبان نام تو در می‌آیند. حالم از این بازار بی‌مروت و این کاسبان نامرد به هم می‌خورد؛ التماس می‌کنم اگر روزی خواستم پا به این بازار بگذارم و یکی از همین کاسبان بشوم، در دم پایم را بشکن. شبت بخیر امام غریب! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
مستحب است با خرما روزه‌مان را افطار کنیم. خرما شیرین است؛ اما نه به کام کسی که فراق‌زده‌ست. عاشق فراق زده، شیرینی چه می‌فهمد؟! شیرین‌ترین‌ها هم در کامش تلخ است مثل زهر هلاهل. آقا! می‌شود یک خرما، فقط یک خرما با دست خود به ما برسانی؟ اگر به دست ما برسد، مطمئن باش که آن را نمی‌خوریم، فقط نگاهش می‌کنیم. ما با نگاه به آن خرما، روزه‌مان را افطار می‌کنیم. نگاه به خرمایی که به دست تو خورده، همۀ تلخ‌ها را در کاممان شیرین می‌کند؛ حتی زهر هلاهل را. می‌گویند دعای هنگام افطار مستجاب است. ما وقتی به خرمای دست‌خوردۀ تو نگاه کردیم،‌ دعا می‌کنیم که روزی بیاید و تو خرما را با دست خودت در دهانمان بگذاری. خیالش هم شیرین است،‌ شیرین‌تر از همۀ خرماهای عالم! شبت بخیر یار شیرینم! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
«اللّهم أغنِ کلّ فقیر» را که می‌خوانم، یاد تو می‌افتم. آیا می‌شود این دعا برای کسی به اجابت برسد، بدون آن که به عشق تو دست یابد؟ کیست که بدون عشق تو از دام فقر رها شده و بی‌نیاز گشته؟ اصلاً به جز عشق تو به چه چیزی ثروت می‌گویند؟ گیرم همۀ عالم درّ و یاقوت شوند و به دست کسی بیفتد که محتاج درهمی بوده. داشته‌های دنیاییِ این چنین، برای کسی که عاشق تو نیست، خیر است یا شر؟ درخواست ثروتمند شدن او از خدا، دعاست یا نفرین؟ از نگاه من «اللّهم أغنِ کلّ فقیر» یعنی خدا کند هر کسی که عاشق تو نیست، دیوانۀ تو شود. تو هم برای ما فقیران دعا کن تا به ثروت بی‌انتهای تو دست پیدا کنیم. شبت بخیر همۀ‌ ثروتم! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃 بهار قلب من تمام شد. تمامِ تمام. یک سال دیگر هم تمام شد. چه قدر زود! چشمم را روی هم گذاشته بودم که سال نو آغاز شد و چشم که باز کردم و دیدم تمام شد. به همین زودی. آقا! در سالی که گذشت، از دست من راضی بودی؟ من دوست خوبی برای تو بودم؟ به دوستی‌ام چه نمره‌ای می‌دهی؟ چند بار دلت را شکستم؟ حساب، دستت هست؟ چند بار لبخند به لبت نشاندم؟ جایی نوشته‌ای؟ خانۀ محبّتت در دلم آبادتر شده یا ویران‌تر؟ دلم نمی‌آید این سؤال را بپرسم ولی آزارم می‌دهد. نپرسم، آرام نمی‌گیرم بپرسم، شاید بی‌قرارتر ‌شوم. می‌پرسم به این امید که پاسخت آرام کند دلم را: آقا! چند بار به خاطر من گریه کردی؟ چند قطره اشک برای من از چشمت جاری شد روی گونه‌ات؟ اشک شوق بود یا اشک غصّه؟ راستی چند بار دعا کردی برایم؟ به گمانم تو به نیابت از جامانده‌ها به زیارت هم می‌روی. نه؟ جامانده خوب باشد یا بد برای تو فرقی می‌کند؟ چند بار به نیابت از من به زیارت رفتی؟ می‌شود بگویی الآن چند کربلا در نامۀ عملم نوشته‌اند کربلاهایی که تو رفتی و به نام من زدند؟ من که در سالی که گذشت خوب نشدم ولی خودت می‌دانی که دوست دارم خوب باشم. حنای عهدهای من پیش تو رنگی دارد یا نه، نمی‌دانم. در آغاز سالی که گذشت قول دادم خوب شوم؛ امّا نشدم. می‌شود التماس کنم سالی را که گذشت فراموش کنی؟ می‌خواهم باز هم قول بدهم به تو: آقا! باور کن خوب می‌شوم. کمی صبر کن. @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
اللهم اقض دین کل مدین، هر روز دعا می کنیم خدا دِین همه مدیون ها را ادا کند و غافلیم از این که در روی زمین کسی هست که ما بیشتر از تو بدهکارش باشیم؟ ما چند بار از خدا خواستیم کمکمان کند تا دینمان را به تو ادا کنیم؟ اصلا حس بدهکاری به تو را داریم؟ بر فرض که روی زمین هیچ کسی بدهکار دیگری نباشد، وقتی ما خودمان را بدهکار تو نمی بینیم تسویه حساب های دیگر چه فایده؟ هر چه خیر و برکت در زندگی ماست، صدقه سر توست. تو واسطه فیض خدا به مایی، پس ما به اندازه همهٔ خیرات و برکاتمان بدهکار توایم، ادای دین ما به تو بماند، کاش احساس بدهکاری می کردیم شبت بخیر برکت زمین و آسمان! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
«اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» خدایا! گره غم و غصه را از دل همۀ‌ غمزدگان وا کن. یک سؤال دارم آقا! تا وقتی که دل تو گرفته، آیا گره از غصۀ کسی وا می‌شود؟ و آیا کسی دل‌گرفته‌تر از تو در این عالم نفس می‌کشد؟ من عقیده دارم دعا برای شاد شدن دل تو، دعا برای گشایش دل‌های گرفته است. من وقتی به «اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» می‌رسم، در دلم برای دل تو آمین می‌گویم. اصلا به قدری دلِ گرفتۀ تو مقابل چشم مرا گرفته، که دیگر نمی‌توانم به دل‌های گرفتۀ دیگر فکر کنم؛ اما وقتی به این دعا آمین می‌گویم، نقش خودم در انبوه غم‌های تو از ذهنم عبور می‌کند و سرتاپا می‌شوم شرم. آری من که برای باز شدن دل گرفتۀ تو دعا می‌کنم،‌ خودم از بانیان دل‌گرفتگی تو هستم. اما یک روز به دعای خیر تو خوب خواهم شد. می‌دانم. دعایم می‌کنی آقا!؟ شبت بخیر یار دل‌گرفته! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
«اللّهُم رُدَّ کُلَّ غریب» خدایا! همۀ غریب‌ها را از غربت به وطن بازگردان. آقا! اگر کسی این دعا را خواند و به یاد تو نیفتاد، به او چه باید گفت؟ غریب‌تر از تو در این عالم کیست؟ تقدیر تو در غربت، از سخت‌ترین تقدیرهاست. تقدیری که به نام تو خورده، غربت تو در میان دوستان است و چه غربتی سخت‌تر از غریب بودن در جمع دوستان؟! ما مدعی دوستی توایم. آیا تو در میان ما غریب نیستی؟ چقدر در جمع دوستانه‌مان یاد تو هستیم؟ چقدر از غم‌های تو یاد می‌کنیم؟ چقدر برای دوری تو اشک می‌ریزیم؟ چقدر دل‌نگرانِ دلِ گرفته‌ات هستیم؟ چقدر دلمان شور آمدنت را می‌زند؟ چرا به زندگیِ بی‌تو عادت کرده‌ایم؟ چرا جای خالی تو را در میان خودمان احساس نمی‌کنیم؟ اینها اگر نشانۀ غربت تو نیست، پس نشانۀ غربت تو چیست؟ خدا با خوب کردن ما تو را از غربت بیرون بیاورد. شبت بخیر امام غریب! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃بهترین سرنوشت این شب‌ها شب نوشتن دفتر تقدیر ماست بناست در دفتر تقدیر من چه چیزی نوشته شود؟ تا سال آینده هستم یا رفته‌ام؟ در مسیر توام یا دورافتاده از تو؟ در شمار سربازان تو در آمده‌ام یا همچنان سربارت مانده‌ام؟ یا این که زبانم لال... نه، نمی‌خواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم! دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد. می‌شود امضا که خواستی بکنی دفترم را نشانم بدهی؟! قدر این شب‌ها را کاش می‌دانستم و بیشتر التماس می‌کردم که اگر بناست چیزی در دفتر تقدیرم بنویسند شبیه تو شدن اوّلین سطر دفترم را مزیّن کند. اگر دفتر تقدیرم با این جمله آغاز شود و تو هم آن را نشانم بدهی دیگر میلی برای خواندن باقی سطرها ندارم. مدّت‌هاست که دیگر آرزویی جز شبیه تو شدن در دلم نیست. شبیه تو باشم دیگر چه فرقی می‌کند فقر را در دفتر تقدیرم نوشته باشند یا غنا را شبیه تو از دنیا حتّی اگر کاهی هم نداشته باشد خودش را ثروتمندتر از کسی می‌بیند که کوهی از طلای سرخ دارد. کسی که شبیه توست دیگر نیازی ندارد به بیماری یا سلامت خویش فکر کند شبیه تو که باشم در میان انبوهی از بیماری‌ها از سالم‌ترین آدم‌ها بیشتر احساس سلامتی می‌کنم پس چه فرقی می‌کند در دفتر تقدیرم بیماری نوشته باشند یا صحت؟ شبیه تو باشم در میان مردم برایم هر اندازه جا باز شود باز هم فرقی نمی‌کند. مگر می‌شود شبیه تو بود و به جایگاه خویش در میان مردم اندیشید؟ مطرودترین آدم وقتی احساس می‌کند که شبیه توست در خویش دنیایی از عزّت می‌بیند. اصلاً عزّت چه معنایی دارد جز شبیه تو شدن؟ هر چه قدر فکر می‌کنم چیزی را پیدا نمی‌کنم که به اندازۀ شبیه تو شدن چشم مرا در این دفتر تقدیر پر کند. اگر بناست شبیه تو باشم هر چه غیر از آن در دفتر تقدیرم نوشته می‌شود را با جان و دل می‌خرم و اگر بنا نیست شبیه تو بودن در دفتر تقدیرم ثبت ‌شود هیچ خوبی به چشمم نمی‌آید و هیچ بدی هم تنم را نمی‌لرزاند شبیه تو نبودن یعنی سیاهی و بالاتر از سیاهی مگر رنگی هست؟ قلم سرنوشت را بردار و در اوّلین سطر دفتر تقدیرم بنویس: این بنده تا سال آینده شبیه حجّت خدا خواهد شد. شبت بخیر بهترین سرنوشت! @abbasivaladi