دیشب را به کل در خیابانهای آبادان بودم.در میان عزاداریها و درگیریها.
ظاهرا گلوله ضدشورش خوردم،گاز اشکآور هم،شاخه گل مریم بهم دادن،نگین انگشترم گم شد و...
مفصل توضیح میدهم.
هرکسخبر بدهد که دیشب در آبادان آشوب بوده یا بیاطلاع است یا دروغگو.هرکس بگوید آرامش بوده هم همینطور
درگیری که دیشب و پریشب در آبادان بوده کوتاه مدت،در جمعیتی محدود و فقط در چند کوچه بوده.شاید حتا نتوان اسم آشوب روی آن گذاشت.
اما تشنج در زمانهایی بالا میرود.مردم سوالهایی دارند که گرچه جواب دادنش راحت است اما ظاهرا هیچ کسی یا نهادی همتی برایش نگذاشته.
نهادهای امنیتی تمرکز روی ایجاد امنیت گذاشتهاند.انصافا هم تا حالا نسبتا خوب اجازه به لاشخوران برای سواستفاده از عزاداریها و تجمعات مردم را ندادهاند اما بنظرم میرسد که ظرافتهای غیرامنیتی این ایجاد امنیت را در نظر ندارند.بنظرم میرسد در اغلب اوقات مردم معترض صرفا نیاز به یک بلندگو و گوش شنوا دارند.
نیاز دارند شنیده بشوند.اما خب نباید از مردم توقع داشت که در این فضای هیجانی نیاز خودشان را دقیق شناسایی کنند و درست راهکار رفعش را انتخاب کنند.
مثلا دیشب نمیدانم کدام نهاد یک تجمع عزاداری فراهم کرده بود که خیلی هم عالی.اما انقدر بد آن را اجرا کرد که مردم بجای شرکت در آن خودشان یک خیابان آن طرف تر #هیئت #عزاداری به سبک جنوبی برپا کردند.انقدر ظرافتها رعایت نشد که مراسم ناقص ماند.
مجلس مردم بسیار خوب و تسکین دهنده بود.ایستادم میانشان،کنارشان به سینهزنی و غمگساری.
یگان ویژه با مردم همراهی کرد.به مهربانی و آرام باهاشون گفتوگو کرد.
تا آنجا که عدهای قلیل شعار رادیکال دادند.اینجا سخنگو تذکر داد که شعار هنجارشکنانه ندهند.و بعد از این تذکر عدهی بیشتری نسبت به قبل هو کشیدند و التهابها بیشتر شد.نهایتا یگان مجبور شد با گاز اشک آور آن گروهی که کوتاه نمیآمدند و بطری و سنگ پرتاب میکردند را متفرق کند.
باد گاز اشکآور را به متروپل رساند و درنتیجه امدادگری و آواربرداری چند دقیقهای مختل شد.حال یک پیرمرد هم خراب شد.
بعد درگیریهایی در همان سطحی که بالا نوشتم به دو سه کوچه اطراف کشیده شد.چند نفری که سنگ پرانی میکردند بازداشت شدند.
حساسیتها و سختیهای کار یگان ویژه را میفهمم
دستبوس فداکاریهایشان هم هستم. میدانم هم که نتنها تخصصی در اینگونه امور ندارم،حتا ذهن امنیتی فهمی هم ندارم.با همه اینها باز بنظرم رسید که بسیار بهتر،آسانتر و کمهزینهتر میتوانند امنیت مردم را برقرار کنند.خیلی جاها نیاز به ورود نود.بعضی جاها ورود میشد حساب شدهتر باشد
بنظرم کم حواسشان به تفکیک اغتشاشگر آموزش دیده و اصطلاحا لیدر با مردم عادی معترض که بعضا حتی از سر هیجان دوستی در اعتراضات قرار میگیرند است.
منی که گلوله ساچمهای-تیلهای خوردم گرچه در میان معترضان بودم اما آرام و بدون فعالیت حساسیتبرانگیز.
نوجوانی خانهشان درمیان درگیری بود.
از اینکه نمیتوانست به خانه برود حسابی ترسیده بود.دستش را گرفتم و خیلی مطمئن خواستم کمکش کنم تا به خانه برود.خواستم از گوشه خیابان از کنار گروهی از یگان ویژه ردش کنم.
یکی از نیروهای یگان داد وحشتناکی زد که نیا.یکی با لحن هول کنندهای گفت سریع برو.درصورتی که بنظرم رفتار درست جز این بود. میفهمم که حتی ممکن است مایی که در درگیری به سمت نیروی امنیتی میرویم انتحاری باشیم اما نهایتا میتوانند ما را متوقف و تفتیش کنند.بنظرم اتفاقا باید به ما آرامش میدادند و اتفاقا باید بجای متوقف کردن،امنیت عبور ما را تامین میکردند...
برخی شب را در مغازههایشان مانده بودند و البته مشخص بود ماندنشان از جنس زیست شبانهی آبادان نیست.ازشان پرسیدم.از ترس مالشان بود.گفتند عدهای میآیند و به مغازهشان آسیب میزنند.ماندهاند تا نگذارند.
#متروپل
#جنگ_ترکیبی
مسجد مجازی حضرت عمّار (ره)
🕋🧎@masjed_ammar