سلام
🔸 خوش آمدید
🔸 در این کانال اطلاعیه برنامه های مسجد و فاطمیه گذاشته میشود
👌 همراه با نکات مذهبی و تربیتی متنوع
✔️ کانال در حال عضو گیری است
بزودی فعالیت شروع خواهد شد صبور باشید🌱
#گوهر_باران
✔️ بهتر از نشستن در بهشت👌
@masjed_emam_khomeine
سلام به همهٔ مخاطبین و اهالی گرامی مسجد
خوش آمدید🌹
ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و رو تسلیت عرض میکنیم
از امشب قراره هر شب یک قسمت از کتاب زیبای #آفتاب_در_حجاب براتون بذاریم👌🏻
توی این کتاب #سید_مهدی_شجاعی به زیبایی و ظرافت زندگی حضرت زینب (سلام الله) از کودکی ایشان تا واقعه عاشورا و سپس داستان اسارت و وفات این بانوی والامقام را روایت میکند.💫
پیشنهاد میشه توی این ایام حتما این کتاب زیبا رو بخونید✨😭👇
📚#آفتاب_در_حجاب
♥️#قسمت1
🏴پرتو اول
پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى... بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود وگلویت خشک شده بود.... دست و پاى کوچکت مى لرزید
و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه، به ارتعاشى وامى داشت.
خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى. پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: چه شده دخترم؟
تو فقط گریه مى کردى... پیامبر دستش را لابه لاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیزدلم! حرف بزن!
تو همچنان گریه مى کردى. پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت: یک کلام بگو چه شده دخترکم! روشناى چشمم! گرماى دلم!
هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن!
قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشک آلودت را به پیامبر دوختى، لب برچیدى وگفتى: خواب دیدم ! خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است. طوفانى که دنیا را تیره و تاریک کرده است. طوفانى که مرا و همه چیز را به اینسو و آنسو پرت مى کند. طوفانى که خانه ها را از جا مى کند و کوهها را متلاشى مى کند، طوفانى که چشم به بنیان هستى دارد.
ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختى کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم. طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم. به شاخه اى محکم آویختم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه اى دیگر متوسل شدم. آن شاخه هم در هجوم بیرحم باد دوام نیاورد.
من ماندم و دو شاخه به هم متصل. دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به آن هر دو دل بستم. آن دو شاخه نیز با فاصله اى کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشتزده و سرگردان از خواب پریدم
کلام تو به اینجا که رسید بغض پیامبر ترکید. حالا او گریه مى کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش مى کردى. بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که پیامبر، سؤال نپرسیده تو را در میان گریه پاسخ گفت: آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه مى بندى
و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به دو برادر مى سپارى که آن دو نیز در پى هم ، ترك این جهان مى گویند و تو را با یک دنیا مصیبت و غربت، تنها مى گذارند.
اکنون که صداى گامهاى دشمن، زمین را میلرزاند، اکنون که چکاچک شمشیرها بر دل آسمان، خراش مى اندازد، اکنون که صداى شیهه اسبها، بند دلت را پاره مى کند، اکنون که هلهله و هیاهوى سپاه ابن سعد هر لحظه به خیام حسین تو نزدیکتر مى شود ..
یک لحظه خواب کودکى ات را دوره مى کنى و احساس مى کنى که لحظه موعود نزدیک است و طوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است ...
#ادامه_دارد...
🆔 @masjed_emam_khomeine
🍃#حدیثــــ_روز
🍃امام سجاد علیهالسلام:
🔸️منتظران #ظهور امام مهدى
عليهالسلام برترين اهل هر زماناند.
(بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۲۲)
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۱۲ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 03 September 2021
قمری: الجمعة، 25 محرم 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
شهادت امام سجاد علیه السلام، 94ه-ق
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️24 روز تا اربعین حسینی
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤
🌹🍃السلام علیک یا زین العابدین (علیهالسلام)
🎥 انیمیشن: داستان شهادت امام سجاد (علیهالسلام)
#محرم
#شهادت_امام_سجاد
🏴 مسابقه آموزه های امام سجادعلیهالسلام در مناجات الراجین و مناجات المتوسلین از سری مناجات های خمس عشر امام سجاد علیه السلام در مفاتیح الجنان
🏴 ویژه عموم
🏴 منبع مسابقه
متن عربی و ترجمه مناجات الراجین و مناجات المتوسلین
🏴 زمان برگزاری مسابقه
همزمان با شهادت امام سجاد علیهالسلام از ۸ صبح جمعه ۱۲ شهریور تا ساعت ۱۳ ظهر جمعه هفته آینده ۱۹ شهریور
🏴 شرایط شرکت در مسابقه
۱. خواندن دو مرتبه از روی متن عربی و ترجمه هر دو دعا
۲. فرستادن ۶۸ صلوات ( به عدد حروف ابجد نام مبارک حضرت ) به نیت هدیه از طرف امام زمام عجل الله فرجه الشریف به حضرت علیهالسلام
🏴 جوایز مسابقه
به ۵ نفر از شرکت کنندگان که در آزمون، امتیاز کامل کسب کردند، به قید قرعه نفری ۶۸ هزار تومان ( به عدد حروف ابجد به نام مبارک امام سجاد علیهالسلام ) هدیه داده میشود.
🏴 نحوه شرکت در مسابقه از طریق لینک زیر
https://digiform.ir/w32d395d5
🏴 تعداد سوالات
۱۲ عدد
🏴 زمان پاسخگویی به سوالات
۲۰ دقیقه
🎺🎺 اعلام نتایج مسابقه
هفته اول مهر در کانال ضیافت عارفانه
لینک کانال ضیافت عارفانه 👇
https://eitaa.com/ziafatearefane
💢 سه چیزی که وجودشان انسان را خاشع می کند!!
💠 امام حسین (علیه السلام) :
◽️ «لَوْلاَ ثَلاَثَةٌ مَا وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَىْءٍ اَلْفَقْرُ وَ الْمَرَضُ وَ الْمَوتُ.»
🔸 «اگر سه چيز نبود، آدمى سرش را در برابر هيچ چيز فرود نمى آورد؛ تنگدستى، بيمارى و مرگ.»
📚 نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 85، ح 4
📎 #اخلاق
📎 #حدیث
📎 #سبک_زندگی
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت2
وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است. از جا کنده مى شوى، سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه حسین مى رسانى. حسین در آرامشى بى نظیر پیش روى خیمه نشسته است.
نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین عمود کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده، پیشانى بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است. نه فریاد و هلهله دشمن؛ که آه سنگین تو او را از خواب مى پراند و چشمهاى خسته اش را نگران تو مى کند.
پیش از اینکه برادر به سُنت همیشه خویش، پیش پاى تو برخیزد، تو در مقابل او زانو مى زنى، دو دست بر شانه هاى او مى گذارى و با اضطرابى آشکار مى گویى: مى شنوى برادر این صداى هلهله دشمن است که به خیمه هاى ما نزدیک مى شود. فرمانده مکّارشان فریاد مى زند: اى لشکر خدا بر نشینید و بشارت بهشت را دریابید
حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود اینجا، به خواب من. و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان خوابش را مرور مى کردى و فرمود که به نزد ما مى آیى. به همین زودى
و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم طوفان را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین
شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى:
واى بر من حسین، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند:
واى بر تو نیست خواهرم واى بر دشمنان توست. تو غریق دریاى رحمتى. صبور باش عزیز دلم چه آرامشى دارد سینه برادر، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو تنهایى را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى
تا دست از همه بشویى، تا یکه شناس او بشوى. همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود.
تا فقط به او تکیه کنى، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى. تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى، با همه بزرگى ات پایش بایستى:
پدر گفت: بگو یک!
و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت. کودکانه و شیرین گفتى: یک! و پدر گفت: بگو نگفتى! پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم. نگفتى! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى:
بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟
و حالا بناست توبمانى و همان یک! همان یک جاودانه و ماندگار. بایست بر سر حرفت زینب که این هنوز اول عشق است
#ادامه_دارد......
🆔 @masjed_emam_khomeine
✔️ عکس از
🔸 طرح بچه های آسمانی تابستان 1400
🔸 مسجد امام خمینی رحمه الله علیه
کد کانون :1569
#کانون_مساجد
#بنیاد_المهدی
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت3
🏴پرتودوم🏴
بایست بر سر حرفت زینب! که این هنوز اول عشقیم است.
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى نفر ششم پنج تن!
بیش از هر کس ، حسین از آمدنت خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
پدرجان! پدرجان! خدا یک خواهر به من داده است!زهراى مرضیه گفت:
على جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم حضرت مرتضى پاسخ داد:
نامگذارى فرزندانمان شایسته پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
پیامبر در سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهاى خندان بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود خداست . من چشم انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر!
پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست جبرئیل عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.
پیامبر گریست.
زهرا و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را حسین چه زود به دست مى دهد
یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل
شب دهم محرم باشد،..
تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشى ، آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد،..
و برادر در گوشه خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به دامان این خیمه کوچک بریزى.
نمى خواهى حسین را ازاین حال غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را براى رفتن مى تکاند.
اما چاره نیست....
بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایه سار آن پناه گرفت...
این قصه، قصه اکنون نیست.
به طفولیتى برمى گردد که در آغوش هیچ کس آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از فراق حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن
اما اکنون فقط این
آغوشحسین است که جان مى دهد براى گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت آب مى پاشد... و پیشانى ات را بوسه گاه لبهاى خویش مى کند.
زنده مى شوى و نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
#ادامه_دارد.....
@masjed_emam_khomeine
هدایت شده از کانال اطلاع رسانی حاجی آباد
#اطلاع_رسانی 📢
#مسجد_امام_خمینی
ضمن سلام خدمت اهالی محترم روستای حاجی آباد
🔶🔸 به اطلاع می رسانیم ان شاءالله روضه دهه اول ماه صفر مسجد از پنج شنبه 18 شهریور (شب جمعه) تا 27 شهریور( شب یک شنبه) به مدت ده شب برقرار می باشد.
🎤 سخنران خطیب توانمند حاج شیخ محمد حسین حقیقی از نجف آباد.
🔸 شروع مراسم بعد از نماز مغرب و عشاء با قرائت زیارت پر فیض عاشورا
❌ لازم به ذکر است پخش اطلاعیه شروع روضه از شب چهارشنبه در برخی کانال های غیر رسمی از جانب ما نبوده است.
🙏 لطفا این پیام را در گروه های خود ارسال کنید تا مردم به اشتباه نیافتند.
🔸 ضمن رعایت نکات بهداشتی تشریف بیاورید🔸
🔸 هیئت امنای مسجد امام خمینی رحمه الله علیه
✔️ اخبار رسمی و معتبر هیئات و مساجد را از کانال رسمی روستا دنبال کنید👇
✅
https://eitaa.com/hajiabad_infor 🌱
بعد از واقعه عاشورا حدودا ۳۷ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون 72نفر رو نداشت.❌
🔹گروه اوّل #تـوابیّن بودند
همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند بعد از شهادت امام همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. (5000 نفر)
«ولی دیر شده بود.»😔
🔹گروه دوّم #مردم_مدینه بودند.
بعد از عاشورا قیام کردند و همگی کشته شدند (حدود 10000 نفر)
«امّا دیر شده بود.»😔
🔹گروه سوّم #قیام_مختار بود
که بعد ازجنگهای فراوان و کشته شدن حدود 22000 نفر انجام شد
گرچه قاتلان امام مظلوم را قصاص کرد
«امّا دیر شده بود.»😔
مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام به کوفه کمکش نکردند.
امام سجاد علیه السلام هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند. چون دیگه دیر شده بود.
👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند با این ۳۷۰۰۰ نفری که بعد از شهادت امام، قیام کردند.
⚠️ ما باید مراقب باشیم
از امام خودمون عقب نیافتیم.👇
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت4
... اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند حیات مى بخشد و برمى انگیزد... جد من که از من برتر بود، زندگى را بدرود گفت. پدرم که از من بهتر بود، با دنیا وداع کرد. مادرم و برادرم که از من بهتر بودند، رخت خویش از این ورطه بیرون کشیدند. صبور باید بود، شکیبایى باید ورزید، حلم باید داشت...
تو در همان بى خویشى به سخن درمى آیى که:برادرم! تنها زیستنم! تو پیامبرم بودى وقتى که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. گرماى نفسهاى تو جاى مهر مادرى را پر مى کرد وقتى که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد.
تو پدر بودى براى من و حضور تو از جنس حضور پدر بود وقتى که پرنده شوم یتیمى برگرد بام خانه مان مى گشت.وقتى که حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتى مى دادند. اکنون این تنها تو نیستى که مى روى،این پیامبر من است که مى رود، این زهراى من است ، این مرتضاى من است ، این مجتباى من است. این جان من است که مى رود....
با رفتن تو گویى همه مى روند. اکنون عزاى یک قبیله بر دوش دل من است ، مصیبت تمام این سالها بر پشت من
سنگینى مى کند. امروز عزاى مامضى تازه مى شود. که تو بقیه الله منى ، تو تنها نشانه همه گذشتگانى و تنها پناه همه بازماندگان...
حسین اگر بگذارد، حرفهاى تو با او تمامى ندارد....سرت را بر سینه مى فشارد و داروى تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:خواهرم ! روشنى چشمم ! گرمى دلم ! مبادا بى تابى کنى !
مبادا روى بخراشى ! مبادا گریبان چاك دهى ! استوارى صبر از استقامت توست . حلم در کلاس تو درس مى خواند، بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند، شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد و تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مى شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد مى دهند.
راضى باش به رضاى خدا که بى رضاى تو این کار، ممکن نمى شود.
در این شب غریب ، در این لحظات وهم انگیز، در این دیار فتنه خیز، در این شبى که آبستن بزرگترین حادثه آفرینش است ،
در این دشت آکنده از اندوه و مصیبت و بلا، در این درماندگى و ابتلا، تنها نماز مى تواند چاره ساز باشد.
پس بایست !...
قامت به نماز برافراز و ماتم و خستگى را در زیر سجاده ات ، مدفون کن .
نماز، رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست . نماز، کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبى است . تنها نماز مى تواند مرهم این دل افسرده و جگر دندان خورده باشد.
انگار همه این سپاه_مختصر نیز به این حقیقت شیرین دست یافته اند....
🖤گخیمه هاى کوچک و به هم پیوسته شان مثل کندوى زنبورهاى عسل شده است که از آنها فقط نواى نماز و آواى قرآن به گوش مى رسد. سپاه دشمن غرق در بى خبرى است ، صداى معصیت ، صداى عربده هاى مستانه ، صداى ساز و دهلهاى رعب برانگیز، به آنها لحظه اى مجال
تامل و تفکر و پرهیز و گریز نمى دهد.
کاش به خود مى آمدند؛...
کاش از این فتنه مى گریختند، کاش دست و دامنشان را به این خون عظیم نمى آلودند، کاش دنیا و آخرتشان را تباه نمى کردند، کاش فریب نمى خوردند؛ کاش تن نمى دادند؛ کاش دل به این دسیسه نمى سپردند.
اگر قصدشان کشتن حسین است..،
با ده یک این سپاه هم حادثه محقق مى شود....
مگر سپاه برادرت چقدر است
چرا اینهمه انسان ، دستشان را به این خون آلوده مى کنند؟ چرا اینهمه آمده اند تا در سپاه کفر رقم بخورند؟
چرا بى جهت نامشان را در زمره دشمنان اسلام ثبت مى کنند؟
💢نمى گویى به شما کمک کنند، شما از یارى آنها بى نیازید، خودشان را از مهلکه دنیا و آخرت درببرند. جان خودشان را نجات دهند، ایمان خودشان را به دست باد نسپرند. یک نفر هم از اهل جهنم کم شود غنیمت است.
این چه جهالتى است که دامن دلشان را گرفته است؟
این چه جهل مرکبى است که سرمایه عقلشان را به غارت برده است ؟
چرا راه گوشهایشان را بسته اند؟
چرا راه دلهایشان را گرفته اند؟
انگار فقط خدا مى تواند آنان را از این ورطه هلاکت برهاند.
باید دعاکنى برایشان....
#ادامه_دارد.....
@masjed_emam_khomeine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روز اول ماه صفر، ورود
اهل بیت حضرت سید الشهدا(ع)
به شهر شام
از امام سجاد(ع) سؤال کردند در این سفر، به شما کجا از همه سخت تر گذشت؟
فرمودند: الشّام الشّام الشّام🔺
▪️حلول #ماه_صفر تسليت باد▪️
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت5
باید دعاکنى برایشان، باید از او بخواهى که خواسته هایشانرا متحول کند، قفل دلهایشان را بگشاید.
دعا مى کنى، همه را دعا مى کنى ،
چه آنها را که مى شناسى و چه آنها را که نمى شناسى .
چه آنها که نامشان را در نامه هاى به برادرت دیده اى و اکنون خبرشان را از سپاه دشمن مى شنوى و چه آنها که نامشان را ندیده اى و نشنیده اى .
به اسم قبیله و عشیره دعا مى کنى ، به نام شهر و دیارشان دعا مى کنى .
به نام سپاه مقابل دعا مى کنى!
دعا مى کنى ، هر چند که مى دانى قاعده دنیا همیشه بر این بوده است . همیشه اهل حقیقت قلیل بوده اند و اهل باطل کثیر. باطل ، جاذبه هاى نفسانى دارد. کششهاى شیطانى دارد.
پدر همیشه مى گفت :
لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقلۀ
اهله . در طریق هدایت از کمى نفرات نهراسید.پیداست که کمى نفرات ، خاص طریق هدایت است . همین چند نفر هم براى سپاه هدایت بى سابقه است . اعجاب برانگیز است .
پدر اگر به همین تعداد، برادر داشت ، لشکر داشت ، همراه و همدل و همسفر داشت ، پایه هاى اسلام را براى ابد در جهان محکم مى کرد. دودمان معاویه را برمى چید که این دود اکنون روزگار اسلام را سیاه نکند.اما پس از ارتحال پیامبر چند نفر دور حقیقت ماندند
راستى نکند که فردا در گیرودار معرکه ، همین سپاه اندك نیز برادرت را تنها بگذارند؟ نکند خیانتى که پشت پدر را شکست ، دل فرزند را هم بشکند؟ مگر همین چند صباح پیش نبود که معاویه فرماندهان و نزدیکان سپاه برادرت مجتبى را یکى یکى خرید و او تنها و بى یاور ناچار به عقب نشینى و سکوت کرد؟
این را باید به حسین بگویى .
هم امشب بگویى که دل نبندد و به وعده هاى مردم این دنیا. این درست که شهادت براى او رقم خورده است و خود طالب عزیمت است . این درست که براى شهیدى مثل او فرق نمى کند که هم مسلخانش چندنفر باشند. اما به هر حال تجربه مکرر دلشکستگى پیش از شهادت ، طعم شیرینى نیست .
خوب است در میانه نمازها سرى به حسین بزنى ، هم دیدارى تازه کنى و هم این نکته را به خاطر نازنینش بیاورى . اما نه ، انگار این بوى حسین است ، این صداى گامهاى حسین است
که به خیمه تو نزدیک مى شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار مى زند و تبسم شیرینش از پس پرده طلوع مىکند.
همیشه همین طور بوده است...
هر بار دلت هواى او را کرده ، او در ظهور پیش قدم شده و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا و شیدایى اتافزوده.تمام قد پیش پاى او برمى خیزى و او را بر سجاده ات مى نشانى.
مى خواهى تمام تار و پود سجاده از بوى حضور او آکنده شود.
مى گوید:
خواهرم ! در نماز شبهایت مرا فراموشى نکنى. و تو بر دلت مى گذرد...
چه جاى فراموشى برادر؟ مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟ مگر ماهى ،حضور آب را در دریا
فراموش مى کند؟ مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است
احساس مى کنى که خلوت ، خلوت نیست و حضور غریبه اى هرچند خودى از حلاوت خلوت مى کاهد، هرچند که آن
غریبه خودى ، «نافع بن هلال» باشد و نگران برادر، بیرون در ایستاده باشد.
پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ، چشم در آینه چشمهایش مى دوزى و مى گویى :حسین جان ! برادرم ! چقدر
مطمئنى به اصحاب امشب که فردا در میان معرکه تنهایت نگذارند؟
حسین ، نگرانى دلت را لرزش مژگانت درمى یابد، عمیق و آرام بخش نفس مى کشد و مى گوید:خواهرم ! نگاه که مى کنم ، از ابتداى خلقت تاکنون و از اکنوندتاهمیشه ، اصحابى باوفاتر و مهربانتر از اصحاب امشب و فردا نمى بینم .
همه اینها که امشب در سپاه من اند، فردا نیز د ر کنار من خواهند ماند و پیش از من دستشان را به دامان جدمان خواهند رساند.احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ، بى تاب از جا کنده مى شود و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند.
آرزو مى کنى که کاش زمان متوقف مى شد. لحظه ها نمى گذشت و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت . اما غلغله ناگهان بیرون ، حسین را از جا مى خیزاند و به بیرون خیمه مى کشاند.
تو نیز دل نگران از جا بر مى خیزى..
#ادامه_دارد....
@masjed_emam_khomeine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱
#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
♡|با گریه سلام
دلتنگ توام آقا...
♡|با گریه سلام 😭
من کرب و بلا میخوام...
|با نوای حاج حسین خلجی|
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
📚#افتاب_در_حجاب
#قسمت6
🏴پرتوچهارم🏴
تو نیز دل نگران از جا بر مى خیزى و از شکاف خیمه بیرون را نظاره مى کنى....
افراد، همه خودى اند اما این وقت شب درکنار خیمه تو چه مى کنند پاسخ را حسین به درون مى آورد:
خواهرم ! اینها اصحاب من اند و سرشان ، حبیب بن مظاهراسدى است . آمده اند تا با تو بیعت کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم رسول االله ایستاده اند.
چه بگویم
چه دریافت روشنى دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است... بى جهت نیست که امام لقب فقیه به او داده است . اسم حبیب اسباب آرامش دل است . وقتى خبر آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى :
سلام مرا به حبیب برسانید.
حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى شماست و برایتان حشر با رسول االله را مى طلبد و تا ابد
خیر و سعادتتان را از خدا مسالت مى کند.
همین که برادر، عمامه پیامبر را بر سر بگذارد، شمشیر پیامبر را در دست بگیرد و به سمت سپاه دشمن حرکت کند
کافیست تا غم عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى مصیبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت وتنهایى جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز کند.اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد،
تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل سیاهدلانى که به خون سرخ او تشنه اند،
لب به موعظه مى گشاید:
مردم ! در آرامش ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه حق شمابرمن است به جاى آورم که موعظت شماست و اتمام حجت بر شما... درنگ کنید تا من ، انگیزه سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و تصدیقم کردید و با من از در انصاف درآمدید خوشا به سعادت شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است.
اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام قوا و شرکاء خود را به کار
گیرید، به مقصود خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنید.
به هرحال ولایت من با خداست و پشتیبان من اوست . هم او که کتاب را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت.
بندگان خدا! تقوا پیشه کند و از دنیا برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى بهتر از پیامبران براى بقا و شایسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟!
اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى فنا آفریده است.
تازه هاى دنیا کهنه است ، نعمتهایش فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، تاریک و ظلمت زده.
دنیا، منزلى پست و خانه اى موقت است . کاروانسراست..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند رستگارتان کند...
او چون طبیبى که به زوایاى وجود بیمار آگاه است ، مى داند که مشکل این مردم ، مشکل دنیاست ، مشکل علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى .
فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به خاك سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا مى تواند، پشت عزت انسان را اینچنین به خاك بمالد.
فقط از یاد بردن خدا مى تواند حجابهایى چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد.
او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد... و تو از شکاف خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او حمله ور شود...
#ادامه_دارد......
@masjed_emam_khomeine
امام علی علیه السلام:
اى فرزند آدم! روزى دو گونه است يكى آن روزى كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن روزى كه به دنبال تو مى آيد و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است. اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟ (بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مى رسد
حکمت 379 نهج البلاغه
🆔@masjed_emam_khomeine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ روضه دهه اول صفر در مسجد امام خمینی رحمه الله علیه👆
🙏 لطفا تبلیغ روضه را در گروه های خود و از طریق استوری یا وضعیت تان اطلاع رسانی کنید.
با رعایت نکات بهداشتی حتما تشریف بیاورید.
✔️ به کانال اطلاع رسانی مسجد امام خمینی رحمه الله علیه بپیوندید👇
https://eitaa.com/masjed_emam_khomeine