سلام
🔸 خوش آمدید
🔸 در این کانال اطلاعیه برنامه های مسجد و فاطمیه گذاشته میشود
👌 همراه با نکات مذهبی و تربیتی متنوع
✔️ کانال در حال عضو گیری است
بزودی فعالیت شروع خواهد شد صبور باشید🌱
سلام به همهٔ مخاطبین و اهالی گرامی مسجد
خوش آمدید🌹
ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و رو تسلیت عرض میکنیم
از امشب قراره هر شب یک قسمت از کتاب زیبای #آفتاب_در_حجاب براتون بذاریم👌🏻
توی این کتاب #سید_مهدی_شجاعی به زیبایی و ظرافت زندگی حضرت زینب (سلام الله) از کودکی ایشان تا واقعه عاشورا و سپس داستان اسارت و وفات این بانوی والامقام را روایت میکند.💫
پیشنهاد میشه توی این ایام حتما این کتاب زیبا رو بخونید✨😭👇
📚#آفتاب_در_حجاب
♥️#قسمت1
🏴پرتو اول
پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى... بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود وگلویت خشک شده بود.... دست و پاى کوچکت مى لرزید
و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه، به ارتعاشى وامى داشت.
خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى. پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: چه شده دخترم؟
تو فقط گریه مى کردى... پیامبر دستش را لابه لاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیزدلم! حرف بزن!
تو همچنان گریه مى کردى. پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت: یک کلام بگو چه شده دخترکم! روشناى چشمم! گرماى دلم!
هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن!
قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشک آلودت را به پیامبر دوختى، لب برچیدى وگفتى: خواب دیدم ! خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است. طوفانى که دنیا را تیره و تاریک کرده است. طوفانى که مرا و همه چیز را به اینسو و آنسو پرت مى کند. طوفانى که خانه ها را از جا مى کند و کوهها را متلاشى مى کند، طوفانى که چشم به بنیان هستى دارد.
ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختى کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم. طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم. به شاخه اى محکم آویختم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه اى دیگر متوسل شدم. آن شاخه هم در هجوم بیرحم باد دوام نیاورد.
من ماندم و دو شاخه به هم متصل. دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به آن هر دو دل بستم. آن دو شاخه نیز با فاصله اى کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشتزده و سرگردان از خواب پریدم
کلام تو به اینجا که رسید بغض پیامبر ترکید. حالا او گریه مى کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش مى کردى. بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که پیامبر، سؤال نپرسیده تو را در میان گریه پاسخ گفت: آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه مى بندى
و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به دو برادر مى سپارى که آن دو نیز در پى هم ، ترك این جهان مى گویند و تو را با یک دنیا مصیبت و غربت، تنها مى گذارند.
اکنون که صداى گامهاى دشمن، زمین را میلرزاند، اکنون که چکاچک شمشیرها بر دل آسمان، خراش مى اندازد، اکنون که صداى شیهه اسبها، بند دلت را پاره مى کند، اکنون که هلهله و هیاهوى سپاه ابن سعد هر لحظه به خیام حسین تو نزدیکتر مى شود ..
یک لحظه خواب کودکى ات را دوره مى کنى و احساس مى کنى که لحظه موعود نزدیک است و طوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است ...
#ادامه_دارد...
🆔 @masjed_emam_khomeine
🍃#حدیثــــ_روز
🍃امام سجاد علیهالسلام:
🔸️منتظران #ظهور امام مهدى
عليهالسلام برترين اهل هر زماناند.
(بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۲۲)
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۱۲ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 03 September 2021
قمری: الجمعة، 25 محرم 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
شهادت امام سجاد علیه السلام، 94ه-ق
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️24 روز تا اربعین حسینی
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤
🌹🍃السلام علیک یا زین العابدین (علیهالسلام)
🎥 انیمیشن: داستان شهادت امام سجاد (علیهالسلام)
#محرم
#شهادت_امام_سجاد
🏴 مسابقه آموزه های امام سجادعلیهالسلام در مناجات الراجین و مناجات المتوسلین از سری مناجات های خمس عشر امام سجاد علیه السلام در مفاتیح الجنان
🏴 ویژه عموم
🏴 منبع مسابقه
متن عربی و ترجمه مناجات الراجین و مناجات المتوسلین
🏴 زمان برگزاری مسابقه
همزمان با شهادت امام سجاد علیهالسلام از ۸ صبح جمعه ۱۲ شهریور تا ساعت ۱۳ ظهر جمعه هفته آینده ۱۹ شهریور
🏴 شرایط شرکت در مسابقه
۱. خواندن دو مرتبه از روی متن عربی و ترجمه هر دو دعا
۲. فرستادن ۶۸ صلوات ( به عدد حروف ابجد نام مبارک حضرت ) به نیت هدیه از طرف امام زمام عجل الله فرجه الشریف به حضرت علیهالسلام
🏴 جوایز مسابقه
به ۵ نفر از شرکت کنندگان که در آزمون، امتیاز کامل کسب کردند، به قید قرعه نفری ۶۸ هزار تومان ( به عدد حروف ابجد به نام مبارک امام سجاد علیهالسلام ) هدیه داده میشود.
🏴 نحوه شرکت در مسابقه از طریق لینک زیر
https://digiform.ir/w32d395d5
🏴 تعداد سوالات
۱۲ عدد
🏴 زمان پاسخگویی به سوالات
۲۰ دقیقه
🎺🎺 اعلام نتایج مسابقه
هفته اول مهر در کانال ضیافت عارفانه
لینک کانال ضیافت عارفانه 👇
https://eitaa.com/ziafatearefane
💢 سه چیزی که وجودشان انسان را خاشع می کند!!
💠 امام حسین (علیه السلام) :
◽️ «لَوْلاَ ثَلاَثَةٌ مَا وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَىْءٍ اَلْفَقْرُ وَ الْمَرَضُ وَ الْمَوتُ.»
🔸 «اگر سه چيز نبود، آدمى سرش را در برابر هيچ چيز فرود نمى آورد؛ تنگدستى، بيمارى و مرگ.»
📚 نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 85، ح 4
📎 #اخلاق
📎 #حدیث
📎 #سبک_زندگی
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت2
وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است. از جا کنده مى شوى، سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه حسین مى رسانى. حسین در آرامشى بى نظیر پیش روى خیمه نشسته است.
نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین عمود کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده، پیشانى بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است. نه فریاد و هلهله دشمن؛ که آه سنگین تو او را از خواب مى پراند و چشمهاى خسته اش را نگران تو مى کند.
پیش از اینکه برادر به سُنت همیشه خویش، پیش پاى تو برخیزد، تو در مقابل او زانو مى زنى، دو دست بر شانه هاى او مى گذارى و با اضطرابى آشکار مى گویى: مى شنوى برادر این صداى هلهله دشمن است که به خیمه هاى ما نزدیک مى شود. فرمانده مکّارشان فریاد مى زند: اى لشکر خدا بر نشینید و بشارت بهشت را دریابید
حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود اینجا، به خواب من. و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان خوابش را مرور مى کردى و فرمود که به نزد ما مى آیى. به همین زودى
و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم طوفان را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین
شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى:
واى بر من حسین، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند:
واى بر تو نیست خواهرم واى بر دشمنان توست. تو غریق دریاى رحمتى. صبور باش عزیز دلم چه آرامشى دارد سینه برادر، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو تنهایى را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى
تا دست از همه بشویى، تا یکه شناس او بشوى. همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود.
تا فقط به او تکیه کنى، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى. تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى، با همه بزرگى ات پایش بایستى:
پدر گفت: بگو یک!
و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت. کودکانه و شیرین گفتى: یک! و پدر گفت: بگو نگفتى! پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم. نگفتى! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى:
بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟
و حالا بناست توبمانى و همان یک! همان یک جاودانه و ماندگار. بایست بر سر حرفت زینب که این هنوز اول عشق است
#ادامه_دارد......
🆔 @masjed_emam_khomeine
✔️ عکس از
🔸 طرح بچه های آسمانی تابستان 1400
🔸 مسجد امام خمینی رحمه الله علیه
کد کانون :1569
#کانون_مساجد
#بنیاد_المهدی
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت3
🏴پرتودوم🏴
بایست بر سر حرفت زینب! که این هنوز اول عشقیم است.
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى نفر ششم پنج تن!
بیش از هر کس ، حسین از آمدنت خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
پدرجان! پدرجان! خدا یک خواهر به من داده است!زهراى مرضیه گفت:
على جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم حضرت مرتضى پاسخ داد:
نامگذارى فرزندانمان شایسته پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
پیامبر در سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهاى خندان بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود خداست . من چشم انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر!
پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست جبرئیل عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.
پیامبر گریست.
زهرا و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را حسین چه زود به دست مى دهد
یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل
شب دهم محرم باشد،..
تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشى ، آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد،..
و برادر در گوشه خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به دامان این خیمه کوچک بریزى.
نمى خواهى حسین را ازاین حال غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را براى رفتن مى تکاند.
اما چاره نیست....
بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایه سار آن پناه گرفت...
این قصه، قصه اکنون نیست.
به طفولیتى برمى گردد که در آغوش هیچ کس آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از فراق حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن
اما اکنون فقط این
آغوشحسین است که جان مى دهد براى گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت آب مى پاشد... و پیشانى ات را بوسه گاه لبهاى خویش مى کند.
زنده مى شوى و نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
#ادامه_دارد.....
@masjed_emam_khomeine
هدایت شده از کانال اطلاع رسانی حاجی آباد
#اطلاع_رسانی 📢
#مسجد_امام_خمینی
ضمن سلام خدمت اهالی محترم روستای حاجی آباد
🔶🔸 به اطلاع می رسانیم ان شاءالله روضه دهه اول ماه صفر مسجد از پنج شنبه 18 شهریور (شب جمعه) تا 27 شهریور( شب یک شنبه) به مدت ده شب برقرار می باشد.
🎤 سخنران خطیب توانمند حاج شیخ محمد حسین حقیقی از نجف آباد.
🔸 شروع مراسم بعد از نماز مغرب و عشاء با قرائت زیارت پر فیض عاشورا
❌ لازم به ذکر است پخش اطلاعیه شروع روضه از شب چهارشنبه در برخی کانال های غیر رسمی از جانب ما نبوده است.
🙏 لطفا این پیام را در گروه های خود ارسال کنید تا مردم به اشتباه نیافتند.
🔸 ضمن رعایت نکات بهداشتی تشریف بیاورید🔸
🔸 هیئت امنای مسجد امام خمینی رحمه الله علیه
✔️ اخبار رسمی و معتبر هیئات و مساجد را از کانال رسمی روستا دنبال کنید👇
✅
https://eitaa.com/hajiabad_infor 🌱
بعد از واقعه عاشورا حدودا ۳۷ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون 72نفر رو نداشت.❌
🔹گروه اوّل #تـوابیّن بودند
همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند بعد از شهادت امام همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. (5000 نفر)
«ولی دیر شده بود.»😔
🔹گروه دوّم #مردم_مدینه بودند.
بعد از عاشورا قیام کردند و همگی کشته شدند (حدود 10000 نفر)
«امّا دیر شده بود.»😔
🔹گروه سوّم #قیام_مختار بود
که بعد ازجنگهای فراوان و کشته شدن حدود 22000 نفر انجام شد
گرچه قاتلان امام مظلوم را قصاص کرد
«امّا دیر شده بود.»😔
مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام به کوفه کمکش نکردند.
امام سجاد علیه السلام هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند. چون دیگه دیر شده بود.
👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند با این ۳۷۰۰۰ نفری که بعد از شهادت امام، قیام کردند.
⚠️ ما باید مراقب باشیم
از امام خودمون عقب نیافتیم.👇
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.