🔰 حديث سلسله الذهب
«اسحاق بن راهويه» نقل كرده كه وقتى امام رضا عليه السلام وارد #نيشابور شد و خواست از آن جا حركت كند، راويان احاديث خدمت آن حضرت جمع شدند و عرض كردند:
👈 اى پسر رسول خدا از نزد ما مى روى بدون آن كه براى ما #حديثى بيان فرمايى كه از آن بهره مند شويم؟»
آن بزرگوار سر مباركش را از داخل محملى كه در آن نشسته بود بيرون آورد و فرمود: من آبایی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ: سَمِعتُ جَبرَئیلَ یقولُ: سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یقولُ:
شنيدم از پدرم موسى بن جعفر عليهما السلام كه فرمود: شنيدم از پدرم جعفربن محمّد عليهما السلام، كه فرمود: شنيدم از پدرم محمّدبن على عليهما السلام كه فرمود: شنيدم از پدرم على بن الحسين عليهما السلام كه فرمود: شنيدم از پدرم حسين بن على عليهما السلام كه فرمود: شنيدم از پدرم امير مؤمنان على بن ابى طالب عليهما السلام كه فرمود: شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: شنيدم از جبرئيل كه گفت: شنيدم از خداوند عزّوجلّ كه فرمود:«لاالهَ الَّا اللَّهُ حِصْنى ، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنى امِنَ مِنْ عَذابى ؛
👈 لا اله الا اللَّه قلعه محكم من است، هر كس در اين #قلعه وارد شود از #عذاب من در #امان خواهد بود».
امام عليه السلام پس از بيان اين حديث حركت فرمود، وقتى شتر آن حضرت به راه افتاد، مجدّداً سر مبارك خود را از محمل بيرون آورد و فرمود: «بِشُرُوطِها وَ انَا مِنْ شُرُوطِها؛ با شرايطش و #من از آن #شرايط هستم»!
https://eitaa.com/masjed_jameh_kianmehr