#یاد_ایام
🌹پیک ناشناس🌹
هنگام عملیات بیت المقدس،یک شب حاج قاسم، دستور داد روی دژ دوم عراقی ها را شناسایی کنید.
نزدیک غروب، دوربین دید در شب و قطب نما را برداشتیم و به اتفاق دو نفر از برادران حرکت کردیم. پشت دژ اول، نماز مغرب و عشا را خواندیم. آماده ی رفتن بودیم که جوان خوش سیمایی رسید و پرسید:_مهدی کیست؟
جلو رفتم و گفتم:من مهدی هستم.
گفت:_ حاجی دستور داد برگردید. امشب نمی خواهد شناسایی بروید.
تعجب کردم. حاج قاسم قبلا برای شناسایی خیلی اصرار داشت. چه اتفاقی افتاده بود که منصرف شده و پیکی برای لغوشناسایی فرستاده است؟
از جوان پرسیدم:مطمئن هستی؟
گفت :بله.
برگشتیم.وقتی وارد سنگر حاجی شدیم، پرسید:چرا برگشتید؟
گفتم:مگر شما پیک نفرستادید که شناسایی لازم نیست؟
با تعجب گفت:نه...من کسی را نفرستادم.
در همان حال باد شروع به وزیدن کرد و کمی بعد طوفان شدید منطقه را در برگرفت. به طوری که گرد و خاک فضا را تیره و تار کرد.حاجی بعد از مشاهده ی آن وضع گفت:آن فرد هر کسی که بوده ، خدا خیرش بدهد. چون در این طوفان اگر جلو می رفتید، حتما مسیر را گم می کردید و اسیر می شدی
راوی دکتر مهدی شفازند