eitaa logo
مسجدالمهدی کن
210 دنبال‌کننده
23هزار عکس
3.8هزار ویدیو
341 فایل
مسجد المهدی(عج)کن برنامه های فرهنگی،دانش آموزی،آموزش قرآن اقامه نماز جماعت در سه نوبت صبح/ظهروعصر / مغرب و عشا https://eitaa.com/Dghaeam آدرس کانال ایتا و اینستاگرام مسجد المهدی(عج)کن👇👇👇👇 @masjed_kan
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا بگذار و بگذر ... آن شب 8 بهمن 1365، در سه راه مرگ شلمچه، تو در کنار احمد بوجاریان، پریدید و رفتید. 4 روز بعد، 12 بهمن اولین روز دهه فجر، ما امّا، شما را گذاشتیم و رفتیم. برگشتیم به خانه. پدر پیرت، عکس دونفره من و تو نوجوان 16 ساله اش را قاب کرده و به دیوار اتاقش زده بود. هرچه می گفتیم: - پدر جان، پیکر سید محمد چهار روز کنار ما بود ... ولی نشد بیاریمش عقب. لبخند تلخی می زد و می گفت: - خدا را چه دیدی، شاید سید محمد زنده مونده باشه ... چندین سال پدرت چشم انتظارت ماند و همواره منتظر صدای زنگ در بود که بیایی. و آرزو به دل رفت. 10 سال بعد سال 1375 که استخوانهایت را بازآوردند، پدرت امّا، نبود که زیر تابوت سبکت را بگیرد و غریبانه تشییعت کند! من، بودم امّا. هم در کنارت در قلاویزان مهران که با هم عکس گرفتیم. هم در شلمچه شبی که وداع کردی و رفتی. هم در کنار پدرت که بوی تو را از من استشمام می کرد. هم در تشییع پدرت و هم در معراج الشهدا بر بالینت پس از 10 سال که آمدی! سید محمد هاتف! عزیز دل، خودت خوب می دانی لاف رفاقت نزدم. دوستت داشتم. خیلی هم. رفیق نیمه راه هم نبودم. بعد از تو، همچنان راهت را ادامه دادم و رفتم جبهه. الان هم که 33 سال از جدایی مان می گذرد، همچنان به یادت هستم و برایت می سوزم. بیا و تو رفیق نیمه راه نشو! یادت است آن شب در ارتفاعات قلاویزان که "عقد اخُوّت" بستیم؟ قول دادی هر که زودتر رفت، آن قدر دم در بهشت منتظر بماند تا آن یکی بیاید. آن شب آخر در شلمچه که اشک از گونه هایت جاری بود و من قطرات اشکت را می چشیدم باز همان را با هم تکرار کردیم. حالا 33 سال است که رفتی. انگار همین دیشب بود که موشک کاتیوشا، تو و بوجاریان را خدایی کرد. حالا من منتظر هستم. نه، نمی خواهم به خوابم بیایی. رفاقت را تمام کن. شفاعتم کن. نمی خواهم منتظرم باشی. بس است 33 سال. بهشت را نمی طلبم که بهشت من، در کنار شما بودن بود: مصطفی، سعید، علی، نادر، کیوان، جعفر، سید محمد و ... وصل را می جویم. چون خود شما که فقط به وصال راضی می شدید. هرچه باشد، از دوستان آموخته ام رسم رفاقت را. بیا و با دست های قلم شده استخوانی ات، دستم رابگیر و با خود ببر. یادت است وقتی کنارت می نشستم، چقدر احساس آرامش و سبکی می کردم؟ خیلی وقت است که نیستی. حق بده خسته باشم و بی آرامشِ تو! آقا سید! تو را به جان مادرت حضرت زهرا (س) که امروز روز شهادت اوست و تو! بیا و آرامشم بخش. آرام جانم بشو. تنهایی ام را درمان کن. 33 سال انتظار و سوختن و ساختن بس نیست؟! یا فاطمه الزهرا (س) خاک پایت حمید داودآبادی 8 بهمن 1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازوقتی که شمارفتیداربعین‌ ماهم تعطیل شد💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا