هدایت شده از مسجدالمهدی کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#🌷اذان _میگوید
#🌹عاشقان _وقت _نماز🌹
#صوت_شهید_حامد_بافنده
✍مسجد المهدی کن
🌴 @masjed_kan
#گزارش_تصویری
#ورزشی_تفریحی
#استخر
#نوجوانان_مسجد
جمعه مورخ ۹۸/۵/۱۱
کانون فرهنگی تربیتی مسجد المهدی
✍مسجد المهدی کن
🌴 @masjed_kan
ma92071502.mp3
9.95M
❤️❤️ مولودی هلهله فرشته ها
🎤🎤 حاج محمود کریمی
❤️❤️ #سالروز_ازدواج #ازدواج
ذاکرین ☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌴 @masjed_kan
4_5911015613760799950.mp3
7.73M
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد.
این آهنگ زیبا گه برای همین مناسبت ساخته تقدین به شما
@majidmozaffariorg
instagram.com/majidmozaffariorg
🌴 @masjed_kan
#حدیث🌹🍃
🌸امام صـــادق علیه السلام:
اگر زن #عفت داشته باشد
به دنیا مےارزد💚؛
و گرنه به #خاک هم نمےارزد✋.
📔بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۰
🌴 @masjed_kan
4_538460883123175519.mp3
3.03M
#مولودی_طنز سید رضا نریمانی 😂👌
مخصوص مُجردها 😆✌️
از دستش ندیــــــــــــــن 👏😍
🌴 @masjed_kan
🎉 #زوج_رسول_الله صلى الله عليه واله ابنته فاطمة عليها السلام من فقير لا مال لَهُ
🌴 @masjed_kan
❤️من ، احسان، معراج شهدا...
خاطره خواندنی و جذاب از دختر جوانی
که تلاش کرد تا همسرش را برای عقد در معراج شهدا راضی کند.
✅انتشار به مناسبت سالروز ازدواج امام علی (ع) با حضرت زهرا (س)
🌹
✳️✳️ بپیوندید :
🆔 🌴 @masjed_kan
مسجدالمهدی کن
❤️من ، احسان، معراج شهدا... خاطره خواندنی و جذاب از دختر جوانی که تلاش کرد تا همسرش را برای عقد در
❤️من ، احسان، معراج شهدا...
📝خاطره خواندنی و جذاب از دختر جوانی
که تلاش کرد تا همسرش را برای عقد در معراج شهدا راضی کند.
🌷با چند تا از رفقا رفته بودیم بهشت زهرا، از کنار قطعه بهشتی سرداران بی پلاک که رد می شدیم متوجه جمعیت و داربست و میز و... شدیم، این کنجکاوی مون رو زیاد کرد، جلوتر که رفتیم فهمیدیم یک زوج مراسم عقدشون رو اونجا گرفتن، چند دقیقه ای نشستیم روی موکت های ردیف شده ی پایین مزار شهدای گمنام و چشم دوختیم بهشون.
از همون روز دلم قنج می زد برای یه همچین مراسم متفاوت و باحالی. یکی دو سالی گذشت که یکی از بچه ها خبر از عقد و مراسم مائده(دوستم) تو یه جای دنج به اسم معراج شهدای تهران برگزار کرد.
🔸 تا حالا معراج نرفته بودم، دقیق یادم نیست چه مشکلی پیش اومد که نتونستم به مراسم عقد دوستم تو معراج شهدا برم. اما بعداً عکساش دستم رسید یک مکان دنج کنار شهدا. انگار خونه خود شهدا بود، رفت و آمد و خوشحالی شون رو می شد حس کرد. انگار واقعاً شهدا میزبانشون بودن.
خیلی جالب بود برام. طاقت نیاوردم، یک شب بعد با زهرا رفتیم معراج. وارد که شدیم دیدیم شهدای تازه تفحص شده رو به معراج آوردند.
💠یک مراسم پرشکوه و پرجمعیت.
یک جای دنج هم دادن بهم. یک گوشه کنار تابوت شهید. عاشقشون شدم اونقدری که همون شب ازشون خواستم میزبانم باشن برا عقدی که نمی دونستم کِی و با کی !!!...
نمی دونست کجا ميخوام ببرمش، هیچی نمی دونست، به گوششم نخورده بود، اصلاً راستش اهل این چیزا هم نبود؛ همه اینا استرسم رو چند برابر کرده بود. فقط یک جمله بهش گفتم: فردا فلان ساعت مترو امام خمینی...
راستش تا صبح ده دفعه از خواب پریدم. اگه بگه نه چی؟
اگه خانوادش قبول نکنن چی؟
اگه خوشش نیاد چی؟
اگه یک فکر دیگه ای راجع به من کنه چی؟
یک تصمیم هایی تو زندگی باید دوطرفه باشه!!!
اگه فقط از کلمه نه استفاده می کرد که حق کاملش هم بود؛ حسرتش تا عمر داشتم تو دلم می موند...
⏰سر ساعت اونجا بود، با نگاه مبهم از استرس و نگرانی به خودش پناه بردم، نگاش که می کنم تا چند لحظه وقت می خرم از دنیا... کلاً جدا می شم از همه چی، واسه همین هروقت باهام حرف میزنه سرم رو پایین نگه میدارم که حواسم جمع باشه...
سرباز جلوی در معراج گفت: «برا چه امری تشریف می برید؟»
همینطوری که احسان مبهم نگاش می کرد. سریع گفتم:
«برای زیارت...»
هیچی نمی گفت، وارد معراج شدیم، اونجا همیشه شیش تا شهید گمنام خوش قد و قامت تو تابوت هست که یک آرامشی داره که نگو...
دیگه فقط سکوت بود و سکوت بود و سکوت...
دو زانو نشست پایین پاشون، گفتم: «آقا اگه میشه اینجا عقد بگیریم....»
کلی حرف و سخنرانی آماده کرده بودم که براش بگم از شهید و شهادت و عقد و آرزوهام و فلان.
مي خواستم برم بالا منبر که یهو گفت: «اینجا خیلی خوبه خانوم!
همينجا بگیریم عقد و...
باز چند ثانیه از دنیا قرض گرفتم و رفتم که با خیالش خوش باشم...
🌹🌴 @masjed_kan