🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳🥀🌳
#داستان_آموزنده
🔆دستگيرى از تهى دستان
🌱در يكى از روزها امام حسين عليه السّلام از محلّى گذشت و عبورش به عدّه اى از فقراء و تهى دستان افتاد، كه سفره نانى پهن كرده و مشغول خوردن غذا بودند.
🌱هنگامى كه آن افراد حضرت را مشاهده كردند او را براى خوردن غذا دعوت نمودند.
🌱و حضرت دعوت آنان را پذيرفت ؛ و چون در كنار آن ها نشست ، پس از لحظه اى فرمود: چنانچه خوراك شما صدقه نمى بود، حتما با شما غذا مى خوردم .
🌱سپس امام حسين عليه السّلام در ادامه فرمايشاتش افزود:
🌱هنگامى كه غذايتان را ميل نموديد، بلند شويد تا با همديگر به منزل ما رويم ؛ و ميهمان من باشيد.
🌱آن ها هم دعوت امام عليه السّلام را اجابت كردند و چون وارد منزل شدند؛ حضرت آن ها را مورد لطف و احترام قرار داد؛ و تعدادى لباس به همراه مقدارى پول نقد به هر يك از آن ها پرداخت نمود.
چون صدقه بر ذرارى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حرام است .
📚بحارالا نوار: ج 44، ص 191، عوالم : ج 17،
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼
#داستان_آموزنده
🔆امام ناظر اعمال ماست
داود رقى گفت خدمت حضرت صادق عليه السلام نشسته بودم بمن ابتدا بدون سابقه فرمودند اى داود عملهاى شما را روز پنجشنبه بر من عرضه داشتند و در بين آنها از عمل تو بر من عرضه شد صله رحم ترا ديدم نسبت بپسرعمويت فلانى مسرور شدم از اين كار تو و ميدانم اين پيوند خويشاوندى كه تو كردى زودتر اجل او را ميرساند و عمرش را تمام ميكند داود گفت من پسر عموئى داشتم بدسيرت و دشمن خاندان نبوت شنيدم وضع زندگى او آشفته است و از نظر معيشت در سختى هستند. قبل از آنكه عازم مكه شوم مقدارى از براى مخارج آنها فرستادم .(1)
و نيز از حضرت باقر يا صادق عليه السلام (عن احدهما) نقل كرده كه بمن فرمود اى بصیر گمان ميكنم تو نسبت بخويشاوندانت صله رحم ميكنى گفتم بلى فدايت شوم در بازار كار ميكردم وقتيكه كوچك بودم دو درهم مزد ميگرفتم يك درهم آن را بخاله ام و درهم ديگر را به عمه ام ميدادم فرمود بخدا قسم دو مرتبه تا كنون اجل تو رسيده بود ولى بواسطه همين صله رحم و نيكى بخويشاوندان كه ميكردى تاءخير افتاد.(2)
📚1- بحار، ج 16، ص 2
2- بحار، ج 16، ص 39
✾📚 @Dastan 📚✾