eitaa logo
کانال نمازگزاران مسجد امام سجاد(ع) آباده🌹
225 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
18 فایل
سلام هدف از تشکیل کانال مسجد امام سجاد(ع) اطلاع رسانی مراسم و گزارش فعالیتهای مسجد و ارسال پستهای مفید است. لینک کانال نمازگزاران مسجد @masjedeamamsajjadAbadeh پستهای مفیدتون را برای درج در کانال برای اینجانب به آی دی زیر ارسال فرمایید👇 @mh_khalifeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رزق چیست؟🤔 رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم میدانند. ⇠ زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی؛ این بیداری ؛ رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمیشوند. ⇠ زمانی که با مشکلی روبرو میشوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است. ⇠ زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است. ⇠ گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع میخوانی این تلنگر، رزق است. ⇠ یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است. ⇠ رزق واقعی این است.‌.. رزق خوبی ها، نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد، اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد. ⇠ و در آخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت ؛ این بزرگترین رزق خداوند است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍️ حکمت ندانستن بعضی از مسائل! 🔹مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر! می‌خواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. 🔸سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. 🔹اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟ 🔸جواب داد: زبان گربه‌ها! 🔹سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه‌ها را آموخت. روزی دید دو گربه با هم سخن می‌گفتند. 🔸یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی می‌میرم! 🔹دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می‌میرد، آن‌گاه آن را می‌خوریم. 🔸مرد شنید و گفت: به خدا نمی‌گذارم خروسم را بخورید. 🔹و آن را فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ 🔸گفت: نه، صاحبش فروختش. اما گوسفند نر آن‌ها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. 🔹صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. 🔸گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ 🔹گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی‌دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن می‌خوریم! 🔸مرد شنید و به‌شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت: گربه‌ها می‌گویند امروز خواهم مرد! خواهش می‌کنم کاری بکن! 🔻پیامبر پاسخ داد: خداوند خواست خروس را فدای تو کند اما آن را فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن. 💢خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسان‌ها آن را درک نمی‌کنیم. او بلا را از ما دور می‌کند، و ما با نادانی خود آن را بازپس می‌خواهیم! 💢گاهی خدا با یک ضرر مالی می‌خواهد مالمان را فدای جان خودمان یا فرزندانمان کند، ولی ما نمی‌دانیم و ناشکری می‌کنیم. 💢چه خوب است در هر بلایی خدا را شکر کنیم. چه‌بسا بلای بزرگ‌تری در انتظار ما بوده است و خدا آن را دفع کرده است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ چند نوع حیا داریم؟ ❶ حیا از خداوند، که آگاه و بصیر است. حیا از پیامبر (ص) که اعمال ما بر او عرضه می شود. ❷ حیا از فرشتگان، که کارهای نیک و بد ما را می نویسند. ❸ حیا از خودمان ❹ حیا از مردم و همسایگان و افراد دیگر. ✍وقتی خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بشناسیم و هیچ جایی را خلوت ندانیم و باور کنیم که در محضر او پیدا و پنهان، روز و شب و ...فرقی ندارد و علم او بر همه چیز و همه کس، محیط است. این شناخت، عامل مهمّی در بازداشتن بندگان از خلافها و معصیت هاست. وقتی ما به خاطر حفظ آبروی خویش، در نزد دیگران کار بد نمی کنیم، چگونه راضی می شویم که آبرویمان نزد خدا برود؟ مگر او نمی بیند؟ 📖قرآن می فرماید: «اَلَم یَعلَم بِاَنَّ اللهَ یَری؟» آیا نمی دانست که خداوند، می بیند؟ هر چه حیا و شرم انسان بیشتر باشد، گناهش کمتر خواهد شد.... 📚حکمت های کاظمی،جواد محدثی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅داستان میرداماد و دختر شاه عباس صفوی : ✍شب هنگام (میرداماد) – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی! محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد… شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تلنگر 💠 ✍مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد! می‌گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم! 💥تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم …
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چـه شـب زيبـایی خواهد بود وقتی برای دوستـان و عـزیـزانمـان آرامـش مـوفقيت و سلامتی بخواهيم ... با آرزوی شبی آرام برای شما 💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚