eitaa logo
مسجد ما
732 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
235 ویدیو
13 فایل
کانال اطلاع رسانی برنامه های فرهنگی،تربیتی وجهادی مسجد آیت الله شفیعی اهواز 🟤ارتباط با ما: @S_ghasemi23 🟤تبادل لینک با کانال اطلاع رسانی مساجد پذیرفته میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📸گزارش تصویری ویژه برنامه هفته بسیج و ایام فاطمیه مهمان مزار 🔰سخنرانی و قرائت دعای کمیل در جوار مزار شهید گمنام 🗓پنجشنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۲ 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫ پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
مسجد ما
#گزارش_تصویری بازدید بچه های مسجد ما از سازه های آبی شوشتر - پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲ #اردوی_شوشتر #مسج
سفرنامه شوشتر به قلم سیدمحمدحسام حسن زاده بسم الله الرحمن الرحیم سفرنامه‌ی من، مقداری زودتر از سفرنامه‌ی باقی رفقا شروع میشود؛ چون من و دوستانم، قبل از قرار حرکت هم باید یک‌سری از وسایل اردو رو تهیه میکردیم. چون نمیخواهم سفرنامه خیلی طولانی بشود،این بخش را مختصر تعریف میکنم: قرار بود نان های ناهار امروز را ما تهیه کنیم. در به در به دنبال نانوایی بودیم. پیش هرکدام که میرفتیم یا تعطیل بود یا پختش تمام شده بود. در اواسط راه یکی را دیدیم که باز بود، ولی بچه ها گفتند کیفیت نان هایش پایین است و بیشتر بگردیم. پس از تلاش های واهی برای پیدا کردن نانوایی دیگر، به ناچار از همان نانوایی کم کیفیت نان هارا که البته بهتر است بگویم خمیر هارا تهیه کردیم. بعد هم استراحتی کردیم و قبل از رفتن، من و دو تا دیگر از بچه ها رفتیم برای خرید لیموترش. مقداری دیر شده بود. هفت هشت دقیقه ای مانده بود به ساعت قرار و ما که حالا فهمیده بودیم میوه فروشی لیموترش ندارد، در حال عکاسی برای یکی از مسئولان محترم بودیم تا فرمان اینکه لیمو‌سنگی بگیریم یا نارنج صادر بشود. با صدور فرمان خرید لیموترش،به سرعت به یکی از بچه ها گفتم :ده تا لیمو بردار که بریم دیر شده. در همین حین بود که سجاد،یکی از بچه هایی که دم در مسجد بود به من زنگ زد و گفت: پس کجایید! ماشین اومده! سریع باشید! از همان لحظه بود که من و بچه ها سرعت راه رفتن را روی پنج برابر گذاشته و به سرعت به سمت مسجد حرکت کردیم؛ به دم در مسجد که رسیدیم، فهمیدیم که اتوبوسی در کار نیست و سجاد به هرکس که زنگ زده همین را گفته. مدتی صبر کردیم تا تمامی مسئول گروه ها بیایند و بعد، سوار ماشینی که پشت شیشه‌ی عقب آن، عدد 41 نوشته شده بود شدیم. ردیف دوم را برای نشستن انتخاب کردم و ابوالفضل هم کنارم نشست. آنقدر مشغول صحبت شدیم که متوجه نشدم کِی به ملاثانی رسیدیم. نماز ظهر را در مسجد صاحب الزمان ملاثانی به امامت آقای بیژن زاده، مسئول گروه‌مان خواندیم.(لاذم به ذکر است که در حال حاضر آقایون بیژن زاده، تاجدینی، علیزاده و آقایی همسفر ما هستند.) بعد از نماز، دوباره سوار مینی‌بوس شدیم و به حرکت ادامه دادیم. ابوالفضل به من گفت که دبیر درس دفاعی او گفته که اگر بیانیه‌ی گام دوم انقلاب را در کلاس کنفرانس بدهی، هشت نمره‌ی عملی دفاعی را میگیری. ابوالفضل هم از قبل فیلم را دانلود کرده بود و میخواست ببیند. به من پیشنهاد داد که میخواهی با من ببینی؟ من هم تا آن‌موقع بیانیه‌ی گام دوم انقلاب را گوش نداده بودم. هندزفری را از ابوالفضل گرفتم و وارد گوش سمت راست کردم. اوایل، صحبت بچه ها باعث میشد نتوانم تمرکز کنم. چرا من تا به الآن این بیانیه را نخوانده بودم! پس از گذشت چند دقیقه، کم کم حواسم جمع شد. از آنجا که شب قبل، کم خوابیده بودم، چند باری چشمانم روی هم رفت و در آخر، حدود 15 دقیقه ای خوابم برد. وقتی چشمانم باز شد، دیدم که چند دقیقه ای از فیلم گذشته. من که دیگر انرژی داشتم، تا آخر فیلم را با دقت گوش دادم. پایان فیلم، با رسیدن ما به محل اسکان در شوشتر همزمان بود. سرم را بالا آوردم: دبیرستان شبانه روزی بسیج. از پشت در، چیزی معلوم نبود. اما وقتی که دو درب بزرگ دبیرستان برای ورود مینی‌بوس باز شد، تازه متوجه شدم که چقدر فضای بزرگی دارد. از درب مدرسه که وارد میشدیم، سمت چپ تا حدود 10 متر فضای سبز بود. سمت راست هم یک خانه‌ی کوچک و الباقی، فضای سبز وقتی فضای سبز را ادامه میدادیم،به میدانی می‌رسیدیم که از سمت راست میرسید به زمین والیبال و فوتبال، و اگر هم مسیر را مستقیم ادامه میدادیم، به دو ساختمان میرسیدیم. ساختمان روبه رویی خوابگاه مدرسه و ساختمان سمت راستی، سالن غذاخوری مدرسه بود. اول باید برای گذاشتن وسایل‌مان به طبقه‌ی بالای خوابگاه میرفتیم. طبقه‌ی بالا شامل چندتا اتاق خواب و نمازخانه بود و ما در نمازخانه مستقر بودیم. بعد از مدتی، آقای فاضلی و آقا سیدعلیرضا شفیعی هم به ما اضافه شدن. در همان حین که داشتیم بحث میکردیم اول مافیا بازی کنیم یا والیبال، خبر رسید که برای تهیه ناهار نیاز به کمک هست. با چندتا از بچه ها رفتیم پایین تا هم کمکی کرده باشیم و هم مقداری فضای مدرسه را بگردیم و بیشتر با آن آشنا بشویم. بعد از مدت کوتاهی، خبر دادند که بیایید سالن غذاخوری برای صرف ناهار. فاصله‌ی سالن غذاخوری تا خوابگاه در حد چند قدم بود. وارد سالن که میشدی، چیزی که بیشتر از همه توجه‌ت را جلب میکرد نظم سالن و دیوار ها و سقف سفید بود. صندلی ها همه مرتب به طور برعکس روی میزها چیده شده بودند. در گوشه سمت راست سالن هم قسمتی بود برای تهیه‌ی غذا. کم کم نشستیم و شروع کردیم به غذا خوردن. ناهار، همانطور که از قبل گفتم تن ماهی بود. بعد از صرف ناهار، به سمت مینی‌بوس ها رفتیم که برویم و از سازه های آبی شوشتر(صلواتش را خودتان بفرستید) دیدن کنیم.
مسجد ما
#گزارش_تصویری بازدید بچه های مسجد ما از سازه های آبی شوشتر - پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲ #اردوی_شوشتر #مسج
بعد از حدود 10 دقیقه، رسیدیم. برای من به عنوان کسی که قبلا آنجا را دیده بود، تنها چیزی که تغییر کرده بود، این بود که رنگ آب تیره تر شده بود. بعد از مدتی گشت و گذار در فضا و گرفتن عکس های دسته جمعی، متوجه شدیم که آقا سیدمحمدامین شفیعی هم رسیدن شوشتر و به ما اضافه شدن. همینطور که درحال صحبت با آقاسیدمحمدامین بودیم، (برای مختصر سازی، آقاسید محمدامین رو سید و آقا سیدعلیرضا رو آقای شفیعی مینویسم) یکی از راهنما های آنجا آمد و توضیحاتی درباره‌ی نحوه‌ی کار سازه ها به ما ارائه داد. هوا کم کم تاریک می‌شد و تا جایی که به خاطر دارم، اذان مغرب هم گفته شده بود. از سید پرسیدم که نماز رو در مدرسه می‌خوانیم یا نه؟ گفتن که نماز مغرب رو قدمگاه صاحب الزمان (عج) هستیم. بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء به امامت آقای شفیعی، به مدرسه برگشتیم. از آنجا که مدتی مانده بود تا شام آماده بشود، تصمیم گرفتیم که مافیا بازی کنیم. تعداد بچه هایی که میخواستند بازی کنند زیاد بود. به‌طور دقیق فکرکنم 19 نفر بودیم. من از آنجا که آن موقع علاقه ای به بازی کردن نداشتم، ترجیح دادم تا به آقای شفیعی که راوی بازی بودند، کمک کنم. در همان اوایل بازی، خبر رسید که شام آماده شده و باید برویم. بازی را نصفه و نیمه گذاشتیم و رفتیم برای شام. برای شام، هم مرغ موجود بود و هم کباب. من هم که از این حق انتخاب خبری نداشتم به طور تصادفی یکی را برداشتم که کباب بود. بعد از شام، خواستیم با یکی از بچه ها برویم و کمی والیبال بازی کنیم. برای اجازه گرفتن،رفتم پیش آقای بیژن زاده و موضوع را مطرح کردم. گفتند که چون تازه غذا خورده اید،کمی صبر کنید. همانطور که منتظر بودیم، آقای شفیعی گفتند که همه بنشینند. میخواستند درباره‌ی موضوعی صحبت کنند. خلاصه میگویم: از این به بعد، افرادی که کلاس دهم هستند هم به گروه سید اضافه میشوند و از گروه آقای بیژن زاده خارج میشوند. فضای سالن ساکت ساکت شد. من هم به عنوان کسی که کلاس دهم است، بُهت زده به این فکرمیکردم که خوشحال باشم یا ناراحت. از طرفی فرصت این پیش آمده بود که بیشتر با سید ارتباط داشته باشم و بهتر بتوانم از صحبت‌هایشان استفاده کنم، از طرفی هم همین ارتباط قرار بود با آقای بیژن زاده هرچند به مقدار کم ولی کمتر بشود. و البته قرار بود گروه من از برخی رفقا هم جدا بشود. البته که همه میدانستیم که این تقسیم بندی جدید، قرار نیست رفاقت مارا خراب کند و همچنان اکثر برنامه‌هایمان یکی هستند. بعد از آن ، تصمیم گرفتیم که از هوای خنک شوشتر استفاده کنیم و برویم تا کمی والیبال بازی کنیم. شب بود و نور زمین والیبال هم مناسب نبود. اما به هرسختی‌ای که بود، بازی کردیم و تیم ما 2 بر 1 برنده شد. این قسمت تا چندساعت آینده را مطمئن نیستم که زمان بندی درستی اعلام میکنم یا خیر. بعد گفتند قرار است مسئولان منقل آتش را روشن و سیب زمینی کبابی درست کنند. از خوابگاه که بیرون آمدیم، دیدیم که نم نم بارانی می‌آید و هوا را از چیزی که بود هم بهتر کرده بود. در طول حدود یک ساعتی که در محوطه بیرونی بودیم، با بچه ها قدم زدیم و صحبت کردیم،دوباره والیبال بازی کردیم و سیب‌زمینی کبابی خوردیم. بعد از اینکه دوباره برگشتیم به خوابگاه، متوجه شدیم که قرار است برای آقای علیزاده، یکی از مسئولان تولد بگیریم. ما بچه ها و باقی مسئولان از قبل خبر داشتیم و به آقای علیزاده نگفته بودیم. لحظاتی بعد، مسئولان با تشویق و دست زدن بچه ها وارد نمازخانه شدند و حدود نیم ساعتی هم مشغول تولد بودیم. کم کم وقت اذان صبح بود. نماز را خواندیم و دیگر کم کم یکی یکی غش کردیم. تا حدود ساعت 11 خواب بودیم. البته در این میان افرادی هم بودند که دیشب را خوابیده بودند و از نماز صبح تا همان ساعت 11 بیدار بودند. کم کم وسایل را جمع کردیم و آماده شدیم برای برگشت. سفر، برای من از آن سفر هایی بود که گرچه کوتاه، ولی طوری گذشت که اکثر لحظات را به دقت به خاطر می آورم. قطعا چنین اتفاقی، بدون تلاش ها و زحمت های مسئولان سفر امکان پذیر نبود. تشکر میکنم از همه‌ی افرادی که چه کم و چه زیاد در لذت بخش‌تر شدن سفر ما کمک کردند. پایان سیدحسام حسن زاده https://eitaa.com/joinchat/352583777Cec50350cc3
﷽ 📸گزارش تصویری مراسم هفتگی هیئت نوجوانان جوادالائمه 🗓چهارشنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۲ 🔰عکاس: سید حسام حسن زاده 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫ پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
﷽ 🔰جلسه کتاب ویژه طلاب و دانشجویان 📌نشست نوزدهم با موضوع: شرح چهل حدیث امام خمینی (ره) 📌با حضور حجت الاسلام سید علیرضا شفیعی 🗓زمان: یکشنبه ۱۲ آذر بعد از نماز مغرب و عشا 📌مکان: میدان شهدا، مسجد آیت الله شفیعی 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫ پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Roze.mp3
16.45M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_DoshanbeBadAzZohr_062715.mp3
4.86M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ پیر میکنه داغ تو 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Nava1.mp3
1.18M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ حسین وای 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_BazInChShooresh.-.mp3
898.7K
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ باز این چه شورش است 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Mehr-e-Nava2.mp3
967.8K
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ حسن مولا 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_JanHoseyn.mp3
3.07M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ جان حسین جانان حسن 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Mehr-e-MadariBaroone.mp3
2.39M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ مهر مادری بارونه 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Nava3.mp3
646K
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ ابوفاضل ابوفاضل 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_EySanama.mp3
1.75M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ ▪ ای صنما 🌐ا @masjedema1399 ا
Shahadat-e-Hazrat-e-zahra_02-09-05_Payani.mp3
4.48M
🏴 هیئت نـوجـوانـان جوادالائمه(ع) ▫️ ▫️ ▫️ پایانی 🌐ا @masjedema1399 ا
﷽ گزارش صوتی مراسم شب شهادت حضرت زهرا (س) 🗓یکشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۲ 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫ پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
﷽ 📸اطلاعیه مراسم هفتگی و توسل به حضرت زهرا (س) هیئت نوجوانان جوادالائمه علیه السلام 🗓 چهارشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۵ 🔷طراح : هادی سرخیلی 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
﷽ 📸 گزارش تصویری مراسم هفتگی هیئت نوجوانان جوادالائمه علیه السلام 🗓چهارشنبه ۱۵ آذرماه ۱۴۰۲ 🔰عکاس :سید محمد حسین سید موسوی 🌐 به کانال مــــسـجـــد مـــا بپیوندید👇 ایتا | روبیکا | آپارات | بچه های مسجد | تلگرام | اینستاگرام ─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─ ☫ پایگاه مقاومت بسیج شهید سید مرتضی شفیعی ─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─