#منبرک
موضوع:
⏰ ارزش و قیمت جوانی
🍀《اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ》
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید؛ سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از قوّت، ضعف و پیری قرار داد؛ او هر چه بخواهد میآفریند، و دانا و تواناست.
(سوره روم آیه ۵۴)
📌امام على عليه السلام: اَرْبَعَةُ اَشْياءَ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَرْبَعَةٌ : اَلشَّبابُ لا يَعْرِفُ قَدْرَهُ اِلاَّالشُّيوخُ وَالْعافيَةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَهْلُ الْبَلاءِ وَ الصِّحَةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَرضىوَ الْحَياةُ لا يَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَوْتى ؛
ارزش چهار چيز را جز چهار گروه نمى شناسند : جوانى را جز پيران، آسايش را جزگرفتاران، سلامتى را جز بيماران و زندگى را جز مردگان . [مواعظ العدديّه ، ص 275]
📜داستان:
در «روض الجنان»،در حالات جهانگیرخان قشقایی آمده :وی ابتدا، فردی مطرب و تار زن بوده است، روزی در اطراف اصفهان بسر می برده که سیم تارش پاره می شود.برای تعمیر سیم تارش،به بازار اصفهان،رو بروی مدرسه ی علمیه صدر،می رود. از پنبه دوزی،سراغ دکان مطربی را می گیرد، پنبه دوز از او می پرسد: برای چه می خواهی؟ جهانگیرخان جواب می دهد.می خواهم سیم تارم را درست کنم، پنبه دوز،با یک جمله،زندگی او را دگرگون می کند و می گوید:«ای جوان،برو سیم تار دلت را وصله کن!» وی می گوید:به کجا بروم؟ پنبه دوزبه مدرسه علمیه اشاره می کند و می گوید:این،مدرسه ی طلاب است.جهانگیر خان،همین که وارد مدرسه می شود، حال و هوای آنجا بر او اثر گذاشته و در همان حال، تارش را بر زمین می کوبد. او سیم تار دل خود را درست کرد و کسی شد که افراد بلند مرتبه و صاحب نامی چون:آیة اللّه بروجردی و آیة اللّه سید جمال الدین گلپایگانی،در نزد ایشان سال ها، شاگردی کردند.
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی میکند
#ارزش_جوانی