eitaa logo
مسجدامام حسین علیه السلام (بلوار پیام کرج )
240 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
413 فایل
اطلاع رسانی مسجد و مشاوره و پاسخ به سوالات @a1nemati
مشاهده در ایتا
دانلود
✅تکنیک هایی که به شما کمک می‌کنه که دعوا رو مدیریت کنید👇👇 🔴به هم ناسزا نگویید. 🟣اشتباهات گذشته همسرتان را به رخ نکشید. 🟠مقابل بچه‌ها دعوا نکنید. 🔵جای خواب خود را جدا نکنید. 🟡اختلافات خانوادگی را بیرون از محیط خانه مطرح نکنید‌. 🟤به جای طعنه و کنایه زدن توقعاتتان را مستقیم بگویید. 🔴نگویید تو باعث آزار منی، بلکه بگویید: این کار تو مرا آزار می‌دهد. ❀✾••┈┈•❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•❀ 🦋 🌱 ‌❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 ماجرای هنرمندی که لباس دلقک‌ها را می‌پوشید تا کودکان سرطانی را بخنداند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی‌ قشنگه‌ گوش کنید حیفم‌ اومد براتون نفرستم التماس دعا یا مهدی عجل علی ظهورک 🌷🌷
بسم الله الرحمن الرحیم میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک باد. 🌷امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند : نیکوترین نیکی، خلق نیک است 🌷 🔅 ( مصداق عملی حُسن خْلق، و سُوء خُلق در زندگی روزمره افراد ) : ✍️ دو داستان و خاطره شنیدنی و آموزنده متفاوت از گم‌شدن مداد سیاه در مدرسه 🔻مرد اول می‌گفت: 🔹چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. 🔸آن‌قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ‌وقت دست خالی به خانه برنگردم و مداد‌های دوستانم را بردارم. 🔹روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی‌دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. 🔸ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می‌دادم، ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مداد‌ها را از دوستانم می‌دزدیدم و به خودشان می‌فروختم. 🔹بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کار‌های بزرگ‌تر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. 🔸خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم! 🔻مرد دوم می‌گفت: 🔹دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم: مداد سیاهم را گم کردم. 🔸مادرم گفت: خب چه کار کردی بدون مداد؟ 🔹گفتم: از دوستم مداد گرفتم. 🔸مادرم گفت: خوبه. دوستت ازت چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ 🔹گفتم: نه. چیزی از من نخواست. 🔸مادرم گفت: پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ 🔹گفتم: چگونه نیکی کنم؟ 🔸مادرم گفت: دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می‌شود، می‌دهی و بعد از پایان درس پس می‌گیری. 🔹خیلی شادمان شدم و بعد از عملی‌کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم. آن‌قدر که در کیفم مداد‌های اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. 🔸با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم. به گونه‌ای که همه مرا صاحب مداد‌های ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. ✅🌺 حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگ‌ترین هستم. اشتباه فرزند یا دانش آموز را باید پذیرفت و بدون خشم و عصبانیت، بهترین راهکار را به آن داد. بهترین راهکار گاهی با سکوت گاهی با مشارکت خودشان و گاهی با گذشت زمان شکل می گیرد. تربیت و کار فرهنگی تدریجی و با درایت و برنامه شکل می گیرد.