#معرفی_امام
#زندگی_به_سبک_روح_الله
🌻 کسی را نپسندیده بود. الّا دختر آقای ثقفی، که او هم رضایت نمیداد.
با صحبتهای زیاد و چند بار خواب دیدن، بالأخره حاضر شد با آقا روحالله ازدواج کند. عقد را در حرم حضرت عبدالعظیم خواندند و ماه مبارک یک عروسی ساده گرفتند. همان اول به خانم گفت:
*هر کاری میخواهی بکن، فقط گناه نکن*
🌻زمستان بود. داشتیم با هم میرفتیم درس عرفان آیتالله شاهآبادی. سر راه، زنی نشسته بود لب رودخانه. داشت لباس و کهنه میشست. یخها را میشکست، لباسها را میشست، دستش را با دمای بدنش گرم میکرد و باز… آقا روحالله ایستاد.
لباسها را دو نفری شستند. آدرساش را هم گرفت. بعد هم گفت:
- از این به بعد بیایید منزل ما. میگویم آب را برایتان گرم کنند.
🌻 شب را تقسیم کرده بودند. دو ساعت آقا میخوابید و خانم حواسش به بچهها بود، دو ساعت خانم میخوابید و آقا بچهداری میکرد. روزها هم بعد درس، یک ساعت مخصوص بازی با بچهها بود.
🌻 توی سالهای مبارزه، خیلی ها میگفتند خانمها بهتر است در راهپیماییها شرکت نکنند تا خطر تهدیدشان نکند؛ اما امام با جدیت میگفت:
- هیچ کس حق ندارد حرفی از جدا کردن خانمها از حرکتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بزند.
بعد انقلاب هم خیلیها میخواستند زنها را از شرکت در انتخابات محروم کنند. شورای نگهبان هم میگفت زنها نمایندهی مجلس نشوند. امام از طریق نمایندهشان پیغام داد:
اگر زنها را از دخالت در انتخابات منع کنند، من برخورد میکنم و موضع میگیرم.
@FatemeyeZahra_birjand