امام على عليه السلام:
آغاز شهوت، سرمستی و پایان آن، نابودی است
أوَّلُ الشَّهوَةِ طَرَبٌ، وآخِرُها عَطَبٌ
غررالحكم صفحه 3133
🆔 @masjedmehvary
مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کردهام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهلتکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بیشام!» بیخیالش شدم تا به درسش برسد.
یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل میداد که تا تکانش نمیدادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم، افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت و دیدم با یک پتو دارد میرود اتاق محمود!
صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئلهها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم، آن هم چه جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهلتکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزهات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید.
۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا در آمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل میکرد اما صبح، زودتر میآمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانشآموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد میداد و جایزه هم اغلب به همان دانشآموز میرسید، چون محمود از چند راه به جواب میرسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ میگیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمیشود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کردهای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد!
«چرا؟»
جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانیاش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمیآیم»
#شهید_محمود_کاوه
#درس_اخلاق
رسولالله (ص): «المَسجُد غریبٌ فیما بینَ قومٍ لایُصَلُّونَ فیهِ إنَّ الله تعالی لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَالقیامَة»
مسجد در میان مردمی که در آن نماز نمیخوانند غریب است و خداوند در روز قیامت نظر رحمت خود را از آنها دریغ خواهد کرد. (بحار، ج 78، ص 115)
#حدیث
#مسجد
التماس دعا🌷
@masjedmehvary
🌿🍃🌿🍃🍀🌱🍃🍀🌿
رسولالله (ص): «مَنْ مَشی إلی مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِ اللّهِ، فَلَهُ بِکُلِ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّی یَرْجِعَ إلی مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَناتٍ، وَ مُحِیَ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئاتٍ، وَ رُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ»
هرکس به سوی مسجد گام بردارد، در برابر هر گامی 10 حسنه برایش ثبت و 10 گناهش پاک و ده درجه و منزلت او (در بهشت) بالا میرود. (وسائل، ج 3، ص 483)
#حدیث
#مسجد
التماس دعا🌹
@masjedmehvary
هدایت شده از شبنم حکمت
💎 صلوات در روایات
🔅قسمت دوم
🌷 از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:
روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآل هنگام رفتن به منبر ،روی هر یک از پله ها که قرار می گرفت ، آمین می گفت :
وقتی از علت آن پرسیدند ، فرمود: وقتی روی پله نخست آن رسیدم ،جبرئیل آمد وگفت : شقاوتنمد وبدبخت باد کسی که ماه رمضان بر وی بگذرد و او آمرزیده نشود ، پس آمین گفتم .به پله دوم که رسیدم ،گفت شقاوتمند باد کسی که پدر ومادر خود یایکی ار آن دورا ادراک کند ونتواند بر اثر خد مت به آنها بهشتی شود، من آمین گفتم .به پله سوم که رسیدم گفت ،شقی باد بنده ای که نام تو پیش او برده شود، واو صلوات نفرستد ، ومن آمین گفتم
در المنثور جلد 6 ص 651
نیز جابر از رسول خدا صلی الله علیه .آله نقل کرده است
اگر گروهی درجایی جمع شوند وبدون ذکر خدا و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله مترفق گردند، گویا بر سر بد بوترین مردار جمع شدندواز آن متفرق گشتند :« ما اجتمع قوم ثم تفرقوا غیر ذکر الله وصلاة علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم الا قامو ا عن أنتن جیفة»
همان،ض/653
✅ @paiame_manavi
هدایت شده از •|دیدهــ🇵🇸بـــاݩ آنـلـــ🇵🇸ایــن|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰انتشار فیلم تکان دهنده از نماز رزمنده دفاع مقدس در جبهه
▫️اين همون نمازی هست كه اكثر علما حاضرند با هفتاد سال عبادت عوض كنند.
#مرد_میدان
@dideban_online
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🖼 چطور برای بچهها هیئت خانگی درست کنیم؟
fna.ir/f1u6jm
@Farsna
هدایت شده از فــطـرت
📍آیت الله ناصری
🔹تسبیح حضرت زهرا علیها السلام بعدازنماز خیلی اثر دارد و ڪارهای نابسامان زندگی ما را سامان میدهد
اگـر ڪارت گره خورده تسبیح
حضــرت زهرا(س)را بگو تا
ڪارگشایی کند
📌پیامبـــر اڪرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلًم آن را به حضــرت
فاطمه زهـــراءسلام الله علیها
تعلــیم داد
تا در امور دنیوی دخترش
گشایشی پیدا شود.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🆔کانال فطرت# روزنه های معارف
روزنه هایی به ملکوت
🌐https://t.me/maareffetrat تلگرام
@Alfetrah ایتا
هدایت شده از ابوالفضل زارعی
28.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سپاه روح الله استان مرکزی
ناحیه اراک
مسجد فتح المبین
پایگاه بسیج شهید آسنجرانی
امام صادق عليه السلام:
مَعَ التَّثَبُّتِ تَكونُ السَّلامَةُ، و مَعَ العَجَلَةِ تَكونُ النَّدامَةُ
با آرامش و درنگ، سلامت همراه است و با شتابزدگى، پشيمانی همراه است
ميزان الحكمه جلد7 صفحه 82
🆔 @hadisgraph
سلام و عرض ادب واحترام خدمت اعضای محترم گروه.
دوخانواده نیازمندشناسایی شده اند درمنطقه کوی علی بن ابیطالب ع و شهرمهاجران که نیازبه بخاری وکمک دارند.به هرشکلی که میتوانیدکمک بفرمایید.ازهزارتومان تا...
شماره تلفن همراه رابط ۰۹۱۸۰۸۵۸۵۰۶وشماره کارت ۵۰۴۱۷۲۱۰۵۴۰۲۱۷۱۳بنام اقای سجادآذری
هدایت شده از رفیق آسمونی
شهید دفاع از حرم عباس دانشگر
تاریخ تولد: 1372/02/18
محل تولد: سمنان
تاریخ شهادت: 1395/03/20
محل شهادت: حومه جنوبی حلب_سوریه
شغل: پاسدار
وضعیت تاهل: متاهل
محل مزار: امامزاده علی اشرف سمنان
نحوه شهادت: در سجده ، بین در و دیوار ، در حالی که پهلویش مجروح بود.
علایق: دعای کمیل
لقب در سوریه: ابوکمیل
لقب بعد از شهادت: جوان ، مؤمن ، انقلابی
شهید عباس دانشگر:
حرکت جوهره اصلی انسان است و گناه زنجیر
کتاب ها: آخرین نماز در حلب ، لبخندی به رنگ شهادت ، اذان صبح به وقت حلب
مستندها: تا افق حلب ، نامه ای از دمشق
#شهید_هفته
#شهید_عباس_دانشگر
به رفیق آسمونی بپیوندید✅
🔶 @refiq_asemooni 🔶
هدایت شده از رفیق آسمونی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا روز محشر
یقه تک تکمون رو میگیرن...!
#شهدا
به رفیق آسمونی بپیوندید✅
🔶 @refiq_asemooni 🔶
هدایت شده از •|دیدهــ🇵🇸بـــاݩ آنـلـــ🇵🇸ایــن|•
✍شما که مدعی بودید با مذاکره با کدخدا و برجام سایه جنگ را از سر کشور رفع کرده بودید!
حقیقت این است که سایه جنگی در کار نبود و امریکا جرأت چنین غلطی نداشت
اما اگر به واسطه سستی و حقارت شما امریکا جرات چنین غلطی پیدا کند و کوچکترین صدمهای به ملت وارد شود باید خود را آماده پرداخت تاوانش کنید!
ملت کسانی را که موجب تحمیل جنگ شوند به سختی مجازات خواهد کرد!
#سایه_جنگ
#حاج_قاسم
#برجام
@dideban_online
هدایت شده از •|دیدهــ🇵🇸بـــاݩ آنـلـــ🇵🇸ایــن|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_وقت_پرواز⚘💔
١:٢٠ بامداد جمعه
در عطش چاره همین بود که دریا باشیم
ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم...
فراقت یک سال شد سردار محبوب دلها
#حاج_قاسم_سلیمانی
@dideban_online
هدایت شده از •|دیدهــ🇵🇸بـــاݩ آنـلـــ🇵🇸ایــن|•
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم، هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
ساعت ۷:۴۵ صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند.
ساعت ۸ صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!!!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خودرویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسید شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت: میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
«در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر»
#حاج_قاسم
@dideban_online