eitaa logo
سنگر مسجد
599 دنبال‌کننده
505 عکس
179 ویدیو
8 فایل
💠سنگر مسجد محفلی برای همسنگرهای‌ مسجدی خادم: @mohsenzlf
مشاهده در ایتا
دانلود
📌داستان گپ و گفتی عجیب در اداره‌ای مربوط به مساجد! مرکز رسیدگی به امور مساجد استان خراسان رضوی... تقه‌ای به در زدم و ضمن سلامی وارد اتاق شدم. اتاق یکی از معاونین این نهاد. روحانی حدود ۶٠ تا ۶۵ ساله. روی صندلی سمت راست میزش نشستم. سرخط اخبار روز را در رایانه‌اش مطالعه می‌کرد. +برای پیگیری پرونده مسجدمان مصدع شدم. - کدام مسجد؟ (نگاه به مانیتور) + مسجد فلان... پرونده ما به کجا رسید؟ - اطلاع ندارم. (نگاه به مانیتور) +خب نتیجه پرونده چی شد؟ - هیچی! (هم‌چنان نگاه به مانیتور) +هیچی یعنی چی؟ یک سال و نیم گذشته! - شما صورت جلسه‌ی اول را امضا نکردید. (نگاهش به دیوار روبه‌رویش تغییر می‌کند) + صورت جلسه چی بوده که امضا نکردم؟ - خودتون می‌دونید! (نگاه دوباره به مانیتور برمی‌گردد) + عرض می‌کنم خاطرم نیست. - چطور من یادمه ولی شما یادتون نیست؟ ذهن من فلاشبک می‌زند به ابتدای گفت‌وگو که آقای معاون فرمودند اصلا از پرونده مسجدمان چیزی یادش نمی‌آید و سریع می‌آیم به حال حاضر. +خب چون شما شمایید و من منم! ما دو نفریم و لزوماً آنچه در ذهن شماست در ذهن من نیست! صورت جلسه را باز می‌کند. اولین خط را که می‌خواند می‌گویم: یادم آمد... نوشتید که برویم سه ماه با هم بسازیم تا ببینیم چی میشه (جوری گفتم که بفهمد مسئله ما با امام جماعتمان مسئله‌ی زناشویی نیست که استمهال می‌کنید) + لطف می‌کنید پرونده مون رو بیارید. از همکارش می‌خواهد پرونده را برایش روی رایانه باز کند. همکارش صفحه خبرگزاری تسنیم را پایین می‌کشد و اتوماسیون اداری را باز می‌کند. با فرکانسی مطمئن که به گوش های تیزشده‌ی من نرسد برایش نامه‌ها و پاراف ها را توضیح می‌دهد. صفحه باز شده را رها می‌کند و می‌رود و چشمان حریص من می‌ماند و نتیجه تحقیق این معاون، از زمستان سال ٩۶ تا به امروز که تحویل آقای رئیس داده و اکنون بر خلاف میل جناب معاون در تیررس چشمان من است. + الان چه کسانی عضو هیئت امنای ما هستند؟ با سرعت یک میل بر ثانیه موس را روی صفحه‌ی اتوماسیون حرکت می‌دهد. نگاهش را تیز می‌کند به صفحه و می‌گوید: آقای... +ایشان که استعفا داده! - آقای... + ایشان هم استعفا دادند! - آقای... + ایشان هم استعفا دادند. این‌ها بیش از یک سال است که در جلسات هیئت امنا شرکت نمی‌کنند. - من نمی‌توانم حرف شما را حجت بدانم. روی سیستم اسم این‌ها ثبت است و استعفای رسمی نداده‌اند. + یعنی اگر من به عنوان امام جماعت به شما چند نفر معرفی کنم و شما تأیید کنید و در سیستم شما ثبت شوند و بعد با چند نفر دیگر به عنوان هیئت امنا مسجد را اداره کنم شما نظارتی نمی‌کنید؟ - شما جوانید، احساساتی و هیجانی هستید! و من توی دلم تکمیل می‌کنم: نفهمیم! نامه و کیفم را برمی‌دارم و با نگاهی به در خروجی خداحافظی می‌کنم. نامه‌ای از اجحاف ها و توهین‌های شرم‌آور هیئت امنا و امام جماعت به بسیجیان مسجد به آقای معاون فلان دادم. دقیق مطالعه کرد. بدون ذره‌ای واکنش و حتی یک سؤال تحویلم داد! -ببرید به دبیرخانه بدهید تا ثبت شود و شماره بخورد و برود در سیکل اداری. + اگر در یک‌سال هیچ صورت جلسه از جلسات هیئت امنای مسجد برای شما نیاید برایتان مسئله‌ای نیست؟ - من موظف نیستم به سؤال شما جواب بدم و شما هم در جایگاهی نیستید که از من سؤال بپرسید! + [من بچه بسیجی پایین شهری چندین پُند TNT خشم را در یک ثانیه فرو می‌خورم و خیلی خونسرد می‌پرسم] پس چه کسی باید جوابگو باشد؟ - می‌تونن گزارش ندن! + یعنی اگر در مدت شانزده ماه یک جلسه هم برگزار نشود برای شما مسئله‌ای نیست؟! جوابی نمی‌گیرم! 👇