📌کسی با بیلبورد تبلیغاتی مسجدی نشده است!
#پخش_اول
اخیرا در سطح شهر تهران، شاهد بیلبوردهای تبلیغی زیادی با موضوع "مسجد" و شعار محوری "آینده را از مسجد بسازیم " بودیم.
اما چرا کار بدانجا رسیده که برای کشاندن مسلمانان به مسجد، تبلیغاتی همسنگ تبلیغات فروش کالاهای تجاری در سطح شهر انجام میشود؟! مگر در طول تاریخ رفتن مردم ایران به مساجد، تابعی از اراده حکومت یا تبلیغات جارچیان بوده است؟!
واقعیت این است که حضور مردم در مساجد و ارتباط آنها با روحانیت بسیار کمتر از گذشته شده است. این در حالی است که در طول حدوداً ۱۴۰۰ سالی که اسلام وارد ایران شده است، هیچگاه روحانیت تا بدین اندازه امکان تبلیغ دین را نداشته است. پس چه شده است که ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، که بعضا بیشتر تریبونها در اختیار مبلغان دینی بوده است، مساجد چنان خلوت شده که برای حضور مجدد مردم در آنها، دست به دامن بیلبوردهای و تابلوهای تبلیغی میشوند و البته نتیجه نیز مشخص است؛ آنان که به مسجد نمیروند، با بیلبورد از مسجد گسسته نشدهاند که با بیلبورد به مسجد باز آیند.
اگر بناست که "آینده را از مسجد بسازیم" ، باید قبل از هرکاری و حتی قبل از بیلبورد زدن، "مسجد را از نو بسازیم". البته در سالهای اخیر، مساجد نوی زیادی در جای جای ایران ساخته شدهاند و یکی زیباتر از دیگری؛ اما نوسازی مسجد، امری فراتر از بنا و محراب و گنبد و گلدسته است. مهمتر از همه اینها، نوسازی محوریترین عنصر مسجد، یعنی "روحانی" مسجد است.
بیهیچ تعارفی باید گفت که اگر امروز مردم و به ویژه جوانان، رغبت کمتری دارند که به مسجد بروند، به دلیل ضعف عملکرد و نیز خطاهای روحانیت است.
در تمام قرون گذشته، مردم و روحانیت در پیوندی نزدیک با هم بودند. همواره عدهای از مردم، با هزینه مردم به تحصیل علوم دینی میپرداختند و سپس به میان همان مردم باز میگشتند و به عنوان معلمان دینی که حقوقشان را نیز از مردم میگرفتند، شبانه روز و با اخلاص تمام به تبلیغ دین میپرداختند.
آنها معتمدان محل بودند و طرف مشورت مردمی که در اطراف مسجد زندگی میکردند؛ در جشنها و عزاها با مردم بودند؛ از اذان در گوش نوزاد تا خطبه عقد و تدفین اموات و از اداره وجوهات شرعیه تا حل و فصل اختلافات اهالی، مورد مراجعه دائمی مردم بودند. در واقع، خواندن نمازهای جماعت و سخنرانی مذهبی، تنها بخش کوچکی از کارکردهای روحانیت در طول تاریخ بود.
اینک اما تمام آن کارکردها، در اغلب مساجد به حضور چند دقیقهای و تکلیفگونه روحانیون برای خواندن نماز جماعت و بعضاً ذکر چند حکم شرعی تقلیل یافته است.
امروز روحانیون، بیش از آن که با مردم دمخور باشند، درگیر امور اداری و اجراییاند. فلان روحانی به جای آن که مانند اسلاف خویش، در مسجد بنشیند و محل مراجعه مردم باشد، دل خوش کرده است که مدیر کل فلان اداره دولتی است و مدام در شورای اداری و کمیسیون فلان و جلسه بهمان اوقات سپری میکند.
نه! اشتباه نکنید؛ بحث ما نفی یا اثبات این جمله معروف نیست که میگوید "سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما" چرا که اساساً تبدیل یک روحانی به کارمندی ولو عالی رتبه در دستگاههای دولتی و عمومی، ارتباطی با سیاست و دیانت ندارد و اساساً حضور روحانیت و هر قشر دیگری مانند روشنفکران در سیاست، به معنای تصدی پستهای ارشد اداری توسط آنها نیست. مگر وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را داد، پست و سمتی در حکومت داشت؟ نداشت، اما اثرگذارترین حرکت سیاسی دوران خودش را انجام داد.
تا زمانی که روحانیون ما، پستهای اداری و مدیریتی را به مسجد و محراب ترجیح دهند و بخش مهمی از انرژی روزانه خود را صرف امور غیرمرتبط با تبلیغ دین کنند، آینده، از مساجد ساخته نخواهد شد. به علاوه، وقتی روحانیت تا بدین اندازه خود را درگیر امور حکومتی میکند، حتی به فرض این که دامن خودش لکهدار آلودگیها نشود -که گاه میشود- تاوان خطاهای اداری و حکومتی را دین میدهد.
از همه اینها مهمتر، آیه ۱۲۲ سوره توبه است. در این آیه خداوند دستور میدهد که از هر طایفهای، عدهای به آموختن دین بپردازند و بعد از برگشت به طائفه خویش، مردم را هدایت دینی کنند. اما عملاً شاهد هستیم که بسیاری از روحانیون، بخش اول آیه را به درستی انجام میدهند و برای آموختن دین، به قم و نجف و حوزههای دیگر هجرت میکنند ولی بعد از بازگشت به شهر خویش، به جای تبلیغ دین، عهدهدار امور اداری میشوند! گو این که خداوند دستور داده است بروند درس دین بخوانند و رئیس اداره شوند! نتیجه نیز همین میشود که میبینیم.