[درجات بندگان در گناه و ثواب]
زلت او به ز طاعت نزد حق پيش كفرش جمله ايمانها خلق
[عارفان هر لحظه در معراج اند]
هر دمى او را يكى #معراج خاص بر سر تاجش نهد صد تاج خاص
صورتش بر خاك و جان بر لامكان لامكانى فوق وهم سالكان
[مفهوم لا مكان]
لامكانى نه كه در فهم آيدت هر دمى در وى خيالى زايدت
بل مكان و لامكان در حكم او همچو در حكم بهشتى چارجو
شرح اين كوته كن و رخ زين بتاب دم مزن و الله اعلم بالصواب
[ادامه حكايت بازرگان و طوطى]
باز مى گرديم ما اى دوستان سوى مرغ و تاجر و هندوستان
مرد بازرگان پذيرفت اين پيام كاو رساند سوى جنس از وى سلام
#داستان_بازرگان_و_طوطی 2
#مثنوی_معنوی_دفتر_اول_85
صفت اجنحه طيور عقول الهى (وصف #مردان_خدا)
[قصه طوطىٍ جان اين طور است كو كسى كه بزبان مرغان آشنا باشد.] [كو آن مرغ ضعيف بى گناهى كه در باطن او سليمان با سپاهش نهفته باشد] [وقتى خالى از شكر و شكايت همى نالد در هفت آسمان غوغا بر پا مى شود.]
[در هر دمى كه مى زند صد نامه و صد قاصد از خداوند باو مى رسد در جواب يك #يا_رب شصت #لبيك مىشنود.]
[لغزش او در نزد خدا از طاعت ديگران بهتر و كفرش از ايمان تمام خلق خوبتر است.]
[هر دمى او را معراج مخصوصى است و بر سر تاجش تاج هاى مخصوص مى نهد.] [صورتش در خاك و جانش در اوج لا مكان جاى گرفته همان لا مكانى كه از وهم سالكان راه برتر و بالاتر است.]
[اين لا مكانى نيست كه در وهم تو بگنجد و هر لحظه در باره او خيالى از خود ببافى.] [بلكه مكان و لا مكان در اختيار او است همان طور كه چهار جوى معروف بهشت در حكم اهل بهشتند] [ديگر سخن كوتاه كن و دم مزن كه خدا داناتر است.]
👈 ادامه دارد ...
🆔 @masnavei
*️⃣اگر طالبی را هوای آن باشد که از #سیر_و_سلوک شمّهای خبر یابد،
باید که در مطالعه مثنوی معنوی از سرِ عشق مبالغه نماید تا مگر بر بعضی صفات او شعور یابد و از قبیل اهلِ بصیرت گردد.
✍️(رساله در مناقب خداوندگار - احمد سپهسالار)
#انس_با_مثنوی_معنوی
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei
#هشت_دلیل_انس_با_مثنوی_معنوی 3
۳. عشق و عرفان در مثنویخوانی
یکی از مفاهیم محوری و مهم در مثنوی معنوی، عشق الهی است. مولانا در سراسر مثنوی به تبیین عشق به عنوان نیرویی الهی میپردازد که جهان را به حرکت در میآورد و انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند. عشق در اندیشه مولانا، تنها به معنای عشق میان انسانها نیست، بلکه عشقی الهی و فراگیر است که تمام موجودات را به یکدیگر و به خداوند پیوند میدهد. داستان ملاقات شمس و مولانا را شاید بتوان اولین گام آشنایی مولانا با مفهوم عشق دانست.
در زمان مثنویخوانی، متوجه میشویم که مولانا در مثنوی از طریق داستانها و حکایات، نشان میدهد که عشق میتواند انسان را از محدودیتهای خود بیرون بکشد و به سوی بینهایت هدایت کند. این عشق، نه تنها به عنوان یک احساس، بلکه به عنوان یک راه معنوی برای رسیدن به معرفت و خداوند تلقی میشود. خواندن مثنوی به ما کمک میکند تا به عشق به عنوان یک نیروی متعالی و مقدس نگاه کنیم و زندگی خود را بر اساس این عشق عمیق و معنوی شکل دهیم.
ادامه دارد ...
#انس_با_مثنوی_معنوی
🙏کانال مثنوی معنوی
🆔 @masnavei
حق #شب_قدر در اشعار مولانا
شبهای قدر، شبهای آیینه داری مومنان و صالحان راه حق است.
با آن که میدانیم مفاهیم شب قدر، مانند بسیاری از مضامین ارزشمند دینی، در قاب خیال و توجه شاعران زبان فارسی جایگاه مخصوصی دارد. در باور دینی همه مسلمانان شب قدر، روشنترین پنجره آسمانی است که هرسال به سوی زمینیان گشوده میشود.
در سرودههای شاعران پارسیگوی، نمونههای بسیاری وجود دارد که عظمت و بزرگی شب قدر را نشان میدهد. با این وصف بیشترین و زیباترین سرودهها را در وصف ماه رمضان و متعلقات آن، در شعر مولانا میبینیم.
به همان اندازه هم ابیاتی که در آن از شب قدر نام برده شده است، باز هم در سرودههای مولانا «جلال الدین محمّد بلخی» مییابیم.
مولانا در غزل زیبایی با ردیف «زنهار مخسب امشب» خوانندگان شعر خود را به شبزنده داری در شب قدر سفارش میکند.
مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشب
اى جان و دلِ مهمان زنهار مخسب امشب
اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
روى تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
بردى دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
اى سرو دو صد بستان آرامِ دل مستان
در باور اسلامی شبهای قدر، شبهای مهم و سرنوشت ساز برای تمام انسانها است، از همین روی نگاه به مفاهیم شب قدر، در تفکر مولانا همان نگاهی است که از آیات قرآن و روایات بزرگان دین الهام گرفته است.
در فضیلت شب قدر همین کافی است که برتر و بهتر از هزار ماه است و که انسانها میتواند از وسعت بیکرانهاش برای سال آینده زندگانی، برکات الهی برگیرد. برکاتی در آن نهفته است که حاجت روایی مومنان در شب قدر یکی از آنهاست.. خداوندگار بلخ، با نازک خیالی شورانگیز خود و با یقین از اعجاز شب قدر سروده است:
روا شود همه حاجات خلق در شب قدر
که قدر، از چو تو بدرى بیافت آن اعزاز
همه تویى و وراى همه دگر چه بود
که تا خیال درآید کسى تو را انباز
بیدار ماندن و شب زنده داری در شب قدر و احیا کردن آن، ریشه در باورهای عمیق اعتقادی مسلمانان دارد.
یکی از مفاهیم دیگری است که مولانا همیشه به آن توجه داشته است و مدام مخاطبان خود را هشدار میدهد و تاکید میکند که به شبهای قدر احترام بگذارید و بیداری پیشه کنید. اطاعت و بندگی خداوند را رعایت کنید، در این ابیات این مطلب ذرا یتوان یافت:
اى یار یگانه چند خسبى
وى شاه زمانه چند خسبى
بشتاب مها که این شب قدر
آمد به کرانه چند خسبى
در اندیشه مولانا شب قدر، شب خاموشی گزیدن است، شب خلوت کردن و راز دل گفتن با پرودگار جهانیان. شب خدمت کردن و اطاعت نمودن است.
بدین امید که شاید پروردگار جهانیان با مهربانی تجلی مهرش را بر روح و روان شب زنده داران روزه دار بتاباند. بدان امید که همیشه برای به دست آوردن برکات الهی باید امیدوار بود. به این 2 بیت شور انگیز توجه کنید.
امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن
تا هر دل اللهى ز الله ولى یابد
اندر پى خورشیدش شب رو پى امیدش
تا ماه بلند تو با مه شبهى یابد
روایتهای بسیاری از بزرگان دین اسلام موجود است که یکى از شبهاى نوزدهم، بیست یکم یا بیست سوم ماه رمضان شب قدر است.
حتی به باور بعضىیها بیست و هفتم ماه مبارک رمضان را شب قدر دانستهاند. در دفتر دوم مثنوی معنوی حضرت مولانا، این شاعر بزرگ زبان پارسی، مشخص نبودن شب قدر را چنین تفسیر میکند و دلیل میآورد.
حق شب قدرست در شبها نهان
تا کند جان هر شبى را امتحان
نه همه شبها بود قدر اى جوان
نه همه شبها بود خالى از آن
شب قدر، همان حقیقتی پنهان است که جویندگان آن باید شبهای بسیاری را با طاعت و عبادت به صبح برساند، تا بتواند گوهر حقیقت را کشف کند. گوهری که بهتر از هزار سال است و هیچ انسان آگاهی نمیخواهد آن را رایگان از دست بدهد.
کوتاه سخن این که، شب قدر به باور مولوی بزرگ، مجال صحبتی است با محبوب و دلدار که بیگمان خوش خواهد گذشت. پایان خوش آن هم وصال برکاتی است، که سهم ویژه همگان در آن در نظر گرفته خواهد شد.
چنین شب گر مجال افتد که با دلدار بنشینى
شب قدرست و شبهاى چنین بیدار خوش باشد.
🆔 @masnavei