"مراقبه، غیر از این مدیتیشن است"
🔷"مراقبه" در اسلام، این مدیتیشنی که امروزه مد شده است، نیست. اینها با هم تفاوت های ماهوی دارند. برای همین مخالف ترجمه "مراقبه" به "مدیتیشن" هستم، مگر آنکه مراقبه با حروف درشت در پرانتز نوشته شود. در "مراقبه"، وصل به "حق"، به آن مطلق لایتناهی مد نظر است. خروج از ذهن برای نیل به ناشناختنی یعنی "حقیقت محض" است. یک فرآیند "روح زایی"، یعنی ظهور بخشیِ دانه ی الهی است. اما در مدیتیشن مد شده، یک ورزش روانی برای رسیدن به یک آرامش موقت است. جذب انرژی برای لذت بردن بیشتر از دنیا و جسم است. و بیشتر شبیه یک بازی است تا مراقبه. برایش هر روزه تکنیک اختراع می کنند. اینطور بنشین، انگشتت را آنطور بگیر، بُخُور اینچنین باشد، شمع آنچنان باشد، کریستال را آنجور بگذار و سنگ را اینجور بگذار و ... و هزاران بازی دیگر. ای دوست مراقبه هیچ تکنیک و وسیله ای ندارد. مراقبه، عمق وجود توست، یک کیفیت متعالی از حیات است، یک نگاه بی قضاوت است. هر طور که راحتی بنشین، آنچه که مهم است "توقف ذهن" است، خروج از حصار توهّمات است، توقف خیالپردازی ها و آرزوپروری هاست. و هر کس ممکن است به گونه ای به آن نائل شود. تکنیک تو، در وجود خودت نهاده شده است. وقتی با ممارست بسیار، مراقبه محقق شد، وصل به "مطلق" محقق شده است و از این پس است که اعمالت خودانگیخته می گردد و بی فکر، می دانی و بی قدم می روی و بی زبان می گویی و بی نگاه می بینی و بی عمل، فعال می شوی. زیرا تو با مراقبه ای جانانه خود را در اختیار آن ناشناختنی نادیدنی گذارده ای و این اوست که از طریق تو "فَعّالٌ لِما یَشاء" است. مراقبه در اسلام، به چنین کیفیتی ختم می شود.
مسعود ریاعی
http://www.masoudriaei.com
https://eitaa.com/masoudriaei
تفسير "خَير"
💎 خَير، به معناي خوب نيست، فراتر از خوب است. خوب، مقابل بد است. متضاد آن است. اما خير متضادي ندارد. براي همين است كه فراتر از خوب و بد است. "واللهُ خيرٌ" - خدا، خير است - فراسوي خوب و بد جايگاه اوست. نه خوب است نه بد، بلكه "خير" است. و اين نكته اي حائز اهميت است. "شر" بدي است. نسبي است . پس متضاد خير نيست . زيرا خير، مطلق است . اين اشتباه را بسياري مرتكب شده اند و به شرك و دوگانگي وارد آمدند. بد، مقابل خوب است نه مقابل خير. "خير" خوبترين است. بر فراز همه خوبها و بدها. خوب و بد زيردست اويند " ید الله فوق ایدیهم". آنها كه خوبند، هنوز در فاصله با خدايند. همچنانكه بدان از او فاصله بسيار دارند. هيچكدام واصل نيستند. ما بايد به سوي "خير" رجوع كنيم . سير و سلوك مان به آن سو است. " انا لله و انا الیه الراجعون " به معناي رجوع به خير است. زيرا خير خداست. "واللهُ خَيرٌ". آنكه خوب است هنوز در ورطه تضاد است. و آنكه در تضاد است در رنج است. و آنكه در رنج است، خوشبخت نيست . زيرا در معركه دوگانگيها، آرامش نيست. آرامش در يگانگي است. بايد براي گريز از جنگ خوب و بد به سوي "خير"سلوك كرد. تنها راه خلاصي همين است. آرامش در خير است. نه در خوب است و نه در بد. خير، نابود نشدني است اما خوب و بد از بين رفتني. تبديل شدني .مي آيند و ميروند. آني هستند و آني نيستند. خوبي و بدي دو معناي ذهني اند. خالق شان ذهن است. و صد البته دو معناي نسبي اند. پس آنكه خدايش ذهني است تا يوم القيامه بايد در اين جهنم تضاد و دوگانگي دست و پا بزند. آيا مفري خواهد يافت؟! اما خير، مطلق است. يگانه است و متضادي ندارد. تضادها زير پاي اوست نه در چشم او. پس تا وقتي گرفتار تضادي و درگير معركه خوب و بد هستي، هنوز با "خير" فاصله بسيار داري. اما آنكه واصل به خير است و در خير سُكنا گزيده است، از تضادها رهيده و به يگانگي نائل آمده است. چنين كسي هم بر خويش حاكم است هم بر جهان و جهانيان. حاكمِ خوب ايجاد جنگ ميكند همچنانكه حاكمِ بد جنگ افروز است. زيرا اينان در تضاد با يكديگرند.حياتشان در گرو اين تضاد و درگيري است. اما آنكه واصل به خير است بهترين حاكمان است. "واللهُ خيرُالحاكمين". واصل به خير، صبر و تحملي شگرف دارد و اينگونه است كه همه را به زير بال و پر خويش گرفته است. با همه هست و در عين حال با هيچ كس نيست. واصل خير با همه در ارتباط است. هم با بدان تعامل دارد هم با خوبان. مكالمه اش را با هيچكدام قطع نميكند. در قرآن، هم مكالمه با بدان را ميبيني هم تكلم با خوبان. معاهده و عهد و پيمان نيز جاي خود دارد. و اين كاملا در جايجاي آن مشهود است.
مسعود ریاعی
http://www.masoudriaei.com
https://eitaa.com/masoudriaei