eitaa logo
مستوره | فاطمه مرادی
467 دنبال‌کننده
289 عکس
54 ویدیو
1 فایل
🔹کلمه‌های یک مادر سیاست‌خواندهٔ دست‌به‌قلم 🔹ارتباط با من: @fatememoradiam 🔹لینک ناشناس برای گفتگو: https://gkite.ir/es/10095556 🔹من در فضای مجازی: https://zil.ink/fatememoradiam
مشاهده در ایتا
دانلود
. آخر شبی، دارم چت‌های دخترم با دوستش رو می‌خونم. برام جالب بود که از کِی توجه کرده که من «می» استمراری رو جدا از فعل می‌نویسم و قص علی هذا. گمونم برخلاف مامانش به ویراستاری علاقه داره. قربون اون دسبندت و کتابی نوشتنت😂
این استوری‌ها رو برای دوستانی می‌ذارم که اینستاگرام نمیان.
🔆🔆🔆🔆🔆 حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی): توصیه من به خواهران و دختران عزیزم این است که: ◻️ معلومات و آگاهی هایتان را بیشتر کنید. 🔸 مطالعه؛ 🔸 دقّت؛ 🔸 تحقیق؛ 🔸 درس؛ ◻️ ورود به مسائل مورد ابتلای روز ◻️ و اهتمام به کارهای دینی، جزو وظایف حتمی و مسلّمی است که امروز زنان کشور باید مثل مردان، خود را موظّف به انجام آنها بدانند. 1375/6/28
. اینه قدرت ایمان. . یک‌تنه بین اون همه شعار... دمت گرم @masture
. دوستان برای چی سوگواری راه انداختید؟ به خدا قسم توی این شکست نشانه‌ست. طارمی تنها کسی بود که مقتدرانه پای عقیده‌ش ایستاد و مجاهدانه بازی کرد و گل زد. وگرنه سردار آزمون هم بود. این رو ببینید. نه اون 6 تا گل رو. جمع کنید خودتونو ببینم. @masture
. رولان بارت نوشته: «آنکه حرف می‌زند همانی نیست که می‌نویسد و آنکه می‌نویسد همانی نیست که هست.» چند وقت پیش رفتم شهر و دیاری برای دیدار دوستانی که ماه‌ها و سالها ارتباط مجازی داشتیم. یکی در میان می‌گفتند چرا این‌قدر چهرهٔ جدی‌ای داری؟! با تصوری که از من ساخته بودند، همخوان نبودم. با بعضی‌هاشان ساعت‌ها خوش‌و‌بش کرده و خندیده بودم. اما من آن کلماتی نبودم که روی صفحهٔ موبایلشان نشسته بود. توی پروژه‌ها و همکاری‌های گروهی هم بوده‌اند کسانی که ملامتم می‌کردند: «کمتر دل بسوزان، همه را که نمی‌شود راضی نگه داشت.» آن‌ها هم با بخشی ناچیز از وجود من گمان می‌بردند دلسوز جهان و جهانیانم. . توی عمر سی و چندساله‌ام، کم ندیدم آدم‌هایی که در نگاه اول، کم از انسان آرمانی رویاهایم نداشتند ولی نگاه‌ها و دیدارهای بعدی هر چه ساخته بودم را فرو ریخت. آدمهایی بودند که اعتماد کردم و جفا کردند. دوستانی که غمشان را خوردم و زخم زدند. نویسندگانی که غبطه خوردم به قلم‌شان اما گفته‌هایشان حالم را به هم زد. نامدارانی که سخن می‌راندند و قلم‌شان کلماتی می‌نوشت که از آنِ خودشان نبود و قلبشان باور نداشت. خلاصه بودند و هستند و تمامی ندارند... . به هرحال آدم می‌تواند کلماتی که می‌گوید و می‌نویسد نباشد، می‌شود توی بیوی اینستاگرامش بنویسد: «شیعه‌ای کنج این عالم یا صلح‌طلبی کنج آن یکی عالم». از حسین دم بزند، از دموکراسی و برابری. برای آزادی یقه بدرد، آدم بکشد، زن و مرد و کودک. و سرمستانه شعار بدهد «بزنید و بکشید، آزادی نزدیک است.» و آزادی نزدیک باشد اما نه آنی که کلمهٔ آزادی است، بلکه همانی که آنها را از پوستین قبلی‌شان بیرون می‌کشد و رها می‌کند و به نمایش می‌گذارد. و به گمانم بارت حق می‌گوید: «هیچکس آنی نیست که می‌گوید و می‌نویسد...». @masture
هر روز بنویسید و این یکی از دشوارترین کارهای دنیاست. هر روز کاری را انجام دادن. نوشتن باید به اندازه مسواک‌زدن، غذا خوردن، خوابیدن و کارهایی تا این اندازه روزمره و همیشگی، در زندگی یک نویسنده تکرار شود. واقعاً باید خودمان را به روزانه‌نویسی عادت دهیم. باید سربازصفر کلمات باشیم. خدمت‌گزار دائمی‌شان. و این جمله فیلیپ پولمن، نویسنده درخشان و برجسته داستان‌های کودکان‌ونوجوانان را از یاد نبریم: داستان ارباب است و نویسنده خدمتگزارش. @masture
. سالها بود که نمی‌تونستم کتابی رو بی‌وقفه بخونم تا امروز صبح که کلمه‌های هاروکی موراکامی اسیرم کرد. نزدیک به دوازده ساعته دستمه. نه می‌تونم نخونم و نه می‌خوام که تموم بشه. . چقدر جای نویسندهٔ معاصر ایرانی که اینطوری امید بده خالیه. 📙📘📗از دو‌ که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم @masture
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 از خستگی دیگه چشمام نمی‌بینه ولی دلم نیومد اینو براتون نذارم. بخونید و بدونید که هرموقع خستگی، دلزدگی و مشتقاتش میاد، شما تنها نیستید و این طبیعیه. راه‌حلش هم فقط ادامه‌ دادنه. 📗 از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم @masture
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷این جمعه واقعا عیده.🇮🇷 عید پیروزی وحدت و همدلی بازیکنان فوتبال بر تفرقه‌اندازان. تا کور شود هرآنکه نتواند دید... @masture
🌱 شنبه برزخی شروع شد. پانزده متن خوانده نشده داشتم و تمرکزی که معلوم نبود کجا گم‌وگور شده. هرچه می‌خواندم نمی‌فهمیدم نویسنده چه نوشته. کلمات مثل خط میخیِ کتیبه‌های تخت جمشيد غریب و نامفهوم شده بودند. لپ‌تاپ را بستم و نشستم پای کلمه‌‌های موراکامی که نوشته بود: «من تنهایی را رنج‌آور نمی‌دانم، هر روز یکی دو ساعت از وقتم صرف دویدن می‌شود، بی‌آنکه کلمه‌ای با کسی حرف بزنم و چهار پنج ساعت را نیز پشت میز تحریرم می‌گذرانم و هیچ‌یک از این دو کار نه برایم دشوار است و نه کسالت‌بار...» . انگار عصای موسی آمد و دریای طوفان‌زده از هم شکافت. ناخوشی‌ام بندِنبود تنهایی بود. بچه‌ها از دوشنبه مجازی‌خوان شدند. دو کودک دبستانی، تدریس مجازی، ارسال تکالیف و تمام این‌ها یعنی خداحافظی با خودم و افکارم. همان‌جا دوی ماراتن شروع شد. دستی به سر و روی خانه کشیدم. غذایی پختم و چای دارچینی دم کردم. خوراکی‌‌ها را چیدم توی ظرف و انیمیشن مورد علاقه‌شان را گذاشتم. بعد هم مثل دوندهٔ مسابقات ماراتن نفس‌زنان گفتم: «می‌دونید وقتی لبخند مامان‌ها گم می‌شه چیکار باید کرد؟ باید مامان بره توی اتاق و زل بزنه به سقف، به لپ‌تاپ، به کتاب‌ها و پیش‌نویس‌هاش، به هرچی که دوست داره اصلا. تا کم‌کم لبخندش پیدا بشه.» . دو تایی خندیدند و گفتند: «پس ما در رو قفل می‌کنیم تا پیدا نشده بر نگرد.» توی دلم قند آب شد و با خودم گفتم کاش تمام مشکلات دنیا با تنهایی، کلمات و دوی ماراتن حل می‌شد... @masture