ーー☘ ✿ *✧ 🌼 ✧ * ✿ ☘ーー
#خواندنے
🌱 در سنین کودکی، وضع مالی 💰 پدرم خیلی خوب بود و ما در یک منطقه خوب در شهر سائوپائولو خانه 🏠 داشتیم.
🌱 بعد از مدتی مادرم 🧕 مریضی سختی گرفت تا جایی که پدرم برای تامین هزینه های درمانش، مجبور شد خانه مان را بفروشد.😔😢
🌱 ما به یک خانه ی کوچک تر در منطقه ی پایین شهر اسباب کشی کردیم و من هم مجبور شدم در سنین نوجوانی کار 👷♀ کنم تا در مخارج زندگی و خانه، کمک پدرم باشم.
🌱 این تغییر بزرگ در سبک زندگی مون، و از آن مهمتر بیماری 😷 مادرم باعث شد تا من کم کم دچار افسردگی 🤕 بشم.
🌱 قبلا تا حدودی #خدا رو قبول داشتم ولی با این وضعيت به پوچی و هیچی رسیدم، اعتقاد به اینکه اصلا خدایی وجود نداره. 😰😱😭
🌱 مدام به خودم می گفتم:
🔘چرا بوجود آومدم؟
🔘چرا توی این دنیا من همیشه باید سختی بکشم؟
🔘چراغصه بخورم؟
🔘فقر را تحمل کنم؟
🔘مریضی مادرم را تحمل کنم و آخرش بمیرم؟
🔘آخرش که چی؟ 🤔🤔
🌱 من مسیحی 💒 بودم ولی در دین مسیحیت 💒 جواب سوالاتم رو نمی تونستم پیدا کنم.
🌱 هر روز افسردگی 🤕 من بیشتر میشد و هر روز از خدا دورتر می شدم....
#شصت_و_هشتمین_محفل_مجازی_دختران_بهشتی
ーー☘ ✿ *✧ 🌼 ✧ * ✿ ☘ーー
https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c
ーー☘ ✿ *✧ 🌼 ✧ * ✿ ☘ーー