eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 از جماعتی از اهل‌اصفهان از جمله: ، و نقل می‌کند که گفتند: کان بأصفهان رجل یقال له: عبدالرحمن وکان شیعیاً، قیل له: ما السبب الذی أوجب علیك به القول بإمامة عليّ النقی علیه‌السلام دون غیره من أهل الزمان؟ قال: شاهدت ما أوجب ذلك علی، وذلك أنيّ کنت رجلاً فقیراٌ، وکان لی لسان وجرأة، فأخرجنی أهل‌أصفهان سنة من السنین مع قوم آخرین إلی باب المتوکل متظلمین. فکنّا بباب المتوکل یوماً إذ خرج الأمر بإحضار عليّ بن محمد بن الرضا علیهم‌السلام، فقلت لبعض من حضر: من هذا الرجل الذی قد أمر باحضاره؟ فقیل: هذا رجل علوی تقول الرافضة بإمامته، ثم قیل: ویقدر أنّ المتوکل یحضره للقتل. فقلت: لا أبرح من هاهنا حتی أنظر إلى هذا الرجل أی رجل هو. قال: فأقبل راکباً علی فرس وقد قام الناس یمنة الطریق ویسرته صفین ینظرون الیه، فلمّا رأیته وقع حُبّه في قلبي، فجعلت أدعو له في نفسي بأن یدفع الله عنه شر المتوکل. فأقبل یسیر بین الناس وهو ینظر إلى عرف دابته لا ینظر یمنة ولا یسرة، وأنا دائم الدعاء له، فلما صار بإزائی أقبل الی بوجهه وقال: استجاب الله دعاءك، وطول عمرك، وکثر مالک وولدك. قال: فارتعدت من هیبته ووقعت بین أصحابی، فسألونی وهم یقولون: ما شأنك؟ فقلت: خیر، ولم أخبرهم بذلك. فانصرفنا بعد ذلك إلى أصفهان ففتح الله علی الخیر بدعائه ووجوها من المال، حتی أنا الیوم أغلق بابي علی ما قیمته ألف ألف درهم سوی مالی خارج داری، ورزقت عشرة من الأولاد، وقد بلغت الآن من عمری نیفا وسبعین سنة، وأنا أقول بامامة هذا الذی علم ما فی قلبی، واستجاب الله دعاءه فيّ ولي. 📝 در اصفهان مردی بود به نام ، او شیعه بود، از او پرسیدند: چه چیز موجب شد که به امامت علی النقی علیه‌السلام عقیده پیدا کنی؟ گفت: معجزه‌ای دیدم که این عقیده را پیدا کردم، و آن اینکه من مردی فقیر، و با این حال، زبان‌دار و با جرات بودم، در یکی از سال‌ها اهل اصفهان مرا با گروهی دیگر برای دادخواهی، نزد متوکل فرستادند. روزی بر در قصر متوکل بودیم که فرمان صادر شد تا علی بن محمد بن الرضا علیهماالسلام را بیاورند، من از یکی از حاضران پرسیدم: این مرد که احضار شده کیست؟ گفت: مردی علوی است که رافضه به امامت او اعتقاد دارند، و محتمل است که متوکل او را احضار کرده تا به قتل برساند. من با خود گفتم: از اینجا تکان نمی‌خورم تا ببینم این مرد چگونه مردی است، پس ناگهان شخصی سوار بر اسب پیدا شد، و مردم در طرف راست، و چپ او به صف ایستاده بودند، و به او می‌نگریستند، من چون او را دیدم محبتش در دلم افتاد، و شروع کردم در دلم برای او دعا کنم که: خدا شر متوکل را از او بردارد. او از میان مردم می‌گذشت و نگاهش به یال اسب خود بود و به جای دیگر نگاه نمی‌کرد، و من نیز پیوسته به او دعا می‌کرد، تا چون در برابرم واقع شد، رو به من کرد و فرمود: خدا دعایت را مستجاب کند، و عمرت را دراز، و مال و فرزندت را فراوان گرداند. من از هیبت او لرزیدم، و در میان یاران خود افتادم، آنان می‌پرسیدند: تو را چه شده است؟ و من می‌گفتم: خیر است، و چیزی نگفتم. و چون به اصفهان برگشتیم، خداوند از برکت دعای حضرت علیه‌السلام، درهای خیر را بر روی من گشود، و مال فراوانی به من داد تا آنجا که امروز، در خانه در بسته خود اموالی دارم که یک میلیون درهم ارزش دارد، و این غیر از ثروت‌های بیرون خانه من است. و نیز ده فرزند دارم، و عمرم از هفتاد متجاوز است. آری من به امامت این آقایی معتقدم که از اسرار دل من آگاه بود، و خدا دعای او را در حق من مستجاب کرد. 📚 منابع: ۱. الخرائج والجرائح، ج۱، ص۳۹۲ ح۱ ۲. الثاقب فی المناقب، ص۵۴۹ ح۱۱ ۳. کشف الغمة، ج۲، ص۳۸۹ ۴. بحارالأنوار، ج۵۰، ص۱۴۰، ح۲۶ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar