eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 (قسمت اول) 👈🏼👈🏼 حجت‌الاسلام در کتاب که مجموعه‌ی داستان‌های کتاب است، می‌نویسد: می‌گوید: من کسی بودم که کتاب‌های علمی پیچیده و مطالب دقیق آنها را مطالعه کرده بودم و به آنها آگاهی داشتم و تلاش می‌کردم مشکلات علوم را حل نمایم و در مذهب امامیه خیلی متعصب بودم و در خصوص اثبات فضائل ائمه اطهار علیهم‌السّلام و بیان نقائص و اشکالات و قبایح و عیوب پیشوایان اهل سنت و سست کردن مرام آنها جدیت می‌کردم و همیشه آن‌ها را به‌خشم می‌آوردم. ➖ تا اینکه روزی به‌یکی از که در عصر خود هم پایه‌ای در دشمنی و بحث و مناظره و پرگویی و باطل خواهی نداشت گرفتار شدم. او به من گفت: «ای سعد، وای به‌حال تو و دوستانت! شما رافضیان، مهاجرین و انصار را توهین می‌کنید و ولایت و امانت آنها را نزد پیامبر (صلی الله علیه واله) انکار می‌نمایید با وجود این که یکی از آنها «صدیق» است که از همهٔ صحابه در پذیرفتن اسلام بالاتر است؛ آیا ندیده‌اید که رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله) او را با خود به غار بردند؟! این نبود مگر به‌خاطر این که حضرت می‌دانست او خلیفه‌اش است و امر تأویل را به او واگذار خواهد نمود و زمام امور امامت را بعد از خود به‌دست او خواهد داد و کاستی‌ها را به‌او برطرف خواهد نمود و حدود را به‌دست او برپا خواهد کرد و اوست که لشکر اسلام را به راه خواهد انداخت و بلاد کفر را فتح خواهد کرد. ➖ پس همان‌طور که رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله) بر نبوت خود ترسید بر خلافت او هم ترسید که مبادا کشته شود و امر خلافت ضایع گردد و الا شخصی که می‌خواهد از ترس دشمن مخفی شود لازم نیست کسی را با خود بردارد و ببرد بلکه باید تنها برود تا کسی نتواند از حال او مطلع شود. فقط به‌همین دلیل بود که صدیق را با خود به‌غار برد. و امّا علی علیه‌السّلام را که در جای خود خواباند به‌این علت بود که می‌دانست اگر کشته شود چندان ضرری به‌دین وارد نمی‌آید چون برای جنگ‌ها و سرداری لشکرها ممکن بود فرد دیگری را به جای او نصب کند». ➖ وقتی این مطالب را شنیدم در ردّ آن ناصبی جواب‌هایی را گفتم، امّا او بر آنها اشکال وارد کرد و قبولشان ننمود بعد هم گفت: «ای سعد مطلب دیگری دارم که تمام حجّت و آیات جماعت رافضیان را باطل می‌کند! آیا شما رافضیان معتقد نیستید که «صدیق» با این که از هر شکی به دور است - و «فاروق» (عمر) که هستهٔ دین اسلام را حفظ کرده منافق بوده‌اند و بدون اعتقاد اظهار اسلام کرده‌اند؟» گفتم: «آری». گفت: «بگو ببینم آیا مسلمان شدن آنها از روی میل و رغبت بوده یا از ترس و کراهت؟» من در جواب او ماندم و لاعلاج خود را به‌راه دیگری زدم چون ترسیدم مرا گیر بیندازد؛ زیرا اگر می‌گفتم: اسلام ایشان از روی میل و رغبت بوده، می‌گفت: پس چرا آنها را منافق می‌دانید، چون کسی که از روی رغبت ایمان بیاورد - مخصوصاً زمانی که اسلام قدرتی نداشته و ترسی از کسی نبوده - یقیناً مؤمن واقعی است، و اگر بگویم از روی ترس و اجبار مسلمان شده‌اند خواهد گفت: دین اسلام در آن زمان‌ها قدرت و شمشیر و لشکری نداشته تا کسی از آن بترسد بلکه کفار مسلط بوده‌اند و مؤمنان از آنها ترسان و هراسان بوده‌اند. ➖ لذا چون جواب درستی نداشتم سینه‌ام از غضب پر شد و جگرم نزدیک بود از شدت غصه پاره شود. به‌همین خاطر طوماری برداشتم و در آن چهل و چند مسأله از مسائل مشکل و معضلات را نوشتم و چون از اهل قم کسی را بهتر از «قدس سره» اصحاب حضرت عسکری علیه‌السّلام ندیدم به دنبال او رفتم تا مسائلم را از او بپرسم. ایشان در آن وقت به عزم شرفیابی خدمت آن مولا به سامرا رفته بود. او را تعقیب کردم ایشان در آن وقت به عزم شرفیابی خدمت آن مولا به سامرا رفته بود. او را تعقیب کردم بالأخره در یکی از منازل بین راه به ایشان رسیدم. بعد از مصافحه و احوالپرسی فرمود: «ان‌شاءالله خیر است که به‌دنبال ما آمده‌ای!» من موضوع سؤالاتم را مطرح کردم. گفت: «من هم به منظور پرسیدن مسائلم و اشتیاقی که به ملاقات آقا امام حسن عسکری علیه‌السّلام دارم عازم زیارت آن حضرت شده‌ام و می‌خواهم بعضی از مشکلات قرآن و معضلات تأویل آن را بپرسم، تو هم حتماً بیا و سؤالاتت را بپرس، چون خواهی دید ایشان مانند دریایی است که عجائب و غرائب آن تمام نمی‌گردد و این شخصیت است که امام ماست». ادامه دارد ⤵️⤵️