eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم رحمه الله پدر مرجع بزرگوار آقا تصميم مي‌گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان صلوات الله علیه چهل جمعه در مساجد شهر مشهد مقدس زيارت عاشورا بخواند. 🍃 در يکي از جمعه‌هاي آخر، نوري را از خانه‌اي نزديک به مسجد مشاهده مي‌کند. پس به سوي خانه مي‌رود، مي‌بيند حضرت ولي عصر امام زمان صلوات الله علیه در يکي از اتاق‌هاي آن خانه تشريف دارند. 🍃 ولی در ميان اتاق جنازه‌اي قرار دارد که پارچه‌اي سفيد روي آن کشيده شده است. ايشان مي گويد: هنگامي که وارد شدم اشک مي‌ريختم، پس سلام کردم. 🍃 حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من مي‌گردي و اين رنج‌ها را متحمّل مي‌شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!» بعد فرمودند: «اين بانويي است که در دوره کشف حجاب، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا حجابش هتک نگردد». 📚 شیفتگان حضرت مهدی صلوات الله علیه، ج۳ ص۱۵۸ 🔆 کانال 🆔 @heydariam_heydari110
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آقا سید محمد صاحب کتاب مفاتیح الاصول، نقل می‌کند: علامه حلی در یکی از شبهای جمعه تنها به زیارت سیدالشهدا علیه السلام میرفت. ایشان بر حیوانی سوار بود و تازیانه ای در دست داشت. در بین راه شخصی پیاده در لباس اعراب به ایشان برخورد کرد و با ایشان همراه شد. در بین راه شخص عرب مساله ای را مطرح کرد. 🍃 علامه حلی فهمید که این عرب مردی عالم است و با اطلاع و بلکه کم نظیر. لذا بعضی از مشکلاتش را از ایشان سوال کرد تا ببیند چه جوابی میدهد با کمال تعجب دید ایشان حلال مشکلات است. خلاصه متوجه شد که این شخص علامه ی دهر است. زیرا تا به حال کسی را مثل خودش ندیده بود. تا جاییکه در بین سوالها، مساله‌ای مطرح شد که نظر آن شخص با علامه حلی متفاوت بود. علامه قبول نکرد و گفت: این فتوا بر خلاف اصل و قاعده است و دلیل و روایتی که مستند آن شود نداریم. 🍃 آن جناب فرمود: دلیل این حکم، حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب آورده. علامه گفت: چنین حدیثی در تهذیب نیست. آن مرد، فرمود: آن نسخه از تهذیب را که تو داری از اولش فلان مقدار ورق بشمار در فلان صفحه و فلان سطر حدیث را پیدا میکنی. 🍃 علامه با خودش گفت: شاید این شخص مولای عزیزم حضرت بقیه الله الاعظم می باشد. برای اینکه برایش معلوم شود در حالیکه تازیانه از دستش افتاد، پرسید: آیا ملاقات با حضرت صاحب الزمان علیه السلام امکان دارد یا نه؟ آن شخص وقتی این سوال را شنید خم شد و تازیانه را برداشت و با دست خود در دست علامه گذاشت و فرمود: چطور نمیتوان دید در حالیکه الان دست او در دست تو است؟ 🍃 همین که علامه این کلام را شنید بی اختیار خودش را از بالا بر پاهای مبارک امام انداخت تا پای مبارکشان را ببوسد که از شوق زیاد بیهوش شد. 🍃 وقتی به هوش آمد کسی را ندید و افسرده شد. بعد از آنکه به خانه برگشت کتاب تهذیبش را نگاه کرد و حدیث را در همان جایی که آن بزرگوار فرموده بود، پیدا کرد و در حاشیه ی کتاب تهذیب خود نوشت: این حدیثی است که مولای من صاحب الامر علیه‌السلام به من خبرش را دادند. 📚 برکات حضرت ولی عصرعجل الله فرجه، ص۱۲۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فرقی ندارد زندگیّ و مرگ، بی تو وقتی نباشم در مسیرت یار و رَهرو فرقی ندارد هر نَفَس با زهر خوردن، وقتی نباشم در هوای خدمت تو گر نوکری از نوکران تو نباشم... دنیا و عقبا آتش‌آباد است هر دو گر بسترِ غفلت ز تو گردد، نیارزد... مُلکِ زمین از صفر تا صد، قدرِ یک جو پایی ندارم که بپاخیزم به راهت باید تو تکویناً کُنی امرم که : پاشو فرقی ندارد صبح با شب در فراقت فرقی ندارد زندگیّ و مرگ، بی تو دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼 روش اول: مرحوم در كتاب به نقل از و سبزوارى مى‏نویسد: هر كس حاجتى دارد، آنچه را كه ذكر مى‏شود در یك قطعه كاغذى بنویسد و در ضریح یكى از ائمه‏ (علیهم‌السلام) بیندازد، یا كاغذ را ببندد و مهر كند و خاك پاكى را گِل سازد، و آن را در میان گِل بگذارد ودر نهر یا چاه آب یا بركه‏اى بیندازد، با این نیت كه انشاء الله به خدمت حضرت صاحب الزمان صلوات الله وسلامه علیه برسد، و آن بزرگوار واسطه برآورده شدن حاجت وى مى‏شوند. 🍃 عریضه این‏چنین نوشته مى‏شود: «بسم الله الرحمن الرحیم كتبت یا مولاى صلوات الله علیك مستغیثا وشكوتُ ما نزل بی مستجیرا بالله عزّوجلّ ثمّ بِك من أمرٍ قد دهمنی واشغلَ قلبی وأطال فكری وسلبنی بعض لُبّی وغیّر خطیر نعمة الله عندی واسلمنی عند تخیّل وروده الخلیل وتبرء منّی عند ترائی إقباله إلیّ الحمیم وعجزتْ عن دفاعه حیلتی وخاننی فی تحمله صبری وقوّتی فلجأت فیه إلیك وتوكلت فی المسألةِ للّه جلّ ثناؤه علیه وعلیك فی دفاعه عنّی علما بمكانك من الله ربّ العالمین، ولیّ التدبیر ومالك الاُمور واثقا بك فی المسارعة فی الشفاعة إلیه جلّ ثنائه فی امری متیقّنا لإجابته تبارك وتعالى إیاك باعطائی سؤلی وأنت یامولای جدیر بتحقیق ظنّی وتصدیق أملی فیك فی أمر كذا وكذا ـ وبه جاى كذا وكذا حاجات خود را ذكر نماید ـ فیما لا طاقة لی بحمله ولاصبر لی علیه وان كنت مستحقا له ولاضعافه بقبیح افعالی وتفریطی فی الواجبات التی لله عزّوجلّ فأغثنی یامولای صلوات الله علیك عند اللّهف وقدّم المسألة للّه عزّوجلّ فی أمری قبل حلول التلف وشماتة الأعداء فبك بسطت النعمة علیّ وأسئل الله جلّ جلاله لی نصرا عزیزا وفتحا قریبا فیه بلوغ الآمال وخیر المبادی وخواتیم الأعمال والأمن من المخاوفِ كلّها فی كل حال إنّه جلّ ثنائه لما یشاء فعّال وهو حسبی ونعم الوكیل فی المبدء والمآل». آنگاه در كنار نهر یا چاه یا بركه آب بایستد و یكى از وكلاى آن حضرت در دوره غیبت صغرى (عثمان بن سعید عمروى، یا پسر او محمد بن عثمان، یاحسین بن روح یا على بن محمد سمرى) را در نظر بیاورد، و با نام او را بخواند: "یا فلان بن فلان - مثلا "عثمان بن سعید" ـ سپس این چنین ادامه دهد: سلام علیك أشهد أنّ وفاتك فی سبیل الله وأنّك حیٌّ عند الله مرزوق وقد خاطبتك فی حیاتك التی لك عند الله عزّوجلّ وهذه رقعتی وحاجتی الى مولانا (علیه‌السلام) فسلمها إلیه وأنت الثقة الأمین." سپس نوشته را در همان نهر یا چاه یا بركه آب بیندازد. ان‌شاءالله حاجت او برآورده خواهد شد. 👈🏼 روش دوم: و همچنین در این زمینه مرحوم محدّث نورى در كتاب عریضه‌اى را خطاب به امام زمان‏(علیه‌السلام) به این صورت نقل كرده است: «بسم الله الرحمن الرحیم توسّلت إلیك یا أبا القاسم محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب النبأ العظیم والصراط المستقیم وعصمة اللاجین بأمّك سیّدة نساء العالمین وبآبائك الطاهرین وبامّهاتك الطاهرات، بی-س والقرآن الحكیم والجبروت العظیم وحقیقة الإیمان ونور النور وكتاب مسطور أن تكون سفیری إلى الله تعالى فی الحاجة... ـ بعد حاجت خود را مى‏نویسد.» و این نوشته را در مقدارى گِل پاك گذاشته و آن را در آب جارى مى‏اندازد، و در همان حال یكى از نواب اربعه را صدا كرده مى‏گوید: "یا عثمان بن سعید و یا محمد بن عثمان ‏و... أوصلا قصّتی إلى صاحب الزمان صلوات الله علیه." 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد عیسى شود، آن خسته که بیمار تو باشد از چشمۀ خورشید جگر سوخته آید هر دیده که لبْ تشنه دیدار تو باشد خوابى که بِهْ از دولت بیدار توان گفت خوابى ست که در سایه ى دیدار تو باشد هر چاک قفس از تو خیابان بهشتى ست! خوش وقت اسیرى که گرفتار تو باشد بر چهره‏ى گل پاى چو شبنم نگذارد آن راهروى را که به پا، خار تو باشد! "صائب" اگر از خویش توانى بدر آمد این دایره‏ها نقطه‌ى پرگار تو باشد 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی «تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» «من در قفس بال و پر خویش اسیرم» ای کاش تو یکبار به بالین من آیی در بنده‌نوازی و بزرگی تو شک نیست من خوب نیاموختم آداب گدایی عمری‌ست که ما منتظر آمدنت، نه تو منتظر لحظه‌ی برگشتن مایی می‌خواستم از ماتم دل با تو بگویم از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی امشب شده‌ای زائر آن تربت پنهان؟ یا زائر دلسوخته‌ی کرب‌و‌بلایی ای پرسشِ بی‌پاسخِ هر جمعه‌ی عشّاق آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar