#أین_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#قصه_عبرت
#تشرفات
🔷🔶 #تشرف_حاج_علی_آقا_و_رفقایش_در_مسجد_سهله
👈🏼👈🏼عالم کامل #شیخ_عبدالهادی درمحضر آیتالله #حاج_شیخ_حسنعلی_تهرانی نقل فرمود: مـن در نجفاشرف مؤمن متقی حاج علی آقا را ملاقات مینمودم.
ایشان همیشه درشبهای چهارشنبه به #مسجدسهله مشرف میشد.
➖شیخعبدالهادی گفت: روزی از او پرسیدم که دراین مدت آیابحضور مبارک حضرت سیدنا ومولانا صاحب الزمان(علیهالسلام) رسیدهای؟! درجوابگفت: درسن جوانی با جمعی از مؤمنین واخیار، بر این عمل مداومت داشتیم وابدا چیزی مانع ما نبود.
یازده نفر بودیم وبرنامه ما این بود که درهر شبی ازبین رفقا، یکی باید اسباب چای وشام برای همه تهیه میکرد.
➖تا آنکه شبی نوبت به یکی از رفقا که مرد سراجی بود، افتاد و او هم تهیهای دید ونان وآذوقه را در دکان خود مهیا کرد.
از قضا آنها را فراموش کرده و مثل هفتههای قبل دکان خود را بسته بود وروانه مسجد سهله شده بود.
آنروز هوا دگرگون و سرد بود.
جمعیت ما پراکنده، دونفر دونفر بهراه افتادند تا آن که در مسجد سهله اجتماع کردیم.
نماز را طبق معمول خواندیم و روانه مسجد کوفه شدیم، چون در حجره نشستیم، گفتیم: شام را حاضر کنید.
دیدیم کسی جواب نمی دهد.
➖گفتیم: امشب نوبت کیست؟ بهیکدیگر نگاه کردیم و دیدیم نوبت آن مرد سراج است.
به او گفتیم: چه کردهای مؤمن؟ ما را امشب گرسنه گذاشتهای؟ چرا در نجف نگفتی که دیگری شام را تهیه کند؟ گفت: من همه چیز را مهیا کردم و به دکان آوردم، اما وقت حرکت آنها را فراموش نمودم و الان به یادم آمد و وقتی به نجف برگشتیم به آنجا می رویم و واقعیت را میفهمید.
آنشب، شب سردی بـود و بـه اندازه همیشه کسی در مسجد نبود.
➖در حجره را بستیم، ولی از گرسنگی خوابمان نمیبرد، لذا با هم صحبت میکردیم، چون قدری گذشت، ناگاه دیدیم کسی در حجره را میکوبد.
خیال کردیم اثر هوا است.
دوباره در را کوبید، چون حوصله نداشتیم یکی از ما فریاد زد: کیست؟ شخصی با زبان عربی جواب داد: در را بازکن.
یکی از رفـقا با نهایت ناراحتی در را گشود و گفت: چه میخواهی؟ چون خیال کرد مرد غریبی است و آفتابه میخواهد یا کار دیگری دارد.
دیدیم مرد جلیل و سید بزرگواری است.
سلام کرد و به همان یک سلام ما را برده وغلام خود نمود.
➖همگی با او مانوس شدیم
فرمود: آیا مرا در این جا جا میدهید؟
گفتیم: بفرمائيد اختیار دارید.
تشریف آورد و نشست.
ما همگی جهت تعظیم واحترام او برخاستیم و نشستیم و به بیانات روح افزایش زنده شدیم.
بعد از مدتی فرمود:
اگر خواسته باشید، اسباب چای در خورجین حاضر است.
یکی از رفقا برخاست و از یک طرف خورجین، سماوری بسیار اعلا با لوازم آن را بیرون آورد.
مشغول شدیم و به یکدیگر اشاره کردیم که تا میتوانید چای بخورید که بجای شام است
در این اثناء، آن بزرگوار میفرمود:
قال جدی رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) و احادیث صحیحه بیان میکرد.
بعدازصرف چای فرمود:
اگر شام خواسته باشید در این خورجین حاضر است.
➖قدری به یکدیگر نـظـر کردیم تاآنکه یکی از ما برخاست و از طرف دیگر خورجین، یک قابلمه بیرون آورد ووسط مجلس گذاشت.
وقتی در آن را برداشت مملو از برنج طبخ شده و خورش روی آن بود و بخاری از آن متصاعد میشد مثل این که الان ازآتش برداشته باشند.
از آن برنج و خورش خوردیم و همگی سیر شدیم و مقداری باقی ماند.
➖فرمود: آن را برای خادم مسجد ببرید.
برخاستیم و در جستجوی خادم رفتیم و غذا را به او دادیم.
سید بزرگوار فرمود: خیلی از شب گذشته، بخوابید.
هـمگی استراحت کردیم.
➖چون سحر شد یکی یکی برخاسته تجدید وضو نمودیم ودر مقام حضرت آدم (علیهالسلام) جمع شدیم و ادعیه معمول و نماز صبح را ادا کردیم، بنای حرکت به سمت نجف شد گـفـتیم خوب است در خدمت آن سید بزرگوار روانه شویم.
هر کس از دیگری پرسید: آن سرور کجا رفت؟ ولی همه گفتیم: جز اول شب، دیگر ایشان را ملاقات نکردیم.
➖به دنبال او گشتیم وتمام مسجد ومتعلقاتش و هرمحل دیگری را که احتمال میدادیم، مراجعه کردیم، ابدا اثر و نام و نشانی از آن جناب نیافتیم.
از خادم مسجد پرسیدیم: چنین مردی راملاقات نکردهای؟ گفت: اصلا این طور کسی را ندیدهام و هنوز در مسجد هم بسته و کسی بیرون نرفته است.
➖بالاخره از ملاقات مایوس گشته و با خود میگفتیم که این عجایب چه بود؟ یکی گفت: آن سید کجا رفـت و چه شد وحال آن که در مسجد هنوز بسته است!!
دیگری گفت: دیدی در آن هوای سرد و آن وقت شب، چگونه بخار از غذا متصاعد بود؟!
یکی دیگر میگفت: چه سخنانی میگفت ومیفرمود: قال جدی رسولاللهص
دراینجاهمگی یقین کردیم که غیرازحضرت ولیعصر عج کس دیگری نبوده وبرای جدایی از ایشان وعدم معرفت درآن وقت افسوس خوردیم.
📚 عبقریالحسان فیاحوال مولاناصاحبالزمان علیهالسلام، ج۲، ص۴۹۵
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#منتظر_ظهور
#تشرفات
🔷🔶 #تشرف_دو_خادم_در_حرم_امام_حسين_عليه_السلام
👈🏼👈🏼 عـبـد صالح، شيخ حسين، #شماع_حرم_مطهر_حسينى (مسئول شمعهاى حرم مطهر), كه فرد مورد اعتماد و از خدام پير حرم حضرت سيدالشهداء (علیهالسلام) بود, فرمود:
مـن و سـيـد جـلـيل , مرحوم سيد هاشم نايب التوليه (رحمهالله), مسئول بستن و باز كردن درهاى حرم مـطهر بوديم و در صحن مقدس بيتوته مىكرديم.
🍃 برنامه ما اين بود كه اول شب تمام زواياى رواق مقدس و حرم را جستجو مىنموديم، آنگاه درها را مىبستيم و بعد از باز كردن درها هم تمام زوايا را تفحص مىنموديم كه كسى مخفى نشده باشد.
🍃 شـبـى، طـبـق معمول تمام زوايا را تفحص نموديم و درها را بستيم و خوابيديم.
آن شب من كمى زودتر از شبهاى ديگر بيدار شدم و سيد هاشم را بيدار كردم.
گفت: نيم ساعت وقت باقى است و بد نيست كه در حرم مشغول نماز شويم و وقتى زمان باز شدن درها رسيد, آنها را باز كنيم.
در رواق مـقـدس را باز كرده و از داخل بستيم و يكى از سه در حرم مطهر را كه پيش روى مبارك اسـت.
🍃 بـاز كـرديـم و داخـل شـديم تا به بالاى سر مقدس رسيديم ديديم سيدى نورانى ايستاده و مشغول نماز و در حال قنوت مىباشد.
سيد هاشم گفت: فلانى، مگر اول شب و وقت بستن درها، جستجو نكردى؟
گفتم: چرا كاملا جستجو كردم و دقت نمودم و احدى باقى نمانده بود.
سـيـد هاشم گفت: پس چراغ بياور تا به صورت او نگاه كنم و ببينم كه او را مىشناسم يانه.
چراغ آوردم و نظر كرديم گفت: من او را نمىشناسم و هرگز نديدهام .
🍃 ايـسـتاديم و منتظر مانديم كه از نماز فارغ شود تا اين كه خسته شديم و او همچنان درقنوت بود.
سيد هاشم گفت: بيا برويم و بگرديم كه غير از او كسى را در حرم مىيابيم يا نه.
از پشت ضريح به طرف پيش روى رفتيم و از آن جا به طرف بالاى سر مقدس برگشتيم، ولى او را درآن جا نديديم.
اين بار مشغول تفحص از او شديم اما ابدا اثرى نيافتيم.
🍃 سـيـد هاشم گفت: درها كه بسته است پس از كجا خارج شد؟
آنگاه عمامه خود را از سرانداخت و بنا كرد بر سر خود زدن.
گفتم: سيد تو را چه مىشود؟
گـفـت: يـقـيـن كـردم كه اين سيد مولاى ما حضرت حجت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف بوده است، اما ما حضرتش را نشناختيم و نفهميديم و گريه زيادى كرد و زمانى كه وقت داخل شد، درها را براى زوار باز كرديم.
📚 کمال الدین، ج۱, ص۱۲۱
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
4_5814663897990302884.mp3
7.81M
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#تشرفات
🍃 تشرف حاج علی بغدادی به محضر مبارک امام زمان ارواحنافداه...
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
71-Tasharof Seyed abolhasan Esfehani.mp3
4.83M
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#تشرفات
🍃 حکایت تشرّف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در ایام نوجوانی، به محضر مبارک امام عصر علیه السلام
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
27.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#أین_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#سخنرانی_کوتاه
#تشرفات
🍃 #حکایت_تشرف_شیخ_حسین_آل_رحیم_محضرت_ولیعصر_عجل_الله_فرجه_الشریف
👈🏼 بیاد امام غریب و مظلوم بوده، و بهایشان توسل داشته باشیم
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_احمد_کافی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تشرف علامه بحرالعلوم - شیخ کافی_438222269194436697.mp3
31.87M
#أین_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#تشرفات
🔷🔶 #عنایت_امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف_در_مورد_ابوراجح_حمامی
👈🏼👈🏼 در شهر حلّه حاکمی بود که او را مرجان صغیر میگفتند و او یکی از ناصبیان زمان خود بود و او به قدری متعصّب بود که وقتی در مجلس خود مینشست، پشت خود را به #مقام_امیرالمومنین (علیه السلام) که در شهر حلّه است مینمود.
➖ به او گفتند:
در شهر حله مردی است به نام أبوراجح حمامی او پیوسته صحابه را دشنام میدهد، آن خبیث امر کرد که او را احضار کنند.
چون او را حاضر نمودند امر کردکه او را بزنند و آنقدر او را زدند که مشرف به هلاکت شد و حتّی آنقدر به صورت او زدند که از شدت ضربات دندانهای او ریخت، و زبات او را بیرون آوردند و او را به زنجیر آهنی بستند، بینی او را سوراخ کردند و ریسمانی را که از موی شتر ساخته شده بود داخل سوراخ بینی او کردند و سر آن ریسمان را به دست عدهای داده و آنها را دستور داد که او را با آن همه جراحات و زخمهای سخت در کوچههای حلّه بگردانند و بزنند.
➖ پس او را، به کوچهها برده و آنقدر زدند تا به زمین افتاد و نزدیک بود بمیرد.
حالت او را به مرجان خبر دادند دستور داد او را به قتل برسانند.
حاضران گفتند: که او پیرمرد است و آنقدر جراحت به او رسیده که اگر او را نکشی خود به خود خواهد مرد و احتیاج به کشتن ندارد، خود را شریک در خون او مکن، بالاخره با شفاعت و وساطت حاضران أمر کرد که او را رها کنند، خویشاوندان أبوراجح حاضر شده و او را در حالی که زبان و صورتش ورم کرده بود به خانه بردند و شک نداشتند که در همان شب خواهد مرد.
➖ صبح فردا اهل او به نزد او رفتند، دیدند که أبو راجح ایستاده و مشغول نماز است و بدن او صحیح و سالم شده و دندانهای ریخته او برگشته و جراحتهای او خوب شده و اثری از آن همه جراحت در بدن او باقی نمانده، شکستگیهای بدن و صورتش زایل شده است.
➖ اطرافیان از حالت او تعجب نموده و از او دربارهء قضیهاش سوال کردند.
أبوراجح گفت:
دیشب که مرا تنها گذاشتید و رقتید من به حالی رسیدم، که مرگ را به چشم خود دیدم و زبانی هم نداشتم که از خدا درخواست شفایم را بنمایم، پس با دل خود متوجه مولای خود صاحب الزمان(علیه السلام) شدم و از آن جناب طلب دادرسی کردم، چون هوا تاریک شد دیدم خانه تمام از نور پر شد، ناگهان حضرت صاحب العصر و الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که دست شریف خود را بر روی من کشید و فرمود: بیرون برو برای عیال خود کار کن به تحقیق که خدامتعال تو را عافیت عطا کرده است و چون صبح شد خود را به این حالتی که میبینید دیدم.
➖ عالم زاهد محقق شیخ شمسالدین محمد قارون (رحمةالله علیه) ناقل این قضیه میفرماید:
به خدا قسم ابوراجح قبل از این جریان مرد ضعیف اندام و زرد چهره و بد صورت و کم ریش بود و من دائماً به حمامی که ابوراجح در آن کار میکرد میرفتم و او را به این حالت میدیدم، و لیکن بعد از این جریان با عدهای دیگر بر او وارد شدم، دیدم ابوراجح به صورت مردقوی و توانمند شده و قامت او رشید و ریش او بلند و صورت او سرخ شده و مانند جوانی که در بیست سالگی باشد، گردیده است و به همین حالت جوانی بود و تغییر نیافت تا آنکه از دنیا رفت رحمة الله علیه.
📚 بحارالأنوار، ج۲، ص۷۰
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_مهدی_علیه_السلام
#نیمه_شعبان
#دعای_فرج
#تشرفات
🔷🔶 #و_لو_أن_أشياعنا_وفقهم_الله_لطاعته
👈🏼👈🏼 در بعضی از توقیعات صادره از حضرت ولیعصر صلوات الله علیه آمده:
〽️ اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را به اطاعت از خود موفق گرداند، دل هايشان بر وفاى به پيمانى كه بدان موظف هستند، اتفاق مى كرد، قطعا توفيق ملاقات با ما براى آنان به عقب نمى افتاد، و قطعا سعادت مشاهده ما، بر اساس معرفت حقيقى و صداقت دل، به زودى براى آنان حاصل مى شد.
〽️ هر يك از شما بايد كارى كند كه به محبّت ما نزديك شود و از آنچه او را به ناپسندى و ناخشنودىِ ما نزديك مى كند، بپرهيزد، كه امر ما ناگهانى و بدون آمادگى قبلی است.
🌿«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا- وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِةِ- عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِى الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُم بِنا».
🌿«فَلْيَعْمَلْ كُلُ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَيَتَجَنَّبُ مَا يُدْنِيهِ مِنْ كَرَاهَتِنَا وَسَخَطِنَا فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَة».
📚 منابع:
۱. احتجاج، ج۲، ص۳۲۴
۲. الوافی، ج۲۶، ص۲۸۶
۳. بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۶
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_مهدی_علیه_السلام
#نیمه_شعبان
#دعای_فرج
#تشرفات
🔷🔶 #و_لو_أن_أشياعنا_وفقهم_الله_لطاعته
👈🏼👈🏼 در بعضی از توقیعات صادره از حضرت ولیعصر صلوات الله علیه آمده:
〽️ اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را به اطاعت از خود موفق گرداند، دل هايشان بر وفاى به پيمانى كه بدان موظف هستند، اتفاق مى كرد، قطعا توفيق ملاقات با ما براى آنان به عقب نمى افتاد، و قطعا سعادت مشاهده ما، بر اساس معرفت حقيقى و صداقت دل، به زودى براى آنان حاصل مى شد.
〽️ هر يك از شما بايد كارى كند كه به محبّت ما نزديك شود و از آنچه او را به ناپسندى و ناخشنودىِ ما نزديك مى كند، بپرهيزد، كه امر ما ناگهانى و بدون آمادگى قبلی است.
🌿«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا- وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِةِ- عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِى الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُم بِنا».
🌿«فَلْيَعْمَلْ كُلُ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَيَتَجَنَّبُ مَا يُدْنِيهِ مِنْ كَرَاهَتِنَا وَسَخَطِنَا فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَة».
📚 منابع:
۱. احتجاج، ج۲، ص۳۲۴
۲. الوافی، ج۲۶، ص۲۸۶
۳. بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۶
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
یک بیابان اضطرار.mp3
20.74M
#کلیپ_صوتی_مهدوی
#تشرفات
🍃 #یک_بیابان_اضطرار
👈🏼 ماجرای تشرف مرحوم نمازی شاهرودی ، خدمت امام عصر (علیه السلام) در بازگشت از سفر حجّ
📚 میر مهر، ص۳۱۷
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
درخدمتپدر_تشّرفِجوانِدلّاک.mp3
15.23M
#کلیپ_مهدوی
#تشرفات
🍃 #تشرف_جوان_دلاک
#در_خدمت_پدر
داستان تشرف جوان دلّاک به محضر امام عصر (علیه السلام)
📚 نجم الثاقب: حکایت ۸۶
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#کلیپ_مهدوی
#تشرفات
🍃 کلیپی قدیمی از:
#تشرف_حسن_عراقی_به_محضر_مولایمان_امام_زمان_علیه_السلام
➖ اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ.
🔻 #شیخمصطفیخبازیان، متوفای ۱۶ شعبان سال ۱۴۱۳ق / ۱۳۷۱ش
🔻 کلیپی قدیمی مربوط بهحدود ۳۰ سال قبل
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_مصطفی_خبازیان
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
28.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_محمدعلی_فشندی
#با_حسین_علیه_السلام
#با_مهدی_علیه_السلام
#روز_عرفه
#تشرفات
🍃 عنایت امیرالحاج حضرت بقیةالله الاعظم علیهالسلام بهحاج محمدعلی فشندی در صحرای عرفات
➖ پیشنهاد دانلود ویژه
➖ #أللهم_عجل_لولیك_الفرج
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_حسین_علیه_السلام
#با_مهدی_علیه_السلام
#مجالس_حسینی
#قصص_حسینی
#قصه_عبرت
#ویژه_محرم
#ماه_محرم
#تشرفات
◾️ #تشرف_شیخ_عبدالزهراء_کعبی_خدمت_امام_هنگام_خواندن_قصیده_ابن_عرندس
👈🏼👈🏼 حجتالاسلام #شیخ_احمد_قاضی_زاهدی [متولد ۱۳۲۸شمسی] ، در کتاب #شیفتگان_حضرت_مهدی عجلاللهتعالیفرجه مینویسد:
➖ #ابن_عرندس (۱) یکی از علماء شیعه و بزرگان مذهبی ما است که علاوه بر مراتب علم و کمال، دارای طبعی رسا و پرجاذبه بوده و اشعاری که سروده است گواه بر محبت عجیب او به خاندان وحی و برائت از دشمنان آن بزرگواران می باشد.
➖ او همانگونه که در زمان حیاتش مورد توجه همگان بود، پس از و فانش نیز مردم به او ارادت میورزیدند؛ به حدی که پس از گذشت ده ها سال هنوز مرقد وی در حله زیارتگاه عموم است.
او در اثبات ولایت اهلبیت اشعار مهمی سروده و به این وسیله بذر ولایت و محبت آنان را در قلبها بارور ساخت.
مهمترین شعر او قصیدهای است که فضایل خاندان رسالت بالأخص امام عصر ارواحنافداه را در آن ذکر کرده و شهادت امام حسین علیهالسلام را به صورتی بسیار غم انگیز بیان نموده است. تأثیر کلام او در این قصیده آن در این چنان زیاد است که علامه امینی در کتاب ارزشمند «الغدیر» فرموده است:
به او در میان اصحاب ما چنین معروف است که در هر مکانی این قصیده خوانده شود، موجب تشریف فرمایی سرور عالم امکان حضرت بقیةاللهالأعظم ارواحنافداه بهآن مکان میشود(۲).
➖ نمونهای که ذکر میکنیم یکی از این موارد است:
خطیب بزرگ شیعه مرحوم #شیخ_عبدالزهراء_کعبی میگوید:
یک روز بعد از ظهر وارد صحن مطهر امام حسین علیهالسلام شدم، شخصی در مقابل یکی از حجرههای صحن شریف کتابهای مذهبی میفروخت و من با وی سابقهٔ آشنایی داشتم، چون مرا دید گفت: کتابی دارم که برای شما نافع باشد و در آن اشعاری وجود دارد که زیبنده شما میباشد و قیمت آن این است که یک بار آن را برایم بخوانی.
➖ مرحوم شیخ عبدالزهرا میگوید:
آن اشعار گمشده من بود و مدتها در جستجوی آن بودم.
آن را گرفتم و در هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم ناگهان دیدم سیدی از بزرگان عرب در برابرم ایستاده و به اشعار گوش میدهد و گریه میکند به این بیت رسیدم:
أیُقْتَلُ ظَمْآناً حُسَیْنٌ بِکَرْبَلا *** وَفی کُلِّ عُضْو مِنْ أنامِلِهِ بَحْرُ؟
[چگونه است که حسین، تشنه درکربلا کشته میشود با آنکه در هر سرانگشت او دریاهایی از سرافرازی توان یافت؟]
➖ گریه آن بزرگوار شدید شد و رو به ضریح امام حسین علیهالسلام نمود و این بیت را تکرار مینمود و همچون زن جوان مرده میگریست.
➖ همین که اشعار را به پایان رساندم، دیگر آن بزرگوار را ندیدم، برای دیدن ایشان از صحن خارج شدم تا شاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم به هر کجا رو نمودم اثری نیافتم، گویا از برابر چشمم غایب شده است به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر علیهالسلام است.
قصیده ابنعرندس بر اثر این گونه جریانات مورد توجه دوستان اهلبیت علیهمالسلام قرار گرفته و با خواندن قصیده او عنایات حضرت بقیةالله ارواحنافداه را به سوی خود جلب میکنند.
➖ #علامه_امینی در کتاب #الغدیر،
و مرحوم شیخ طریحی در کتاب #المنتخب،
و #علامه_سماوی در #الطلیعة ،
و خطیب دانشمند یعقوبی در #البابلیات ،
و برخی دیگر از بزرگان در کتابهای خود آوردهاند(۳).
📚 پینوشتها:
۱. شیخ صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس حلّى، معروف به «ابن عرندس» از بزرگان شیعه است که در فقه و اصول داراى تألیفاتى است و براى ائمّه اطهار(علیهم السلام) مراثى و مدایحى سروده است، وى حدود سال ۸۶۰ق رحلت کرد و در حلّه به خاک سپرده شد.
از جمله اشعار وى قصیده فوق، معروف به قصیده «رائیه» در میان بزرگان معروف است، در هیچ مجلسى این قصیده خوانده نمىشود، مگر آن که امام زمان(علیه السلام) عنایت خاصّى به آن مجلس مىنماید. الغدیر، ج۷، ص۱۴
۲. الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۱۴
۳. شیفتگان حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه (انتشارات حاذق _ ۱۳۹۳شمسی)، ج۳، ص۱۷۱
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#امامزاده_سید_محمد
#جمعه_های_دلتنگی
#سبع_الدجیل
#منتظر_ظهور
#تشرفات
🔷🔶 #سفارشات_امام_زمان_ارواحنافداه_در_تشرف_آیت_الله_مرعشی_نجفی
👈🏼👈🏼 حرمین امامین عسکریین (علیهماالسلام) را زیارت کرد.
در مسیر حرم سیّدمحمّد، راه را گم کرد. از شدت تشنگی و گرسنگی و وزش باد شدید بیهوش شده وبر زمین افتاد.
چشم که گشود سرش را بر دامان بزرگواری دید..
به او آب گوارا و نان داد.
فرمود: ای سیّد! اراده کجا داری؟
گفت: حرم مطهّر سیّد محمّد.
فرمود: «این حرم سیّد محمّد است».
نگاه کرد و خود را در حرم سیّدمحمّد یافت.
➖ تأکید و سفارش فرمود بر تلاوت قرآن، و انکار شدید بر کسی که قائل به تحریف قرآن است.
➖ تأکید فرمود بر نهادن عقیقی که اسماء مقدّسه چهارده معصوم (علیهمالسلام) بر آن نقش بسته و نوشته شده زیر زبان میّت.
➖ تأکید فرمود بر احترام پدر و مادر، زنده باشند یا مرده.
➖ و تأکید بر زیارت بقاع مشرّفه ائمّه (علیهمالسلام) و اولاد آنها و تعظیم وتکریمشان.
➖ تأکید فرمود بر احترام به ذرّیّه سادات و فرمود:
«قدر خود را بهخاطر انتسابت به اهلبیت (علیهمالسلام) بدان وشکر این نعمت را که موجب سعادت وافتخار زیاد است بهجای آور».
سفارش فرمود:
👈 بر خواندن قرآن و نماز شب و فرمود:
ای سیّد! تأسف بر اهل علمی که عقیدهشان انتساب به ما است ولکن این اعمال را ادامه نمیدهند.
سفارش فرمود:
👈 بر تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
👈 و بر زیارت سیّدالشهداء (علیهالسلام) از دور ونزدیک
👈 و زیارت اولاد ائمّه (علیهمالسلام) وصالحین وعلما
👈 تأکید فرمود بر حفظ خطبهی شقشقیّه امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
👈 وخطبه علیا مخدّره زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس یزید -لعنة الله علیه ...
مرحوم آقای مرعشی نجفی ملتفت این سفارشات نبود تا زمانی که به یکباره خبری از آن جوان نبود...
📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (علیهالسلام) ، حکایت۳۴
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @basoyazoohor
Ahmadi Esfahani - Tasharrof Haj Mohammad Ali Fashandi - T_694018426716291261.mp3
7.45M
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#عفاف_و_حجاب
#در_محضر_علما
#قصه_عبرت
#تشرفات
🔷🔶 #اهمیت_حجاب_و_عفاف
👈🏼👈🏼 مرحوم #سید_محمدباقر_مجتهدسیستانی رحمه الله پدر مرجع بزرگوار آقا #سید_علی_سیستانی تصميم ميگيرد براي تشرّف به محضر امام زمان صلوات الله علیه چهل جمعه در مساجد شهر مشهد مقدس زيارت عاشورا بخواند.
🍃 در يکي از جمعههاي آخر، نوري را از خانهاي نزديک به مسجد مشاهده ميکند.
پس به سوي خانه ميرود، ميبيند حضرت ولي عصر امام زمان صلوات الله علیه در يکي از اتاقهاي آن خانه تشريف دارند.
🍃 ولی در ميان اتاق جنازهاي قرار دارد که پارچهاي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان مي گويد: هنگامي که وارد شدم اشک ميريختم، پس سلام کردم.
🍃 حضرت به من فرمود:
«چرا اينگونه به دنبال من ميگردي و اين رنجها را متحمّل ميشوي؟!
مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند:
«اين بانويي است که در دوره کشف حجاب، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا حجابش هتک نگردد».
📚 شیفتگان حضرت مهدی صلوات الله علیه، ج۳ ص۱۵۸
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#عفاف_و_حجاب
#تشرفات
🔷🔶 #اهمیت_حجاب_و_عفاف
👈🏼👈🏼 مرحوم #سید_محمدباقر_مجتهدسیستانی رحمه الله پدر مرجع بزرگوار آقا #سید_علی_سیستانی تصميم ميگيرد براي تشرّف به محضر امام زمان صلوات الله علیه چهل جمعه در مساجد شهر مشهد مقدس زيارت عاشورا بخواند.
🍃 در يکي از جمعههاي آخر، نوري را از خانهاي نزديک به مسجد مشاهده ميکند.
پس به سوي خانه ميرود، ميبيند حضرت ولي عصر امام زمان صلوات الله علیه در يکي از اتاقهاي آن خانه تشريف دارند.
🍃 ولی در ميان اتاق جنازهاي قرار دارد که پارچهاي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان مي گويد: هنگامي که وارد شدم اشک ميريختم، پس سلام کردم.
🍃 حضرت به من فرمود:
«چرا اينگونه به دنبال من ميگردي و اين رنجها را متحمّل ميشوي؟!
مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند:
«اين بانويي است که در دوره کشف حجاب، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا حجابش هتک نگردد».
📚 شیفتگان حضرت مهدی صلوات الله علیه، ج۳ ص۱۵۸
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#منتظر_ظهور
#قصه_عبرت
#تشرفات
🔷🔶 #عنایت_امام_زمان_ارواحنافداه_به_شیخ_محمدحسن
👈🏼👈🏼 مرحوم #محدث_نوری در کتاب خویش #جنة_المأوی از برخی علمای بزرگ حوزه علمیه نجف آورده است که:
در آنجا یک طلبهای بود، بنام: #شیخ_محمدحسن_سریره که از سه مشکل بزرگ رنج میبرد. این سه مشکل عبارت بودند از:
١) دچار درد سینه وبیماری سختی بود که خون از سینهاش میآمد.
٢) به آفت فقر وتهیدستی گرفتار بود.
٣) دل در گرو مهر دختری نهاده بود، امّا خانواده دختر، به دلیل فقر و بیماریش با ازدواج او موافقت نمیکردند.
➖ هنگامی که از همه جا مأیوس و نومید گردید با خود عهد بست که #چهل_شب_چهارشنبه به #مسجد_کوفه برای عبادت و نیایش برود چرا که میان مؤمنان مشهور بود که اگر کسی چنین کند، بهخواست خدا به دیدار امامعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مفتخر خواهد شد.
➖ براین اساس بود که این مرد، بدین برنامه همّت گماشت بدان امید که به دیدار حضرت مهدی صلوات الله و سلامه علیه نایل آید وسه مشکل خویشتن را با آن مشکل گشا وچاره ساز در میان بگذارد.
آخرین شب چهارشنبه بود، شبی بسیار تیره وتار وسرد وطوفانی. باد تندی میوزید و او بر سکوی مسجد کوفه نشسته و غرق در غم و اندوه بود، چراکه به.خاطر جریان خون از سینهاش به هنگام سرفه، نمیتوانست در داخل مسجد توقّف کند واحترام طهارت مسجد وآن مکان مقدّس را مینمود و نیز در این اندیشه بود که آخرین چهارشنبه که چهلمین هفته بود فرا رسید و او نتوانسته به دیدار آن کعبه مقصود نایل آید و این محرومیت نیز غمی بزرگ بر غمهایش میافزود.
➖ او بهنوشیدن قهوه عادت داشت بههمین دلیل آتشی برافروخت تا قهوه را ردیف کند که بناگاه در آن شب تاریک وخلوت، مردی را دید که بهسوی او می.آید، از این رخداد، آزرده خاطر شد وبا خود گفت:
«اندکی قهوه به همراه دارم آن را هم این بنده خدا خواهد نوشید وبرایم چیزی نخواهد ماند».
➖ خودش میگوید:
در این فکر بودم که آن مرد رسید ومرا با نام ونشان صدا زد وبه من سلام گفت، از شناخت او که مرا با نام صدا زد تعجّب کردم و گفتم:
«شما از کدام قبیله میباشید؟ از قبیله فلان هستید؟»
گفت: «خیر!»
ومن نام بسیاری از قبایل را آوردم و او مرتب گفت: «خیر!» واز هیچ یک از این عشیرهها نبود.
➖ آنگاه او پرسید:
«چه مشکل وخواستهای تو را به اینجا آورده است؟»
گفتم:
«شما چرا از من در این مورد میپرسی؟»
گفت:
«اگر به من بگویی چه زیانی به تو خواهد رسید؟»
فنجانی پر از قهوه کردم وبه او تقدیم داشتم و او کمی از آن نوشید،
سپس فنجان را بازگردانید و گفت:
«شما بنوشید».
فنجان را گرفتم و تا آخرین قطره آن را نوشیدم، آنگاه گفتم:
«حقیقت این است که من دچار فقر و تنگدستی بسیار سختی هستم، از سوی دیگر بهبیماری علاج ناپذیری گرفتارم که به هنگام سرفه، خون از سینهام میآید ودیگر اینکه به بانویی دل بستهام ومیخواهم با او پیمان زندگی مشترک ببندم، امّا بهخاطر دو مشکلم خانوادهاش موافقت نمیکنند.
برخی از روحانیون مرا سرگرم ساختند وگفتند: اگر چهل هفته و هر هفته شب چهارشنبه به مسجد کوفه بیایم وخواستههایم را به بارگاه خدا برم ودست توسّل به دامان پر برکت امام عصر (علیهالسلام) بزنم، خواستههایم برآورده شده ومشکلات سخت زندگیم، حلّ خواهد شد.
من نیز رنج و خستگی این چهل شب را بهجان خریدم و اینک آخرین شب فرا رسیده است، امّا نه آن گرامی را دیدهام ونه به خواستههای خود رسیدهام».
➖ من گله میکردم و در اوج بیتوجّهی بهآن بزرگوار بودم که رو بهمن کرد و فرمود:
«أمّا صدرك فقد برأ، وأمّا الإمرأة فتاخذها عن قریب، وأمّا فقرك فيبقي على حاله حتّی تموت».
یعنی: شیخ محمّد! اینک سینهات خوب شده ودیگر از بیماریت اثری نخواهی یافت و آن بانوی مورد علاقه ات نیز، بزودی به وصالش خواهی رسید، امّا فقر وتهیدستی همراهت خواهد بود.
➖ شگفتا! وقتی به خود آمدم دیدم سینهام شفا یافته، و پس از یک هفته با بانوی مورد علاقهام ازدواج کردم، امّا همانگونه که فرمود، تهیدستی هنوز همراه من است، مصلحت آن را نمیدانم.
📚 منابع:
۱. امام مهدی (علیهالسلام) از ولادت تا ظهور، ص۴۲۱
۲. بحارالأنوار، ج۵٣، ص٢۴٠
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تشرفشیخحسینآلرحیم_شیخاحمدکافی.mp3
6.18M
تشرفملاعبدالحمیدقزوینی_شیخاحمدکافی.mp3
13.25M
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#کلیپ_صوتی_مهدوی
#منتظر_ظهور
#نیمه_شعبان
#تشرفات
🌿 توسل به امام زمان علیهالسلام
و
#حکایت_تشرف_ملا_عبدالحمید_قزوینی_به_خدمت_امام_زمان_عجل_الله_فرجه
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_احمد_کافی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#قصه_های_مهدوی
#با_نجم_الثاقب
#با_شهید_ثانی
#منتظر_ظهور
#تشرفات
🔷🔶 #نجات_شهید_ثانی_در_بیابان_توسط_امام_زمان_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مرحوم #محدث_نوری، در کتاب شریف #نجم_الثاقب، در حکایت شصت وهفتم، داستان تشرف شهیدثانی را در شب چهارشنبه، دهمربیعالأول ۹۰۶ق، اینگونه مینویسد:
➖ مرحوم #شهید_ثانی بههمراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه بهجایی بهنام #رمله رسیدند.
شهید خواست بهمسجدی که معروف به #جامع_ابیض است، بهجهت زیارت نمودنِ انبیایی که در آنجا مدفون هستند، برود.
پس از ورود، مشاهده نمود که درب ورودی، قفل است و هیچکسی در مسجد نیست.
➖ دستش را بر روی قفل گذاشت و کشید. بهاعجاز الهی در باز شد.
داخل مسجد شد و مشغول بهنماز و دعا گردید.
پس از انجام اعمالش، بهخاطر توجّهاش بهسوی خداوند متعال،
متوجّه شد که کاروان رفته و هیچکسی از آنها نمانده، لذا از قافله خود جا ماند.
➖ نمیدانست باید چه کند؟! و در مورد رسیدن به آنکاروان فکر میکرد؛ چرا که وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته بود!
شروع بهپیاده رفتن بهدنبال کاروان کرد، و به راه افتاد تا اینکه از پیاده رفتن خسته شد و بهآنها نرسید و از دور هم آنها را نمیدید.
➖ وقتی در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود، ناگهان مردی را دید که بهطرف او میآمد، که سوار بر سوار استری است.
وقتی بهاو رسید، فرمود:
«پُشت سر من سوار شو [تا تو را بهکاروان، برسانم]».
➖ ایشان، وی [=شهید ثانی _رحمهالله_] را ردیف خود سوار، و مانند برق، در مدّت کوتاهی، بهکاروان رسانده، او را از استر پیاده کرد و بهاو فرمود:
«پیش دوستانت برو».
او هم پیاده شد و وارد کاروان گردید.
➖ شهید میگوید:
«در جستجوی آن بودم که در بین راه، او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم».
📚 نجم الثاقب، محدّثنوری، (انتشارات مسجدمقدسجمکران، چاپ اوّل، ۱۳۷۵ش)، ص۵۹۸_۵۹۹
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar