#آیت_الله_مصباح
#آخرین_سخنرانی
🔻تأمّل دربارۀ آخرین سخنرانیِ سیاسی علامه مصباح-۱
اشکال مشترک در میان کارگزاران دولتها
🖊 مهدی جمشیدی
1⃣ آیتالله مصباح این پرسش را مطرح میکند که آیا همۀ کارهایی که در طول گام اوّل انقلاب به عنوان کلّی «نظام»، نه به عنوان «یک شخص» یا «یک گروه خاص»، انجام شدهاند، درست و در مسیر صحیح بودهاند، یا «اشتباهات جدّی» وجود داشته که هرچه زودتر جلوی آنها گرفته شود، به نفع نظام است؟ آنگاه، ادامه میدهد که آیا در طول این چهل سال، «یک اشکال مشترک در میان مسئولانِ نظام» وجود داشته است که اغلب، گرفتار درصدی از آن بودهاند؟(پایگاه اطّلاعرسانی آثار آیتالله مصباح، ارزیابی گام اوّل و برنامهریزی برای گام دوّم، ۱۳۹۹/۴/۱). در اینجا، نگاه ایشان به تاریخ چهلسالۀ پشت سر نهادهشده، «انتقادی» و «آسیبشناسانه» است و ایشان میخواهد کاستیها و لغزشها را بیابد و بشناساند، اما نه از زاویۀ غیرانقلابی و سکولار، بلکه از چشماندازی همسو و مؤمنانه. تمرکز وی در این باره، بر روی «سیاستها»یی است که در پیش گرفته شدند و روشن است که این سیاستها، برخاسته از تصمیمگیریِ «کارگزاران در دولتهای مختلف» بودهاند. از بیان ایشان بهآسانی میتوان فهمید که احتمال مطرحشده، نه یک حدس ذهنیِ خیالی، بلکه یک دغدغۀ متّکی به پارهای «شواهد» و «واقعیّتها» است. از این جهت است که ایشان تعبیر «اشتباههای جدّی» را بهکار میبرد و نسبت به پیامدهای آن هشدار میدهد. نکتۀ دیگر این است که وی از وجود «خطای مشترک» یاد میکند؛ یعنی بر این باور است که گویا در میان همۀ مدیران و کارگزاران عالی در دورههای مختلف حاکمیّتی، یک «انحراف تکرارشونده» و «لغزش مشابه» وجود داشته است که باید بر آن، انگشت تأکید نهاد و آن را شناخت.
2⃣ در مقام پاسخ به این پرسش، آیتالله مصباح به سراغ صورت و غایت نخستین انقلاب میرود و از امام خمینی نام میبرد و میگوید تکيهکلام ایشان از روز اوّل تا روزهای آخر حیاتشان «اسلام» بود؛ چنانکه اگر پیشرفتی حاصل میشد ميگفتند از «اسلام» است و اگر ضعفی بود میگفتند ما وظیفۀ اسلامیمان را درست انجام ندادیم. بنابراین، امام فقط به دنبال «عمل به اسلام» بود(همان). ایشان میخواهد برای داوری دربارۀ وضع موجود و اثبات آن لغزش مشترک، معیار و مقیاسی به دست بدهد که در چهارچوب آن، این رویکردها را باید خطا قلمداد کرد. در اینجاست که به سراغ امام خمینی میرود و تفکّر ایشان را به صحنه میآورد و تأکید میکند که در تفکّر امام خمینی، همۀ امور به «اسلام» ارجاع داده میشد و تمام دغدغهها و حسّاسیّتهای ایشان به اسلام بازمیگشت؛ چنانکه اساس و غایت انقلاب اسلامی نیز بر اسلام استوار بود. هدف امام خمینی از مبارزه و نهضت و انقلاب و نظام، حاکمیّتِ اجتماعیِ اسلام بود؛ یعنی تحقّق ارزشهای اجتماعی در عرصۀ عینی و اجتماعی و نهادیِ زندگی. اگر اینچنین است – که البتّه است – باید گفت هرگونه فاصلهگیری از این اصل بنیادین، یک انحراف راهبردی و ویرانگر است.
3⃣ سپس آیتالله مصباح، به شواهد و نمونههای عینی اشاره میکند و میگوید احتمال میدهم در کلمات بعضی از «مسئولان رده بالا»، این بود که اگر «تحقّقِ اجتماعیِ اسلام»، ناسازگار با «شرایط روز» است؛ یا باید «اهداف مادّیِ انقلاب» را پیش برد و یا باید «احکام اسلام» را به هر قیمتی اجرا کرد؛ درحالیکه ما حاضر نیستیم به احکام اسلام به هر قیمتی عمل کنیم. ظن قوّی من این است که بعضی از مسئولانی که «عالیترین مقام اجرایی» را به عهده داشتند و شاید «لباس روحانیّت» هم به تن داشتند به اين مطلب تصریح کردند. البتّه شاید کسان دیگری هم بودند كه همینطور فکر میکردند، ولی بهصلاحشان نمیدانستند كه بگویند. همچنین ممکن است دربارۀ ولایت فقیه، این اشکال مطرح شود که چرا ما باید تابع حرف شخصی باشیم که چندی بیش از ما در حوزه درس خوانده است؟ شاید بعضیها گفته باشند که ما فلان کسی را که فلان مقام ارشدی دارد، بر سر کار آوردیم، و ما اولی به ولایت هستیم. اگر این احتمال درست باشد، پس مسئولان در معرض این خطر هستند که اصلِ «بینش اسلامی»شان دربارۀ این نظام را تصحیح نکردند. از همان اوائل، «انحرافهایی در مسیر نظام» شکل گرفت، که گاهی شدّت پیدا کرد و گاهی ضعف، و شاید اکنون نیز همانطور باشد(همان).
👇👇👇👇👇