eitaa logo
#کانال_مطالب_تحلیلی ( #محمدرضاقربانی )
398 دنبال‌کننده
201 عکس
1.6هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ انقلاب اسلامی و دیدگاه های مختلف درباره شکل گیری آن 44 سال پیش، ایرانیان انقلاب بزرگی را پدید آوردند که تاریخ را نه در غربِ آسیا که در جهان تغییر داد. این انقلاب اگرچه از اوج‌گیری در مرحله نهایی تا پیروزی آن، بیش از یک سال طول کشید. اما برای صاحب نظران داخلی و بین‌المللی چنان برق آسا بود که بزرگ‌ ترین دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی آن زمان ، اعتراف کرده اند که از درک چیستی و چرایی آن و برگزیدن راهی برای مهار این انقلاب عاجز ماندند و آن گاه که پیروز شد همه از خود پرسیدند «چرا چنین شد؟!» برای پاسخ به این پرسش کلان، چهار دهه است که این پدیده بزرگ موضوع مطالعات گسترده ژرف و همه جانبه دانشگاه‌ ها، اتاق‌های فکر و موسسات مختلف پژوهشی و مطالعاتی در سراسر جهان به ویژه غرب است. حاصل این پژوهش‌ ها مقالات، کتاب‌ها ، رساله‌ های متعدد و چارچوب نظری هایی است که در تعدادی از آنها توضیحاتی برای برخی وجوه این جنبش بزرگ یافت می‌شود، هرچند که در نگاهی کلی، شیوه‌هایی که غرب در این سال‌ها برای تعامل با ایرانیان برگزیده است، نشان می‌دهد با گذشت چهل سال هم درک درستی از فرهنگ استوار این مردم ندارند. شاید بدین سبب که اساسا ایران سرزمین متفاوتی است و ایرانیان در طول تاریخ کهن خود همواره برای خروج از دل طوفان‌های سهمگین تاریخی که هریک به تنهایی برای نابودی چند باره یک ملت کافی بوده‌اند راهی مستقل یافته، به راهشان ادامه داده، بیش از گذشته بالیده و استوارتر شده اند. ✳️ نظریه های اقتصادی و اجتماعی انقلاب برخی از صاحب نظران به عامل اقتصادی و اجتماعی به عنوان عامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی توجه نشان داده اند مانند: 1⃣ رابرت لونی در کتاب « ریشه های اقتصادی انقلاب ایران » 2⃣ تدا اسکاچبل در مقاله « دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» 3⃣ همایون کاتوزیان در کتاب « اقتصاد سیاسی ایران» وافرادی که بر اساس نظریه های مارکسیستی و نظریه نظام جهانی مثل والرشتاین مطلب می نویسند. ✳️ نظریه های روانشناختی انقلاب برخی اندیشمندان برعوامل روانشناختی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ ماروین زونیس در کتاب « شکست شاهانه» 2⃣ افرادی که بر اساس روش روانشناسی اجتماعی جیمز دیویس تحلیل می کنند. 3⃣نویسندگانی که بر مبانی نظریه محرومیت نسبی تد رابرت گر مطلب نوشته اند ،مانند فرخ مشیری در کتاب «دولت و انقلاب اجتماعی در ایران» ✳️ عوامل سیاسی انقلاب برخی نویسندگان بر عوامل سیاسی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ یرواند آبراهامیان در مقاله « علل ساختاری انقلاب ایران» که بر مبنای نظریه انقلاب هانتینگتون نوشته است ( کتاب ریشه های اجتماعی انقلاب) 2⃣ جرالد گرین در مقاله «ضد بسیج به عنوان یک روش انقلابی» ✳️ عوامل فرهنگی انقلاب برخی از اندیشمندان برعوامل فرهنگی در پیروزی انقلاب اسلامی تاکید کرده اند. مانند: 1⃣ علی دوانی در کتاب «نهضت روحانیون ایران» 2⃣حامد الگار در کتاب «ریشه های انقلاب اسلامی» 3⃣ آصف حسین در کتاب «ایران اسلامی انقلاب وضد آن» 4⃣ گیلزکپل در کتاب «انتقام خداوند» ✳️ نظریه های چند ملیتی انقلاب رهیافت چند علیتی به انقلاب هم رویکرد برخی دیگر از اندیشمندان بوده است.مانند: 1⃣ مایکل فیشر در کتاب «ایران اختلاف مذهبی تا انقلاب» 2⃣ نیکی کدی در کتاب «ریشه های انقلاب ایران» 3⃣ فرد هالیدی در مقاله «انقلاب ایران توسعه ناموزون ومردم گرایی مذهبی» 3⃣ جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» 4⃣ چارلز کرزمن در کتاب «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» چالرز کرزمن، استاد جامعه شناسی دانشگاه کارولینای شمالی، نمونه‌ای از آثار قابل اعتنایی است که توانسته از منظر یک پژوهشگر غربی درک کمابیش واقع بینانه‌ای از انقلاب ایرانیان در 1357 به دست دهد. کرزمن در این اثر با طرح نظریات مختلفی که در جامعه شناسی تاریخی برای تبیین انقلاب‌ ها و جنبش‌ های اجتماعی وجود دارد، نشان می‌دهد که این نظریاتِ عموما غربی، اگرچه تا حدی بعضی نکات را توضیح می‌دهد، اما برای تبیین انقلابی که در ایران رخ داده است، ناکافی هستند. کرزمن از این نقطه طرح ایده خود را آغاز می‌کند که ارائه مفهوم ضد تبیین برای توضیح انقلاب ایران لازم است. 👇👇👇👇👇
هدایت شده از محمدرضا
✳️ چهار نسل نظریه درباره انقلاب ها و دلایل شکل گیری آن ها تاقبل از پدیده بیداری اسلامی موسوم به بهار عربی ، صاحب نظران علوم سیاسی و اجتماعی چهار نسل نظریه درباره نحوه وقوع انقلاب ها را شناسایی کرده‌اند. 1⃣ نسل اول : اساساً از انقلاب‌ها بیزارند. انقلاب را به بیماری یا تب در بدنِ جامعه تشبیه کرده اند که پس از یک دوره هذیان و نقاهت به حالت عادی باز می‌گردد. انقلاب ها را حرکت کردن در درون یک دایره توصیف میکردند که جامعه بعد از طی مراحلی مجدد به وضعیت اول برمیگردد. این عده معتقد بودند که همه انقلاب‌ها از این مراحل عبور می‌کنند، فرضی که البتّه واقعیت تاریخی آن را رد می‌کند. نظریه‌‌پردازان این نسل افرادی مانند سورکین و کرین برینتون و... می باشند. 2⃣ نسل دوم به فرآیندهای نوسازی به مثابة هسته اصلی انقلاب‌ها در کشورهای در حال توسعه اشاره کردند. بر مبنای این دیدگاه همزمان که نوسازی پیش می‌رود و اقتصاد رشد می‌کند، روند نزولی رشد احتمالاً باعث احساس ’محرومیت نسبی‘ می‌شود، شکافی میان آنچه مردم انتظار دارند باشند و داشته باشند و آنچه در واقع هستند و دارند. در این دیدگاه، انقلاب به مثابة نتیجة مجموعه‌ای از رفتارهای فردی ظاهر می‌شود نه پیامد ساختارها و فرایندهای کلان. نظریه‌پردازان این نسل افرادی مانند جیمز دیویس و تد گر و... هستند. ( دوره پساجنگ جهانی دوم) 3⃣ نسل سوم استدلال کردند که عوامل ساختاری سرمایه‌داری، روابط طبقاتی، جنگ‌های بین‌المللی- زمینه را برای افزای نارضایتی عمومی و احساسات انقلابی ایجاد می‌کند. متفکران نسل سوم، که الگوی ساختارگرایانه‎تری را ارائه کردند، نتوانستند توضیح دهند که چرا برخی از انقلاب‌ها در جاهایی با وضعیت نامساعد به وقوع پیوستند و در جوامعی که ظاهراً بستر مساعدی برای انقلاب بودند رخ ندادند. نظریه‌پردازان این نسل به ویژه برینگتون مور، تدا اسکاچپل و اریک وولف هستند. 4⃣ نسل چهارم : نظریه پردازان این نسل، فرانظریه‌های جسورانۀ انقلاب را عمدتاً با مدل‌های چند علّتی و پیچیده جایگزین کردند. آنها عناصری از قبیل هویت، ایدئولوژی، جنسیت، شبکه و رهبری را وارد تحلیل کردند. این محققان عوامل ساختاری، عاملیّت، داخلی، بین‌المللی، سیاسی و اقتصادی را با هم ترکیب کردند تا برآمدن انقلاب‌ها را توضیح دهند. کار آنها، به نوعی، تمرکز را از ’چرایی‘ انقلاب به ’چگونگی‘ آن تغییر داد و بیشتر بر موقعیت‌هایی که انقلاب‌ها در آن رخ می‌دهند معطوف شدند. با این وصف، تحلیلگرانی نظیر جورج لاوسون استدلال کرده‌اند که نظریه‌پردازان نسل چهارم در واقع در تحقق وعده‌هایشان در نظریه‌پردازی عینی شکست خورده‌اند. به بیان دیگر، مباحث آن‌ها بیشتر طرح مدعا است تا پیشرفت واقعی در نظریه. در همین راستا، بنجامین آبرامز نشان می‌دهد که تعداد متغیرهایی که این تحلیل‌گران وارد می‌کنند آنقدر زیاد است که نمی‌توانند به این متغیرها در یک چارچوب نظری منسجم سر و سامان دهند. در نتیجه تحقیقات آن‌ها عاری از نظریه‌پردازی جسورانه باقی می‌ماند. از اینرو، آبرامز همگان را به نسل نو، پنجم، از نظریه انقلابی فرا می‌خواند. نظریه‌پردازان این نسل به طور خاص جان فوران، میثاق پارسا، اریک سیلبین و جک گلدستن که در دهة ۱۹۹۰ و دهة ۲۰۰۰ می‌نوشتند، می باشند خیزش‌های موسوم به بهار عربی در دهة ۲۰۱۰م که شش دیکتاتور(تونس، مصر، لیبی، یمن، الجزایر و سودان) را سرنگون کرد، به بحث‌هایی دربارة سرشت این وقایع سیاسی و پیامدهای‌شان برای نظریة انقلابی دامن زد. یکی از این بحث‌ها ، این است که آیا ما به سمت نسل پنجم نظریة انقلابی می‌رویم؟ در این پارادایم ، مفروض اصلی این است که رکن رهبری و ایدئولوژی نقشی در انقلاب ندارند در تمامی این نظریه پردازی ها، از مقوله اهداف و آفات انقلاب غفلت شده است. حرکت مردمی فاقد رهبر و کادر رهبری ممکن است موجب سرنگونی حکومتی شود( به ظاهر پیروزی آن حرکت) اما در ایجاد حکومتی جدید مطابق با خواسته های مردم ناکام خواهد ماند. همچنین حرکت های انقلابی دجار آفاتی هستند از جمله آن ها گرایش رهبران و پیشتازان انقلاب به تخصیص حوزه های خاص تمتع و امتیازات ویژه برای خود است. این موجب دور شدن از آرمان ها و بالتبع انحراف از مسیر اولیه خواهد بود. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 درایتا ( eitaa ) 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 1⃣ درواتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/DrKmdrW9VW25fUqAkkM1yb 2⃣ در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/GNgI5RnsmIl5OLW19t64n9 در تلگرام 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✳️ انقلاب اسلامی و دیدگاه های مختلف درباره شکل گیری آن 44 سال پیش، ایرانیان انقلاب بزرگی را پدید آوردند که تاریخ را نه در غربِ آسیا که در جهان تغییر داد. این انقلاب اگرچه از اوج‌گیری در مرحله نهایی تا پیروزی آن، بیش از یک سال طول کشید. اما برای صاحب نظران داخلی و بین‌المللی چنان برق آسا بود که بزرگ‌ ترین دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی آن زمان ، اعتراف کرده اند که از درک چیستی و چرایی آن و برگزیدن راهی برای مهار این انقلاب عاجز ماندند و آن گاه که پیروز شد همه از خود پرسیدند «چرا چنین شد؟!» برای پاسخ به این پرسش کلان، چهار دهه است که این پدیده بزرگ موضوع مطالعات گسترده ژرف و همه جانبه دانشگاه‌ ها، اتاق‌های فکر و موسسات مختلف پژوهشی و مطالعاتی در سراسر جهان به ویژه غرب است. حاصل این پژوهش‌ ها مقالات، کتاب‌ها ، رساله‌ های متعدد و چارچوب نظری هایی است که در تعدادی از آنها توضیحاتی برای برخی وجوه این جنبش بزرگ یافت می‌شود، هرچند که در نگاهی کلی، شیوه‌هایی که غرب در این سال‌ها برای تعامل با ایرانیان برگزیده است، نشان می‌دهد با گذشت چهل سال هم درک درستی از فرهنگ استوار این مردم ندارند. شاید بدین سبب که اساسا ایران سرزمین متفاوتی است و ایرانیان در طول تاریخ کهن خود همواره برای خروج از دل طوفان‌های سهمگین تاریخی که هریک به تنهایی برای نابودی چند باره یک ملت کافی بوده‌اند راهی مستقل یافته، به راهشان ادامه داده، بیش از گذشته بالیده و استوارتر شده اند. ✳️ نظریه های اقتصادی و اجتماعی انقلاب برخی از صاحب نظران به عامل اقتصادی و اجتماعی به عنوان عامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی توجه نشان داده اند مانند: 1⃣ رابرت لونی در کتاب « ریشه های اقتصادی انقلاب ایران » 2⃣ تدا اسکاچبل در مقاله « دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» 3⃣ همایون کاتوزیان در کتاب « اقتصاد سیاسی ایران» وافرادی که بر اساس نظریه های مارکسیستی و نظریه نظام جهانی مثل والرشتاین مطلب می نویسند. ✳️ نظریه های روانشناختی انقلاب برخی اندیشمندان برعوامل روانشناختی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ ماروین زونیس در کتاب « شکست شاهانه» 2⃣ افرادی که بر اساس روش روانشناسی اجتماعی جیمز دیویس تحلیل می کنند. 3⃣نویسندگانی که بر مبانی نظریه محرومیت نسبی تد رابرت گر مطلب نوشته اند ،مانند فرخ مشیری در کتاب «دولت و انقلاب اجتماعی در ایران» ✳️ عوامل سیاسی انقلاب برخی نویسندگان بر عوامل سیاسی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ یرواند آبراهامیان در مقاله « علل ساختاری انقلاب ایران» که بر مبنای نظریه انقلاب هانتینگتون نوشته است ( کتاب ریشه های اجتماعی انقلاب) 2⃣ جرالد گرین در مقاله «ضد بسیج به عنوان یک روش انقلابی» ✳️ عوامل فرهنگی انقلاب برخی از اندیشمندان برعوامل فرهنگی در پیروزی انقلاب اسلامی تاکید کرده اند. مانند: 1⃣ علی دوانی در کتاب «نهضت روحانیون ایران» 2⃣حامد الگار در کتاب «ریشه های انقلاب اسلامی» 3⃣ آصف حسین در کتاب «ایران اسلامی انقلاب وضد آن» 4⃣ گیلزکپل در کتاب «انتقام خداوند» ✳️ نظریه های چند ملیتی انقلاب رهیافت چند علیتی به انقلاب هم رویکرد برخی دیگر از اندیشمندان بوده است.مانند: 1⃣ مایکل فیشر در کتاب «ایران اختلاف مذهبی تا انقلاب» 2⃣ نیکی کدی در کتاب «ریشه های انقلاب ایران» 3⃣ فرد هالیدی در مقاله «انقلاب ایران توسعه ناموزون ومردم گرایی مذهبی» 3⃣ جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» 4⃣ چارلز کرزمن در کتاب «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» چالرز کرزمن، استاد جامعه شناسی دانشگاه کارولینای شمالی، نمونه‌ای از آثار قابل اعتنایی است که توانسته از منظر یک پژوهشگر غربی درک کمابیش واقع بینانه‌ای از انقلاب ایرانیان در 1357 به دست دهد. کرزمن در این اثر با طرح نظریات مختلفی که در جامعه شناسی تاریخی برای تبیین انقلاب‌ ها و جنبش‌ های اجتماعی وجود دارد، نشان می‌دهد که این نظریاتِ عموما غربی، اگرچه تا حدی بعضی نکات را توضیح می‌دهد، اما برای تبیین انقلابی که در ایران رخ داده است، ناکافی هستند. کرزمن از این نقطه طرح ایده خود را آغاز می‌کند که ارائه مفهوم ضد تبیین برای توضیح انقلاب ایران لازم است. 👇👇👇👇👇
✳️ چهار نسل نظریه درباره انقلاب ها و دلایل شکل گیری آن ها تاقبل از پدیده بیداری اسلامی موسوم به بهار عربی ، صاحب نظران علوم سیاسی و اجتماعی چهار نسل نظریه درباره نحوه وقوع انقلاب ها را شناسایی کرده‌اند. 1⃣ نسل اول : اساساً از انقلاب‌ها بیزارند. انقلاب را به بیماری یا تب در بدنِ جامعه تشبیه کرده اند که پس از یک دوره هذیان و نقاهت به حالت عادی باز می‌گردد. انقلاب ها را حرکت کردن در درون یک دایره توصیف میکردند که جامعه بعد از طی مراحلی مجدد به وضعیت اول برمیگردد. این عده معتقد بودند که همه انقلاب‌ها از این مراحل عبور می‌کنند، فرضی که البتّه واقعیت تاریخی آن را رد می‌کند. نظریه‌‌پردازان این نسل افرادی مانند سورکین و کرین برینتون و... می باشند. 2⃣ نسل دوم به فرآیندهای نوسازی به مثابة هسته اصلی انقلاب‌ها در کشورهای در حال توسعه اشاره کردند. بر مبنای این دیدگاه همزمان که نوسازی پیش می‌رود و اقتصاد رشد می‌کند، روند نزولی رشد احتمالاً باعث احساس ’محرومیت نسبی‘ می‌شود، شکافی میان آنچه مردم انتظار دارند باشند و داشته باشند و آنچه در واقع هستند و دارند. در این دیدگاه، انقلاب به مثابة نتیجة مجموعه‌ای از رفتارهای فردی ظاهر می‌شود نه پیامد ساختارها و فرایندهای کلان. نظریه‌پردازان این نسل افرادی مانند جیمز دیویس و تد گر و... هستند. ( دوره پساجنگ جهانی دوم) 3⃣ نسل سوم استدلال کردند که عوامل ساختاری سرمایه‌داری، روابط طبقاتی، جنگ‌های بین‌المللی- زمینه را برای افزایش نارضایتی عمومی و احساسات انقلابی ایجاد می‌کند. متفکران نسل سوم، که الگوی ساختارگرایانه‎تری را ارائه کردند، نتوانستند توضیح دهند که چرا برخی از انقلاب‌ها در جاهایی با وضعیت نامساعد به وقوع پیوستند و در جوامعی که ظاهراً بستر مساعدی برای انقلاب بودند رخ ندادند. نظریه‌پردازان این نسل به ویژه برینگتون مور، تدا اسکاچپل و اریک وولف هستند. 4⃣ نسل چهارم : نظریه پردازان این نسل، فرانظریه‌های جسورانۀ انقلاب را عمدتاً با مدل‌های چند علّتی و پیچیده جایگزین کردند. آنها عناصری از قبیل هویت، ایدئولوژی، جنسیت، شبکه و رهبری را وارد تحلیل کردند. این محققان عوامل ساختاری، عاملیّت، داخلی، بین‌المللی، سیاسی و اقتصادی را با هم ترکیب کردند تا برآمدن انقلاب‌ها را توضیح دهند. کار آنها، به نوعی، تمرکز را از ’چرایی‘ انقلاب به ’چگونگی‘ آن تغییر داد و بیشتر بر موقعیت‌هایی که انقلاب‌ها در آن رخ می‌دهند معطوف شدند. با این وصف، تحلیلگرانی نظیر جورج لاوسون استدلال کرده‌اند که نظریه‌پردازان نسل چهارم در واقع در تحقق وعده‌هایشان در نظریه‌پردازی عینی شکست خورده‌اند. به بیان دیگر، مباحث آن‌ها بیشتر طرح مدعا است تا پیشرفت واقعی در نظریه. در همین راستا، بنجامین آبرامز نشان می‌دهد که تعداد متغیرهایی که این تحلیل‌گران وارد می‌کنند آنقدر زیاد است که نمی‌توانند به این متغیرها در یک چارچوب نظری منسجم سر و سامان دهند. در نتیجه تحقیقات آن‌ها عاری از نظریه‌پردازی جسورانه باقی می‌ماند. از اینرو، آبرامز همگان را به نسل نو، پنجم، از نظریه انقلابی فرا می‌خواند. نظریه‌پردازان این نسل به طور خاص جان فوران، میثاق پارسا، اریک سیلبین و جک گلدستن که در دهة ۱۹۹۰ و دهة ۲۰۰۰ می‌نوشتند، می باشند خیزش‌های موسوم به بهار عربی در دهة ۲۰۱۰م که شش دیکتاتور(تونس، مصر، لیبی، یمن، الجزایر و سودان) را سرنگون کرد، به بحث‌هایی دربارة سرشت این وقایع سیاسی و پیامدهای‌شان برای نظریة انقلابی دامن زد. یکی از این بحث‌ها ، این است که آیا ما به سمت نسل پنجم نظریة انقلابی می‌رویم؟ در این پارادایم ، مفروض اصلی این است که رکن رهبری و ایدئولوژی نقشی در انقلاب ندارند در تمامی این نظریه پردازی ها، از مقوله اهداف و آفات انقلاب غفلت شده است. حرکت مردمی فاقد رهبر و کادر رهبری ممکن است موجب سرنگونی حکومتی شود( به ظاهر پیروزی آن حرکت) اما در ایجاد حکومتی جدید مطابق با خواسته های مردم ناکام خواهد ماند. همچنین حرکت های انقلابی دجار آفاتی هستند از جمله آن ها گرایش رهبران و پیشتازان انقلاب به تخصیص حوزه های خاص تمتع و امتیازات ویژه برای خود است. این موجب دور شدن از آرمان ها و بالتبع انحراف از مسیر اولیه خواهد بود. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 درایتا ( eitaa ) 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 1⃣ درواتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/DrKmdrW9VW25fUqAkkM1yb 2⃣ در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/GNgI5RnsmIl5OLW19t64n9 در تلگرام 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✳️ انقلاب اسلامی و دیدگاه های مختلف درباره شکل گیری آن 44 سال پیش، ایرانیان انقلاب بزرگی را پدید آوردند که تاریخ را نه در غربِ آسیا که در جهان تغییر داد. این انقلاب اگرچه از اوج‌گیری در مرحله نهایی تا پیروزی آن، بیش از یک سال طول کشید. اما برای صاحب نظران داخلی و بین‌المللی چنان برق آسا بود که بزرگ‌ ترین دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی آن زمان ، اعتراف کرده اند که از درک چیستی و چرایی آن و برگزیدن راهی برای مهار این انقلاب عاجز ماندند و آن گاه که پیروز شد همه از خود پرسیدند «چرا چنین شد؟!» برای پاسخ به این پرسش کلان، چهار دهه است که این پدیده بزرگ موضوع مطالعات گسترده ژرف و همه جانبه دانشگاه‌ ها، اتاق‌های فکر و موسسات مختلف پژوهشی و مطالعاتی در سراسر جهان به ویژه غرب است. حاصل این پژوهش‌ ها مقالات، کتاب‌ها ، رساله‌ های متعدد و چارچوب نظری هایی است که در تعدادی از آنها توضیحاتی برای برخی وجوه این جنبش بزرگ یافت می‌شود، هرچند که در نگاهی کلی، شیوه‌هایی که غرب در این سال‌ها برای تعامل با ایرانیان برگزیده است، نشان می‌دهد با گذشت چهل سال هم درک درستی از فرهنگ استوار این مردم ندارند. شاید بدین سبب که اساسا ایران سرزمین متفاوتی است و ایرانیان در طول تاریخ کهن خود همواره برای خروج از دل طوفان‌های سهمگین تاریخی که هریک به تنهایی برای نابودی چند باره یک ملت کافی بوده‌اند راهی مستقل یافته، به راهشان ادامه داده، بیش از گذشته بالیده و استوارتر شده اند. ✳️ نظریه های اقتصادی و اجتماعی انقلاب برخی از صاحب نظران به عامل اقتصادی و اجتماعی به عنوان عامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی توجه نشان داده اند مانند: 1⃣ رابرت لونی در کتاب « ریشه های اقتصادی انقلاب ایران » 2⃣ تدا اسکاچبل در مقاله « دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» 3⃣ همایون کاتوزیان در کتاب « اقتصاد سیاسی ایران» وافرادی که بر اساس نظریه های مارکسیستی و نظریه نظام جهانی مثل والرشتاین مطلب می نویسند. ✳️ نظریه های روانشناختی انقلاب برخی اندیشمندان برعوامل روانشناختی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ ماروین زونیس در کتاب « شکست شاهانه» 2⃣ افرادی که بر اساس روش روانشناسی اجتماعی جیمز دیویس تحلیل می کنند. 3⃣نویسندگانی که بر مبانی نظریه محرومیت نسبی تد رابرت گر مطلب نوشته اند ،مانند فرخ مشیری در کتاب «دولت و انقلاب اجتماعی در ایران» ✳️ عوامل سیاسی انقلاب برخی نویسندگان بر عوامل سیاسی تاکید کرده اند مانند: 1⃣ یرواند آبراهامیان در مقاله « علل ساختاری انقلاب ایران» که بر مبنای نظریه انقلاب هانتینگتون نوشته است ( کتاب ریشه های اجتماعی انقلاب) 2⃣ جرالد گرین در مقاله «ضد بسیج به عنوان یک روش انقلابی» ✳️ عوامل فرهنگی انقلاب برخی از اندیشمندان برعوامل فرهنگی در پیروزی انقلاب اسلامی تاکید کرده اند. مانند: 1⃣ علی دوانی در کتاب «نهضت روحانیون ایران» 2⃣حامد الگار در کتاب «ریشه های انقلاب اسلامی» 3⃣ آصف حسین در کتاب «ایران اسلامی انقلاب وضد آن» 4⃣ گیلزکپل در کتاب «انتقام خداوند» ✳️ نظریه های چند ملیتی انقلاب رهیافت چند علیتی به انقلاب هم رویکرد برخی دیگر از اندیشمندان بوده است.مانند: 1⃣ مایکل فیشر در کتاب «ایران اختلاف مذهبی تا انقلاب» 2⃣ نیکی کدی در کتاب «ریشه های انقلاب ایران» 3⃣ فرد هالیدی در مقاله «انقلاب ایران توسعه ناموزون ومردم گرایی مذهبی» 3⃣ جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» 4⃣ چارلز کرزمن در کتاب «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» چالرز کرزمن، استاد جامعه شناسی دانشگاه کارولینای شمالی، نمونه‌ای از آثار قابل اعتنایی است که توانسته از منظر یک پژوهشگر غربی درک کمابیش واقع بینانه‌ای از انقلاب ایرانیان در 1357 به دست دهد. کرزمن در این اثر با طرح نظریات مختلفی که در جامعه شناسی تاریخی برای تبیین انقلاب‌ ها و جنبش‌ های اجتماعی وجود دارد، نشان می‌دهد که این نظریاتِ عموما غربی، اگرچه تا حدی بعضی نکات را توضیح می‌دهد، اما برای تبیین انقلابی که در ایران رخ داده است، ناکافی هستند. کرزمن از این نقطه طرح ایده خود را آغاز می‌کند که ارائه مفهوم ضد تبیین برای توضیح انقلاب ایران لازم است. 👇👇👇👇👇
هدایت شده از محمدرضا
انقلابی که سکولارها را پشیمان کرد گذار از سکولاریسم به پساسکولاریسم / سکولاریسم قبل از وقوع انقلاب اسلامی، اندیشه‌ای بوده است که میان مدرن شدن و بی دین شدن تلازم قائل بوده است. انقلاب اسلامی حتی بدون آن که بخواهد و قبل از استقرار نیز بر نظریه‌های غربی، تأثیر دوران ساز برجای نهاده است. یکی از بارزترین مصادیق این تأثیر، گذار از سکولاریسم به پساسکولاریسم در اثر وقوع انقلاب اسلامی بوده است.سکولاریسم قبل از وقوع انقلاب اسلامی، اندیشه‌ای بوده است که میان مدرن شدن و بی دین شدن تلازم قائل بوده است. دوگانه انگاری میان مدرن‌شدن و دینی‌شدن به وضوح در اندیشه اندیشمندان سکولار وطنی و همچنین آنان که به سروشیسم دل‌بستگی دارند، مبرز است.این نگاه در حالی است که امروزه در غرب نیز نظریه تلازم سکولاریزاسیون و مدرنیزاسیون چندان محل اعتنا نیست و دچار تزلزل بنیادی گشته است. متفکران سابقاً سکولاری مانند یورگن هابرماس و پیتر برگر ابتدا از سکولاریسم و نیز تلازم سکولاریزاسیون و مدرنیزاسیون سخن می‌گفتند، اما بعدها در نظریه مزبور تجدیدنظر کرده و به پساسکولاریسم و همچنین عدم تلازم سکولار‌شدن جامعه با نوسازی آن قایل شدند. در این رابطه، نقش برگر مهم‌تر از هابرماس بوده است. دیدگاه برگر آن بود که پلورالیسم، باورهای باثبات را به تحلیل می برد و تحت فشار عوامل متکثر کننده مدرنیته، «سایبان مقدس» به «بینش متزلزل» تبدیل می شود. به تعبیر آخری، پلورالیسم به طور اجتناب ناپذیری به عرفی شدن منجر می شود. آنتونی گیدنز می‌گوید" سه غول جامعه شناسی یعنی مارکس،دورکیم و وبر، فرایند عمومی جهان را به سمت سکولار شدن و به حاشیه رفتن دین می دیدند ولی با آغاز دهه ۸۰ و وقوع انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این قضیه بودیم، یعنی فرایند عمومی جهان، روند معکوسی را آغاز و به سمت دینی شدن پیش می رود (برزگر، ۱۳۸۸: ۵۰). پیتر برگر یکی از پیش قراولان بسط نظریه عرفی شدن و سکولاریسم بوده است و مرکز ثقل تحول اندیشه وی در این دو نقطه نهفته است: 1⃣ مدرنیته ضرورتاً به عرفی شدن نمی انجامد. در دنیای مدرن آنچه تغییر می کند عبارت است از، شیوه دینداری، یعنی اینکه باورهای دینی بر قطعیت و جزم سابق استوار نیستند. اما به هر حال، دینداری از میان مردم برچیده نمی شود؛ 2⃣ پدیده عرفی شدن، پدیده ای جهان شمول نیست. عرفی شدن، بیشتر یک پدیده غربی است و سرنوشت دین در غرب را نمی توان به کل جهان تعمیم داد. برگر می گوید آنچه وی و بیشتر جامعه شناسان امور مذهبی در دهه ۱۹۶۰ در مورد عرفی شدن نوشته اند، تنها یک اشتباه بود. بحث اساسی و اصلی آنها این بود که عرفی شدن و مدرنیته پا به پای هم پیش می روند. به عبارت اخری، مدرنیته بیشتر، عرفی شدن بیشتر را به دنبال دارد. مهم ترین عاملی که سبب شده است برگر در «نظریه عرفی شدن» تجدید نظر کند، عبارت است از مطالعات او از جهان سوم(Berger,۲۰۱۲, pp:۱۳۳-۱۳۵) و خصوصاً ایران : «در سال ۱۹۷۹ من در رم بودم؛ درست در بحبوحه انقلاب ایران. به دلیل اینکه قرار بود از طریق تهران به هند پرواز کنم، با نگرانی رویدادهای ایران را از تلویزیون ایتالیا دنبال می کردم. توده ی عظیمی از پیروان آیت الله خمینی با پوسترها و پلاکاردهایشان که به نظر می رسید تا انتهای افق گسترده شده اند، مدام شعار «الله اکبر» سر می دادند. به یاد اظهارنظری که یک دهه پیش درباره سکولاریزاسیون شنیده بودم افتادم و فهمیدم که اصلاً هم خنده دار نبوده است. در واقع، مقابله شورمند با عرفی شدن، دقیقاً چیزی بود که آیت الله خمینی در ذهن داشت و پیامد انقلاب ایران هرچه باشد، باید پذیرفت که فعلاً تا حدودی در این کار موفق بوده است.» (Ibid,p:۱۳۳). برگر، بعدها انقلاب اسلامی ایران را یکی از نمونه‌هایی می شمارد برای این که مدرنیته الزاماً به کاهش دین نمی انجامد، چراکه در دهه پنجاه، ایران و حکومت پهلوی با سرعت در حال مدرن شدن بود و پس از شوک نفتی و جهش خیره کننده نفت در آن دهه شاه توانسته بود به سرعت ایران را در مسیر نوسازی جلو ببرد (Berger,۱۹۹۴, P:۹۷) (به نقل از یوسف زاده، ۱۳۸۸). انقلاب اسلامی، علاوه بر اینها، بر نظریه قدرت نرم، نومنطقه گرایی و مطالعات جدید امنیت تأثیرگذار بوده است که یادداشتهای دیگری را فرامی خواند.انقلاب اسلامی به عنوان یک راه سوم، نظریات لیبرال و خصوصاً مارکسیسم را غافلگیر کرد؛ چراکه مارکسیسم، دین را به عنوان عنصری ارتجاعی و ضدانقلابی معرفی می کرد که نقش استاتیک در تاریخ بازی می کند و لیبرال ها تصور می کردند که به «پایان ایدئولوژی» (کتاب دانیل بل[۱] در ۱۹۶۵) و پایان انقلاب رسیده اند. 👇👇👇👇👇